گوناگون

سکوت غمناک غروب بر کودکان ساکن کوره‌ها؛ نادیده گرفته‌شده در نظام اجتماعی

سکوت غمناک غروب بر کودکان ساکن کوره‌ها؛ نادیده گرفته‌شده در نظام اجتماعی

همزمان با فرو رفتن خورشید پشت تپه‌های آجری هیاهوی کودکان خاموش می‌شود. ساکنان کوره‌ها در حالی به آلونک‌های خود می‌خزند که ظاهرا هیچ جایی در ساختار و نظام اجتماعی ندارند و به جز خیرین هیچ کس در نهادهای مدنی مسئولیتی در قبال آنها ندارد.

به گزارش پارسینه،به نقل از روزنامه اِطلاعات در کنار دودکش‌های سر به‌فلک‌کشیده کوره‌های آجرپزی در جنوب شرق تهران، در میان آجرهای روی هم تلنبارشده، کامیون‌ها، لودرها و رفت‌وآمد کارگران، محله‌های کوچکی از سکونتگاه‌های غیررسمی شکل گرفته که هیاهوی بازی‌های کودکانه در آن، زندگی را تعریف دوباره می‌کند. فقر، فقدان امکانات و بی‌عدالتی در کنار این دنیای معصومانه، تضادی است که در عین شگفتی، اندوه بزرگی را در دل هر بازدیدکننده می‌سازد. بازدید از آلونک‌های قاسم آباد خاورشهر، دو دنیای متفاوت را به نمایش می‌گذارد، یکی سیاه و خشن و آن دیگری رنگارنگ و لطیف.

 

این آلونک‌های مسکونی، اقامتگاه حاشیه‌نشینانی است که فارغ از ملیتشان با هویت مشترک «حاشیه‌نشینی» کنار هم زندگی می‌کنند، البته کارگران و خانواده‌های اتباع خارجی ــ عمدتا افغان ــ و خانواده‌های بی بضاعت ایرانی.

کوره‌های نزدیک جاده

 

راضیه در ابتدای جاده کوره‎های آجرپزی خانه دارد، به همراه دو فرزند نوجوان و یک نوزاد. اهل سبزوار است و همسرش در یک کارگاه فلزات کار می‌کند. زمانی که برای گزارش به آنجا رفتیم در منزل نبود. خانه آن‌ها تشکیل شده از اندرونی خشت و آجری و یک فضای بیرونی به جای ایوان، ساخته شده از ایرانیت، تخته‌های دورریز و نایلون، در پس آن هم برج بلند کوره‌پزخانه. منبع آب بزرگی در کنار در قرار دارد و دبه‌های کوچک نیز کنار هم ردیف شده‌اند، نشانه‌ای پررنگ از یک آلونک‌نشین در حاشیه پایتخت.

 

راضیه در حالی که نوزادش را در آغوش دارد می‌گوید: با تشکر از مردم خوب ،بسیاری از مایحتاج ساکنان این منطقه توسط خیریه‌ها تأمین می‌شود، برخی از آن‌ها به صورت منظم می‌آیند و از جمعیت اینجا اطلاعات و آمار دارند، برخی دیگر هم به صورت گذری می‌آیند. مثلا چند نفر آخر شب با خودروی شخصی می‌آیند و کمک می‌کنند. هر کدام از خیرین از خانوارهای ساکن، شناختی دارند و مطابق با نیازشان کمک می‌کنند.

وی می‌افزاید: کوره‌های نزدیک جاده اوضاع بهتری دارند، اما پر از کارگران اتباع خارجی هستند.

 

از تابستان که اخراج اتباع آغاز شده کمتر از محل زندگیشان بیرون می‌آیند و عموما در خوابگاه‌های کوره ساکنند.

 

راضیه علت بهتر بودن شرایط در کوره‌های نزدیک جاده را توزیع اقلام خیریه‌ها در ابتدای مسیر عنوان می‌کند و می‌گوید: ۸ یا ۹ کوره در این منطقه قرار گرفته و عموما خیرین وقتی وارد می‌شوند، همان ابتدا اقلام خود را توزیع می‌کنند.

 

دشمن در حاشیه شهر

 

در جنگ ۱۲روزه تابستان امسال، برخی از عناصر خودفروخته اتباع خارجی دست به خرابکاری علیه تأسیسات نظامی کشورمان زدند. ظاهرا یکی از مناطقی که این مزدوران از آن برای حمله استفاده ‌کردند، گودال‌های اطراف کوره‌های قاسم آباد بود. 

راضیه توضیح می‌دهد: در حملات ۱۲روزه، چند تبعه خارجی با نیسان، پهپاد جا به‌جا می‌کردند و من فعالیت آن‌ها را گزارش دادم. 

 

الان هم حواسمان هست تا اگر اتفاق مشکوکی افتاد خبر بدهیم. خودم سه نفر از تروریست‌ها را دیدم که ته گودال بودند. 

 

دستگاه‌هایی داشتند که چراغ می‌زد و ما می‌دیدیم. زنگ زدیم به کلانتری، اما تا از راه برسد فرار کرده بودند. 

 

شب دوم هم آمدند ولی باز هم تا رسیدن ماموران طول کشید و فرار کردند. ساعت دو نصف شب، از صدای موتور و پارس سگ بیدار شدیم. پسرم بیرون رفت.دو نفر بودند و با چاقو بر سر پسرم زدند.

 

پهپادهایی هوا می‌کردند که خیلی بزرگ بود و واضح دیده می‌شد. درنهایت مأموران، شش نفر را همین‌جا بازداشت کردند.

 

کوره شمس

 

پایین‌تر از ورودی کوره‌ها، حیاطی مستطیل‌شکل مربوط به خوابگاه‌های کوره شمس قرار دارد که حدود ۷۰ نفر در آن زندگی می‌کنند، ایرانی و خارجی. نکته قابل توجه، نظافت کامل و چیدمان مرتب حیاط و فضاهای مشاع است که نشان از مدیریت زنانه دارد.  

روزی که به دیدارشان رفتیم، خانم اکرم، ایرانی اهل خراسان، مسئول نظافت است. می‌گوید: بابت یک اتاق در این حیاط، پنج میلیون در ماه کرایه می‌دهیم. همسرم روی نیسان دیگران کار می‌کند و ۱۲ میلیون تومان درآمد ماهانه دارد. 

 

وی می‌افزاید: از یکی از خیریه‌های شهرری به‌طور به ما مرتب سر می‌زنند، اما بقیه خیریه‌ها یا خیرین به طور پراکنده می‌آیند. از آنجایی که ما از جاده اصلی فاصله داریم، در بسیاری از موارد وقتی خیریه‌ها می‌آیند چیزی به ما نمی‌رسد. بیشتر اوقات راضیه خانم تلفنی خبر می‌دهد و هر کس بتواند می‌رود و چیزی می‌گیرد، اما به همه نمی‌رسد. اینجا ۱۵ خانواده و مجموعا ۷۰ نفر زندگی می‌کنند.

 

اکرم در مورد مدرسه و تحصیل کودکان توضیح می‌دهد: از حیاط شمس فقط دختر من به مدرسه می‌رود، چرا که بقیه اتباع هستند و امسال ثبت‌نامشان نکردند.البته خودشان یک مهد خیریه مخصوص خارجی‌ها دارند که بعضا به آنجا می‌روند. 

 

زندگی با اتباع

 

بعد از جنگ ۱۲ روزه و مشخص شدن نقش برخی از مزدوران خارجی علیه منافع کشورمان، موجی از اخراج اتباع آغاز شد اما به نظر می‌رسد بسیاری از آن‌ها بازگشته‌اند. 

 

اکرم با اشاره به این موضوع ادامه می‌دهد: از اینجا شش خانواده اخراج شدند ولی دوباره برگشتند. چندی پیش یکی از کوره‌ها را به دلایل بهداشتی خراب کردند و گفتند مرگ دو کودک به شرایط کوره مرتبط بوده.

 

با این حال حرف و حدیث‌هایی در مورد مالکیت آن کوره وجود دارد. از طرفی بچه‌هایی که از بین رفتند، بیماری عفونی و سالک داشتند، ولی شنیدم که یکی از والدین به آن‌ها تریاک داده است.  

 

نظافت، یکی از چشمگیرترین موارد در آلونک‌های شمس است. اکرم می‌افزاید: اینجا به نوبت مسئولیت نظافت را بر عهده داریم، برای همین هم نظافت عالی است. من نمی‌گذارم کسی ضایعات همراه خودش بیاورد و همه‌چیز باید مرتب باشد. اما برخی دیگر از کوره‌ها این‌گونه نیست و نظافتی وجود ندارد. حمام و دستشویی مشترک است که تمیزشان می‌کنیم و همه نظافت را رعایت می‌کنند. 

 

دارو و درمان

 

در محوطه مسکونی کوره‌های آجرپزی، عملا خانه بهداشت یا چیزی نظیر آن وجود ندارد، چرا که سکونتگاه‌ها کاملا غیررسمی است. اکرم از سرزدن یک پزشک متخصص به این منطقه خبر می‌دهد و می‌گوید: یک بار پزشکی که غذا آورده بود، متوجه سالک در میان ساکنان اینجا شد، عکس گرفت و بعد سریعا برایمان دارو فرستاد که خوشبختانه باعث کنترل بیماری شد.

 

او در مورد بیماران این محدوده توضیح می‌دهد: در این دو حیاط، مریض هم داریم. همسایه ما تشنجی است، شوهر و پسرانش اخراج شده‌اند و تنها مانده. گاهی رعشه می‌گیرد و باید قرص مصرف کند ولی پول ندارد و نمی‌تواند پیش دکتر برود. تأمین هزینه‌ها برایش ممکن نیست. دختر خودم یک بیماری پوستی مادرزادی دارد. یکی از خیرینی که بلاگر است و با همسرش به اینجا می‌آید برای دخترم پماد آورد که خوشبختانه شرایطش بهتر شد.

 

مرد خانه!

 

میلاد، پسری ۱۲ ساله از اتباع خارجی، روزها به جمع‌آوری ضایعات مشغول است. چندی پیش حین کار تصادف کرد و پایش شکست. زلیخا مادر میلاد، چهار فرزند دیگر به جز او دارد. همسرش بر اثر سرطان فوت کرده و با فرزندانش در کوره شمس زندگی می‌کند. می‌گوید: خیریه‌ها هر چیزی که بیاورند نیاز داریم، هیچ چیزی نیست که نیاز نداشته باشیم.

 

وقتی از مادر میلاد در مورد کار کردن سؤال می‌کنم، میلاد که با پای شکسته روی زمین دراز کشیده می‌گوید: ما هستیم، نمی‌گذاریم مادرمان کار کند!

مادر می‌خندد و می‌گوید: مرد دارم! خیالم راحت است.

همزمان با فرو رفتن خورشید پشت تپه‌های آجری هیاهوی کودکان خاموش می‌شود. ساکنان کوره‌ها در حالی به آلونک‌های خود می‌خزند که ظاهرا هیچ جایی در ساختار و نظام اجتماعی ندارند و به جز خیرین هیچ کس در نهادهای مدنی مسئولیتی در قبال آنها ندارد.

 

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار