اینجا مواد ارزانتر از نان است!

برخی از مدیران مدیریت شهری دوره ششم مدتی است که از حذف پاتوقها و کلونیهای تجمع معتادان متجاهر در پایتخت حرف میزنند؛ اتفاقی که حداقل با شیوه مدیریت فعلی هرگز محقق نخواهد شد.
به گزارش پارسینه به نقل از خبرآنلاین، پاییز از راه رسیده است و روزها کوتاهتر شدهاند اما جریان زندگی و هیاهوی خرید همچنان در همین ساعات کوتاه روز در شهر جاری است؛ در برخی از نقاط اما روز و روزگار طور دیگری سپری میشود؛ همه خریدها در خرید موادمخدر و آلات اعتیاد مثل هرویین، شیشه، سورچه، پایپ، زرورق و فندک اتمی و گاهی یک لیوان یکبار مصرف چای خلاصه شده است.
در چند قدمی مغازههای بلور فروشی و ظروف چینی خوش رنگ و لعاب در نزدیکی میدان شوش، همان محلهای که در منطقه ۱۶ تهران واقع شده و به «بلورفروشها» معروف است دود موادمخدر از شیشه و دوا (هرویین) گرفته تا سورچه و گل رنگ آن همه زیبایی را قاپیده و خاکستر اعتیاد بر جسم و روح آن محله قدیمی پاشیده است.
جز چند پیرمرد که مشغول حرف زدن با همدیگر هستند، کس دیگری را از اهالی محل در پارک نمیبینم؛ در عوض تا چشم کار میکند معتاد و مصرفکننده و چندتایی هم خرده فروش موادمخدر میبینم که فضای پارک که معمولا باید جای بازی کودکان باشد را قُرُق کرده و دور هم جمع شدهاند.
یک دورهمی از جنس اعتیاد!
مردان و زنان معتاد دور هم نشستهاند و یا پایپ و شیشه در دست دارند و یا سورچه و هرویین را روی کفی زروق خود میلغزانند و به قول خودشان کام میگیرند. از نوجوانهای ۱۵ _ ۱۶ ساله گرفته تا مردان و زنان پیر و سالخورده، همه سن آدمی در پاتوقها، آنهم در حال مصرف موادمخدر دیده میشود. یکی از معتادان پاتوق که چای هم میفروشد، در نزدیکی جایی که ایستادهام مینشیند و بلافاصله کفی زروق، فندک و مواد خود را از جیبش درمیآورد؛ مشغول مصرف که شد، از او پرسیدم سورچه یا دوا مصرف میکند و میگوید: سورچه است و هر یک گرم آن ۸۰۰ تا ۹۰۰ هزار تومان قیمت دارد.
میگوید قیمت هر یک گرم دوا یا همان هرویین هم ۶۵۰ هزار تومان است؛ معتاد دیگری که درست روبروی ما او هم مشغول کشیدن سورچه است، حرفهای ما را میشنود و میگوید: دوا دیگر همه جا نیست و در جواب حرفم که میگویم چون دوا کم شده، سورچه میگیرید، به نشانه تایید سرش را تکان میدهد.
میگوید: قیمت هر گرم شیشه الان ۲۰۰ هزار تومان است و نسبت به قبل ارزانتر شده است و در کل روزی ۱ یا ۲ میلیون تومان صرف خرید موادمخدر مصرفیشان میکنند.
موضوع مهم دیگری که نظرم را جلب میکند، استفاده اشتراکی معتادان از ابزارهای مصرفشان است؛ مثلا همان لولهای که با آن دوا میکشند را چند نفر به نوبت در دهان خود قرار میدهند و سورچه میکشند؛ بدون اینکه حواسشان باشد شاید یکی از جمعشان به بیماری قابل انتقالی مبتلا باشد. افراد تر و تمیز هم که به نظر میرسد کارتنخواب نیستند را در جمعشان میبینم؛ ظاهرشان بیشتر شبیه کارمندهایی هستند که میآیند و به قول خودشان چند دود میگیرند و میروند؛ یاد معتادان یقه سفیدی میافتم که سالها پیش خیلی دربارهشان گفته میشد.
با خیال راحت و بیآنکه نگران این باشند که مبادا ماموری کسی از راه برسد؛ میگویند هر روز همینجا جمع میشویم؛ اگر هم مامور بیاید فرار میکنیم و چند ساعت بعد دوباره برمیگردیم و اگر هم ماموری نیاید شبانهروزی اینجا هستیم و پاتوق برایمان حکم خانه نداشتهمان را دارد.
تجمع معتادان و مصرف کنندگان موادمخدر در برخی از نقاط شهر تهران، اتفاق جدیدی نیست و حداقل در طول ۱۰ سال گذشته تصاویر متعددی از حضور معتادان متجاهر در بسیاری از نقاط کلانشهری چون تهران در رسانههای رسمی و غیررسمی منتشر شده است.
حذف پاتوقهای تجمع معتادان؛ شایعهای که واقعیت ندارد!
برخی از مدیران مدیریت شهری دوره ششم مدتی است که از حذف پاتوقها و کلونیهای تجمع معتادان متجاهر در پایتخت حرف میزنند؛ اتفاقی که حداقل با شیوه مدیریت فعلی هرگز محقق نخواهد شد. ۱۷ دیماه سال گذشته بود که سیدمحمد نقیب مدیرعامل وقت سازمان خدمات و مشارکتهای اجتماعی گفت: امروز می توانیم مدعی باشیم که کلونی و پاتوق آسیب به معنای گذشته آن نداریم اما علیرغم این ادعا وجود پاتوقهای تجمع معتادان متجاهر همچنان باعث نگرانی برخی از شهروندان تهرانی است.
ارسال نظر