بلوک کشور های عربی، رقیب تازه یا دشمن آینده؟
پارسینه: متاسفانه ،تشکیل بلوک قدرت منطقه ای عربی و تقابل آن با ایران به عنوان راهبرد اساسی آن ؛ توسط قدرت های جهانی بی سر و صدا به رسمیت شناخته شده است.
پارسینه/آرش رازانی: وزیر امور خارجه بحرین گفته است در این مقطع زمانی، ایران نسبت به اسرائیل تهدید بزرگتری برای اعراب به شمار میرود. شیخ خالد در مصاحبه با شبکه تلویزیونی سعودی «العربیه» گفت: ما به ایران و به همه حامیان آن پیام میفرستیم که ما اینک برای مقابله جدی هستیم و هیچ تردیدی در دفاع از دولتهایمان، ملتهایمان، منافعمان و بردارانمان در منطقه نداریم؛ برای اینکه این موضوع برای ما مسئلهای حیاتی است.
وی تاکید کرد: بحرین و دیگر کشورهای عربی حوزه خلیجفارس برای گشودن صفحهای جدید با ایران آماده هستند. اولین و مهمترین گام این است که ایران باید تغییری ریشهای در سیاست خارجی خود در قبال دولتهای منطقه صورت دهد و این تغییر همچنین شامل متوقف کردن حمایت از حزبالله لبنان و دیگر گروهها است.
علی رغم لحن گستاخانه و خلاف عرف دیپلماتیک وزیر خارجه بحرین، نشانه های درستی از آنچه در ماه های گذشته در خاورمیانه و حوزه ی خلیج فارس اتفاق افتاده است در سخنان وی دیده می شود.تشکیل بلوک منطقه ای کشور های عربی با محوریت مقابله با ایران به عنوان هدف راهبردی ،فرایندی است که پس از بر تخت نشستن ملک سلمان از جانب دولت عربی سعودی آغاز شده و با همراهی کشور های حاشیه ی خلیج فارس در حال توسعه است. این کشور به عنوان عضو اصلی شورای همکاری خلیج فارس،در طول ماه های گذشته سعی کرده است تا نقش خود را به عنوان کشور محوری نوعی "بلوک قدرتمند" در منطقه در جامعه ی بین المللی معرفی کند.
رفتارهای سیاسی و نظامی کم سابقه ای که از جانب این کشور آغاز و با حمایت سایر اعضای این گروه -چه در قالب شورای همکاری و چه خارج از آن- در چند سال گذشته انجام گرفته اند کم نیستند. اقدام مشترک نظامی در بحرین برای سرکوبی قیام شیعیان این کشور، تشکیل ائتلاف نظامی و تجاوز به خاک یمن به بهانه ی حمایت از دولت منصور هادی ،تشکیل نیروی نظامی برای مقابله با داعش در سوریه ، کاهش روابط دیپلماتیک با ایران پس از حمله به سفارت عربستان و در آخر تحریم دیپلماتیک لبنان و با فاصله ی کوتاه قطع کمک نظامی به این کشور و اعلام حزب الله لبنان به عنوان سازمان تروریستی.
در همه ی این موارد ،یک مورد مشترک وجود دارد و آن مقابله با جمهوری اسلامی ایران است. فلسفه ی وجودی تشکیل این شورا از آغاز نیز مقابله با ایران بود. اما در سالیان اخیر و با جایگزین شدن حاکمان محافظه کار قدیمی با حاکمان جدید و ماجراجو و همچنین دستیابی به ثروت های هنگفت ناشی از افزایش قیمت نفت و رونق سوداگری در پی تحریم های ایران ،این کشورها را از سودای رقابت با ایران به گونه ای از ترس همراه با توهم قدرت رسانیده است که از همه ی ابزار های مالی ،نظامی ،قومی ، مذهبی و سنتی خود استفاده کنند تا به عنوان قدرت قابل اعتنا در برابر ایران شناخته شوند. اما سوال اینجاست که نتیجه ی این تغییر رفتار چه بوده است؟ آیا جامعه ی بین المللی نقش جدید این کشورها را پذیرفته است؟
واقعیت این است که متاسفانه ،تشکیل بلوک قدرت منطقه ای عربی و تقابل آن با ایران به عنوان راهبرد اساسی آن ؛ توسط قدرت های جهانی بی سر و صدا به رسمیت شناخته شده است. این حرکت ،در حقیقت ادامه راه سیاست های جهانی نئو کان ها برای بحرانی نگه داشتن منطقه ی خلیج فارس و خاورمیانه با چند هدف شناخته شده صورت می پذیرد.
اهدافی نظیر بازگشت درآمد ناشی از فروش نفت و گاز کشور های منطقه به کشور های بزرگ در قالب هزینه های هنگفت نظامی، ایجاد مناقشات منطقه ای با هدف جلوگیری از هم افزایی قدرت جهان اسلام برای مقابله با اسرائیل ، دامن زدن به خط تعارضات قومی و عقیدتی شیعه - سنی و عرب - ایرانی و پایین نگه داشتن قیمت نفت و گاز در سایه ی رقابت های منطقه ای .آنچه در این آرایش جدید نسبت به گذشته تغییر کرده است ،محول کردن نقش آمریکا و قدرت های جهانی به بلوک کشور های عربی است. در حقیقت این کشور ها به عنوان عامل منطقه ای نئو کان ها و مستقل از سیاست خارجی دولت آمریکا به محقق نمودن طرح های بلند مدت کانون های قدرت و ثروت جهانی ادامه داده و بار این کشور را سبک می کنند.
اعطای امتیازات ویژه ای مانند تصدی کرسی ریاست شورای حقوق بشر سازمان ملل به عربستان و حمایت این سازمان از عملیات ائتلاف عربی در یمن ،انواعی از پشتگرمی های بی هزینه ای است که در این راستا به عربستان داده می شود.
آنچه در این میان و به عنوان واقعیت میدانی می بایست مورد توجه ویژه جمهوری اسلامی ایران و به ویژه دستگاه سیاست خارجی کشور قرار گیرد، لزوم تغییر رفتار منطقه ای ایران و به روزآوری الگوی قدیمی مواجهه با کشورهای عربی حوزه ی خلیج فارس است. آنچه که از زبان وزیر خارجه بحرین در ابتدای این یادداشت نقل شد، پرده از واقعیت تلخی بر می دارد که غیر قابل چشم پوشی است. چه بخواهیم و چه نخواهیم ، برعکس آنچه که وزیر خارجه ی بحرین ایران را تهدید بزرگتری نسبت به اسرائیل برای کشور های عربی دانسته است ؛این بلوک کشورهای عربی هستند که به سرعت در حال تغییر وضعیت از کشورهای دوست و برادر و رقیب منطقه ای سابق به دشمن منطقه ای و تهدید برای ایران هستند. تاکتیک مقابله با دشمن البته متفاوت از روش ارتباط با کشور های دوست یا رقیب است.
عدم توجه به این نکته و هر نوع کندی و سستی در تغییر روش های قدیمی ارتباط و تنظیم روابط با این کشورها بر اساس واقعیت های جدید میدانی می تواند باعث خسارت های جبران ناپذیری برای کشورمان گردد. مانند آنچه در جریان حادثه منا و عواقب حمله به سفارت عربستان رخ داد ،تهدید های بزرگتری در انتظار کشورمان است اگر هر چه سریع تر چاره اندیشی مناسبی برای وضعیت جدید منطقه انجام نگردد.
وی تاکید کرد: بحرین و دیگر کشورهای عربی حوزه خلیجفارس برای گشودن صفحهای جدید با ایران آماده هستند. اولین و مهمترین گام این است که ایران باید تغییری ریشهای در سیاست خارجی خود در قبال دولتهای منطقه صورت دهد و این تغییر همچنین شامل متوقف کردن حمایت از حزبالله لبنان و دیگر گروهها است.
علی رغم لحن گستاخانه و خلاف عرف دیپلماتیک وزیر خارجه بحرین، نشانه های درستی از آنچه در ماه های گذشته در خاورمیانه و حوزه ی خلیج فارس اتفاق افتاده است در سخنان وی دیده می شود.تشکیل بلوک منطقه ای کشور های عربی با محوریت مقابله با ایران به عنوان هدف راهبردی ،فرایندی است که پس از بر تخت نشستن ملک سلمان از جانب دولت عربی سعودی آغاز شده و با همراهی کشور های حاشیه ی خلیج فارس در حال توسعه است. این کشور به عنوان عضو اصلی شورای همکاری خلیج فارس،در طول ماه های گذشته سعی کرده است تا نقش خود را به عنوان کشور محوری نوعی "بلوک قدرتمند" در منطقه در جامعه ی بین المللی معرفی کند.
رفتارهای سیاسی و نظامی کم سابقه ای که از جانب این کشور آغاز و با حمایت سایر اعضای این گروه -چه در قالب شورای همکاری و چه خارج از آن- در چند سال گذشته انجام گرفته اند کم نیستند. اقدام مشترک نظامی در بحرین برای سرکوبی قیام شیعیان این کشور، تشکیل ائتلاف نظامی و تجاوز به خاک یمن به بهانه ی حمایت از دولت منصور هادی ،تشکیل نیروی نظامی برای مقابله با داعش در سوریه ، کاهش روابط دیپلماتیک با ایران پس از حمله به سفارت عربستان و در آخر تحریم دیپلماتیک لبنان و با فاصله ی کوتاه قطع کمک نظامی به این کشور و اعلام حزب الله لبنان به عنوان سازمان تروریستی.
در همه ی این موارد ،یک مورد مشترک وجود دارد و آن مقابله با جمهوری اسلامی ایران است. فلسفه ی وجودی تشکیل این شورا از آغاز نیز مقابله با ایران بود. اما در سالیان اخیر و با جایگزین شدن حاکمان محافظه کار قدیمی با حاکمان جدید و ماجراجو و همچنین دستیابی به ثروت های هنگفت ناشی از افزایش قیمت نفت و رونق سوداگری در پی تحریم های ایران ،این کشورها را از سودای رقابت با ایران به گونه ای از ترس همراه با توهم قدرت رسانیده است که از همه ی ابزار های مالی ،نظامی ،قومی ، مذهبی و سنتی خود استفاده کنند تا به عنوان قدرت قابل اعتنا در برابر ایران شناخته شوند. اما سوال اینجاست که نتیجه ی این تغییر رفتار چه بوده است؟ آیا جامعه ی بین المللی نقش جدید این کشورها را پذیرفته است؟
واقعیت این است که متاسفانه ،تشکیل بلوک قدرت منطقه ای عربی و تقابل آن با ایران به عنوان راهبرد اساسی آن ؛ توسط قدرت های جهانی بی سر و صدا به رسمیت شناخته شده است. این حرکت ،در حقیقت ادامه راه سیاست های جهانی نئو کان ها برای بحرانی نگه داشتن منطقه ی خلیج فارس و خاورمیانه با چند هدف شناخته شده صورت می پذیرد.
اهدافی نظیر بازگشت درآمد ناشی از فروش نفت و گاز کشور های منطقه به کشور های بزرگ در قالب هزینه های هنگفت نظامی، ایجاد مناقشات منطقه ای با هدف جلوگیری از هم افزایی قدرت جهان اسلام برای مقابله با اسرائیل ، دامن زدن به خط تعارضات قومی و عقیدتی شیعه - سنی و عرب - ایرانی و پایین نگه داشتن قیمت نفت و گاز در سایه ی رقابت های منطقه ای .آنچه در این آرایش جدید نسبت به گذشته تغییر کرده است ،محول کردن نقش آمریکا و قدرت های جهانی به بلوک کشور های عربی است. در حقیقت این کشور ها به عنوان عامل منطقه ای نئو کان ها و مستقل از سیاست خارجی دولت آمریکا به محقق نمودن طرح های بلند مدت کانون های قدرت و ثروت جهانی ادامه داده و بار این کشور را سبک می کنند.
اعطای امتیازات ویژه ای مانند تصدی کرسی ریاست شورای حقوق بشر سازمان ملل به عربستان و حمایت این سازمان از عملیات ائتلاف عربی در یمن ،انواعی از پشتگرمی های بی هزینه ای است که در این راستا به عربستان داده می شود.
آنچه در این میان و به عنوان واقعیت میدانی می بایست مورد توجه ویژه جمهوری اسلامی ایران و به ویژه دستگاه سیاست خارجی کشور قرار گیرد، لزوم تغییر رفتار منطقه ای ایران و به روزآوری الگوی قدیمی مواجهه با کشورهای عربی حوزه ی خلیج فارس است. آنچه که از زبان وزیر خارجه بحرین در ابتدای این یادداشت نقل شد، پرده از واقعیت تلخی بر می دارد که غیر قابل چشم پوشی است. چه بخواهیم و چه نخواهیم ، برعکس آنچه که وزیر خارجه ی بحرین ایران را تهدید بزرگتری نسبت به اسرائیل برای کشور های عربی دانسته است ؛این بلوک کشورهای عربی هستند که به سرعت در حال تغییر وضعیت از کشورهای دوست و برادر و رقیب منطقه ای سابق به دشمن منطقه ای و تهدید برای ایران هستند. تاکتیک مقابله با دشمن البته متفاوت از روش ارتباط با کشور های دوست یا رقیب است.
عدم توجه به این نکته و هر نوع کندی و سستی در تغییر روش های قدیمی ارتباط و تنظیم روابط با این کشورها بر اساس واقعیت های جدید میدانی می تواند باعث خسارت های جبران ناپذیری برای کشورمان گردد. مانند آنچه در جریان حادثه منا و عواقب حمله به سفارت عربستان رخ داد ،تهدید های بزرگتری در انتظار کشورمان است اگر هر چه سریع تر چاره اندیشی مناسبی برای وضعیت جدید منطقه انجام نگردد.
این کشور های حاشیه ای خلیج فارس از پس کشور کوچکی مثل یمن برنمی آیند ،با ایران چه کار میتوانند انجام بدهند.
میخواهیم خطای موشکها را به چند سانتیمتر برسانیم
خوددرگیری اعراب
ملت ما کی میخوان دست از خود بزرگ بینی بیمارگونه و تحقیر سایر ملل بکشند؟!الآن یه مشت بیمار متوهم میان شروع میکنن به تحقیر کشورهای عرب و این در حالیه که اگه یه نگاه منطقی به همین کشورهای حوزه خلیج فارس و سرعت سرسام آور رشد و تعالیشون بندازن قطعا پی میبرند که چه کسی امروز لایق نکوهش است!میگویند اعراب با دلارهای نفتی گنده شده اند اما هیچکس پاسخگو نیست ما هم که نفت داشتیم و داریم پس چرا روز بروز آب رفته ایم...؟؟
تقابل بین ایران واعراب ریشه تاریخی دارد وتا ابد ادامه دارد چرای انرا هم در جغرافیا هم در فرهنگ دو فوم است این تقابل تاریخی هم میتواند بانی پیشرفت هم نابودی باشد وهم میتواند براورده کننده منافع بیگانگان در اینده که منابع نفتی تمام شود کشوری باقی میماند که انسجام بیشتری دارد.