کدام میلیاردرها از ترس مرگ، بدل خود را میسازند؟

نسلی از ثروتمندان دره سیلیکون مأموریتی تازه را آغاز کردهاند: خلق نسخهای دیجیتال از خود که هرگز نمیمیرد.
اما در اتاقهای بسته و کنفرانسهای خصوصی درهٔ سیلیکون، زمزمهای قدیمی دوباره جان گرفت: اگر مغز بتواند با ماشین سخن بگوید، آیا روزی میتوان خودِ انسان را درون ماشین جا داد؟ ایدهای که زمانی صرفاً در رمانهای علمی-تخیلی ساکن بود، حالا به مأموریت شخصی گروهی از میلیاردرها بدل شده است؛ مردانی که سرمایههایشان در پروژههایی از نوع «آواتار دیجیتال»، «بارگذاری ذهن (Mind Uploading)» و «جاودانگی دادهای» جریان دارد.
به موازات آنان، شرکتهای نوپایی چون اِتِرنیم، رِپلیکا، هِیِراَفتر.اِیآی و اِستوریفایل در سطح مصرفکننده محصولاتی ارائه میکنند که به کاربران امکان میدهد با دادههای شخصی خود مانند پیامها، صدا، ویدئو و خاطرات مدلی از خویش بسازند تا حتی پس از مرگ نیز به گفتوگو ادامه دهد.
به گزارش نشریهٔ آتلانتیک، «هیچکس برای جاودانگی دیجیتال آماده نیست». با این حال، بازار در حال رشد است؛ ارزش صنعت موسوم به «فناوری پس از مرگ» پیشبینی میشود تا سال ۲۰۳۰ از مرز ۲۵ میلیارد دلار فراتر رود.
پشت این ارقام، وسوسهای کهن نهفته است: این بار، ابزار جاودانگی نه اسطوره، که داده و الگوریتم است.
رؤیای قدیمی، با چهرهای دیجیتال
میل به جاودانگی اکنون به زبان داده و الگوریتم ترجمه شده است. گروهی از ثروتمندترین افراد جهان باور دارند که میتوانند «خودآگاهی انسان» را به کُد تبدیل کنند.
فارس نوشت، دمیتری ایتسکوف، میلیاردر روس و بنیانگذار پروژهٔ «ابتکار ۲۰۴۵»، صریحاً گفته بود: «هدف ما انتقال ذهن انسان به بدنی غیرزیستی تا سال ۲۰۴۵ است.» در آمریکا نیز برایان جانسون، بنیانگذار شرکت کِرنِل، روی رابطهای مغز-رایانه کار میکند و میخواهد «ذهن را به اندازهٔ نرمافزار شفاف و قابل ویرایش کنیم.»
در این مسیر، اِیلان ماسک نیز با نورالینک پیش میرود. او اعلام کرده است که در نهایت به مرحلهای خواهیم رسید که بتوانیم با ذهن خود با ماشینها ارتباط بگیریم و شاید ذهنمان را در آنها زنده نگه داریم.
اگرچه هدف رسمی نورالینک درمان بیماری است، اما چشمانداز گستردهتر آن ادغام ذهن انسان با هوش مصنوعی برای پیشگیری از «انقراض شناختی» است.
بازسازی صدا، حافظه و حضور: شرکتهایی که مرگ را نرمافزاری کردند
در سطح عمومی، شرکتهای نوپایی ظهور کردهاند که مرگ را با الگوریتم نرمتر میکنند. این خدمات به کاربران وعده میدهند که بتوانند نسخهای دیجیتال از خود یا عزیزانشان بسازند تا پس از مرگ نیز به گفتوگو ادامه دهد.
اِتِرنیم، با شعار «جاودانگی برای همه»، از دادههای دیجیتال کاربر برای ساخت آواتاری استفاده میکرد که در قالب چت یا صدا، «شخصیت» فرد را تقلید کند.
پس از آن، رِپلیکا با بیش از ۱۰ میلیون کاربر پا را فراتر گذاشت. این اپلیکیشن یک همراه مجازی میسازد که بر اساس مکالمات واقعی یاد میگیرد و لحن، شوخطبعی و حتی خاطرات گذشتهٔ کاربر را تقلید میکند.
پژوهش دانشگاه استنفورد در سال ۲۰۲۲ نشان داد ۴۱ درصد کاربران رِپلیکا «پیوند عاطفی قابل توجهی» با آواتار خود احساس کردهاند. این تجربه در پروژهٔ دسامبر نیز دیده شد که به کاربران اجازه میداد با استفاده از فناوری مدل زبانی، با نسخهای از عزیزان درگذشتهٔ خود گفتوگو کنند؛ تجربهای که مرز میان واقعیت و خاطره را برای کاربران محو میکرد.
مغزهایی در انتظار آینده و اقتصاد مرگ دیجیتال
در سوی دیگر این طیف، شرکتهایی مانند نِکتوم (Nectome) به دنبال «بارگذاری ذهن» در معنای واقعیاند. نِکتوم مدعی شد که میتواند مغز انسان را با روشهای شیمیایی طوری حفظ کند که در آینده قابل اسکن و بازسازی دیجیتال باشد.
هرچند منتقدان این ادعا را «غیراخلاقی و فاقد پشتوانهٔ علمی» دانستند، اما سرمایهگذاران خصوصی همچنان در این مسیر پول تزریق میکنند. تحقیقات گلوبالدِیتا (GlobalData) نشان میدهد تنها در سال ۲۰۲۳، بیش از ۱.۲ میلیارد دلار سرمایهٔ خطرپذیر در حوزهٔ فناوریهای «حافظه و مغز دیجیتال» تزریق شده است.
همزمان، اقتصاد مرگِ دیجیتال به صنعتی میلیارددلاری تبدیل شده است. شرکت اِستوریفایل نسخههای تعاملی از افراد مشهور میسازد تا پس از مرگشان به سؤالات پاسخ دهند. اما منتقدان هشدار میدهند که این «جاودانگی مصنوعی» میتواند درهای تازهای به سوی آسیب روانی (با ممانعت از پذیرش فقدان)، سوءاستفادهٔ دادهای و حتی جعل هویت بگشاید.
قانون در برابر فناناپذیرها و مرز باریک رؤیا و فریب
قوانین موجود هنوز برای چنین پدیدهای آماده نیستند. در اغلب کشورها، مالکیت دادهها پس از مرگ به روشنی تعریف نشده است. اگر آواتار دیجیتال کسی با الگوریتمهای مستقل به حیات ادامه دهد، آیا خانواده حق دارد آن را خاموش کند؟
کارشناسان هشدار دادهاند که در آینده ممکن است «هویت دیجیتال پس از مرگ» به دارایی تجاری بدل شود. این چالشها، بحثهای حقوقی جدیدی مانند «حقوق دیجیتال متوفی» را ایجاد کرده است.
پشت وعدهٔ جاودانگی دیجیتال، پرسشی فلسفی نهفته است: آیا «خود» را میتوان کپی کرد؟ حتی پیشرفتهترین مدلهای هوش مصنوعی امروز، تنها الگوهای آماری گفتار و رفتار انسان را تقلید میکنند؛ نه تجربهٔ زیسته یا آگاهی. همانطور که نشریهٔ آتلانتیک یادآور شد: «آنچه ما بازمیسازیم، سایهای از انسان است، نه انسان.»
با این حال، میل به فریبِ فناپذیری درونی انسان چنان عمیق است که بسیاری ترجیح میدهند در مرز میان واقعیت و خیال بمانند. برای سرمایهداران سیلیکونولی، جاودانگی دیگر نه وعدهای مذهبی، بلکه پروژهای مهندسی است.
شاید جاودانگی دیجیتال روزی به واقعیت نزدیک شود، اما امروز بیش از هر چیز، آینهای است از وسوسهٔ انسان برای کنترل مرگ؛ وسوسهای که حتی ثروتهای میلیاردی هم تضمینی برای موفقیتش نیستند.
در نهایت، شاید حق با نویسندهٔ گاردین باشد که پس از گفتوگو با آواتار یک متوفی نوشت: «فناوری به ما اجازه میدهد با مردگان حرف بزنیم، اما هنوز کسی یاد نگرفته است چگونه با جاودانگی زندگی کند»!
ارسال نظر