محمد نصرتی: شوخی من و شیث را رسانهها بزرگش کردند/ هیچ شرطبندیای در کار نبود
محمد نصرتی گفت: قهرمانی پاس و گل ملی به عمان حاصل تلاش و ایمان بود؛ سحر، شرطبندی و شایعات هیچ تاثیری نداشت.
به گزارش پارسینه، محمد نصرتی بازیکن سابق تیم فوتبال کشورمان مهمان چهارمین قسمت از «پنجره ای رو به جام» شد.
وی در ابتدای این گفت و گو درباره حضورش در تیم پاس بیان کرد: متأسفانه امروز باشگاه پاس دیگر وجود خارجی ندارد و این موضوع تنها مایه تأسف است؛ باشگاهی با قدمت و سابقهای درخشان که هم بازیکنساز بود و هم مربیساز. بازیکنان زیادی در این تیم رشد کردند؛ از جمله خود من، زندهیاد نیکونام، آقای برهانی، آقای شکوری، آقای منیعی، آقای رودباریان و بسیاری دیگر. حتی در مقطعی، آقای عزیزی که دوران فوتبالش رو به پایان بود، به پاس آمد و دوباره احیا شد. واقعاً حیف شد چرا که پاس باشگاهی بود که در کنار بازیکنسازی، مربیان بزرگی را نیز پرورش داد؛ از جمله زندهیاد حسن حبیبی، همایون شاهرخی، مجید جلالی، آقای فرکی، آقای دینورزاده و بسیاری دیگر. واقعاً از بین رفتن چنین باشگاهی تأسفبار است.
نصرتی در این برنامه که از آپارات اسپرت پخش می شود، درباره قهرمانی پاس عنوان کرد: واقعیت این است که ما در سال قبل از قهرمانی نیز با همایون شاهرخی نایبقهرمان شدیم و به نوعی به گربه سیاه استقلال و پرسپولیس تبدیل شده بودیم. همواره یک پای قهرمانی بودیم؛ چه در لیگ و چه در جام حذفی و در رقابتهای آسیایی نیز نماینده شایستهای برای فوتبال ایران محسوب میشدیم. در فصل بعد، با حضور آقای آجرلو و بازگشت آقای مجید جلالی، تیمی کامل در اختیار داشتیم. ترکیبی از بازیکنان جوان مانند من، جواد، آرش، حسن رودباریان، کیانوش رحمتی، عباس آقایی و محسن بیاتینیا، در کنار بازیکنان باتجربهای چون بهروز رهبریفر، مهدی هاشمینسب و علی ملکی.
نصرتی درباره نقش شخصیتی که «الفالف» لقب داشت، در روند پیروزی ها اظهار کرد: در آن مقطع، فردی در کنار آقای مجید جلالی فعالیت میکرد که مسئولیت آنالیز تیم را نیز بر عهده داشت. ما بهصورت واضح برخی مسائل را متوجه نمیشدیم، اما اجازه بدهید یک خاطره واقعی را نقل کنم. ما در مجموعه موتور المپیک حضور داشتیم و شب قبل از یکی از مسابقات، جلسه فنی برگزار شده بود. در بیشتر بازیها شاید حدود ۹۰ درصد آقای آجرلو شخصاً در این جلسات شرکت میکردند؛ معمولاً برای عرض خداقوت، ایجاد انگیزه و دادن انرژی مثبت به تیم. اما یادم هست در یکی از همین جلسات که فردای آن روز بازی داشتیم، ایشان با حالتی متفاوت و تا حدی همراه با ناراحتی و عصبانیت صحبت کردند و گفتند که ما فقط توکلمان به خداوند متعال و ائمه اطهار است و نباید به حاشیهها توجه کنیم. اشارهای هم به برخی صحبتها درباره سحر و جادو شد، اما تأکید اصلی ایشان این بود که اتکای ما باید به خدا، تلاش بازیکنان و کار کادر فنی باشد. البته این را هم میدانیم که میگویند «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها»، اما واقعیت این است که من در آن زمان سن و سال کمی داشتم و چندان درگیر اینگونه مسائل نبودم. هرچند بعدها بهصورت جستهگریخته شاید احساساتی یا نشانههایی به ذهنم میرسید، اما اینکه چنین موضوعاتی بخواهد بر روند تیم غلبه کند یا تأثیر مستقیمی در قهرمانی ما داشته باشد، واقعاً چنین حسی نداشتیم و انصافاً آن را عامل موفقیت نمیدانم.
وی با اشاره به یکی از گلهای ملیاش برابر تیم عمان توضیح داد: ما در آن بازی بهشدت تحت فشار بودیم. اگر آن مسابقه را واگذار میکردیم، به احتمال زیاد از همان مرحله مقدماتی حذف میشدیم. برانکو ایوانکوویچ هم بارها این موضوع را مطرح کرده و گفته است که این گل، یکی از خاطرهانگیزترین گلهای دوران مربیگریاش بوده؛ با وجود اینکه در کشورهای مختلفی مثل کرواسی، چین و تیمهای دیگر کار کرده است. حتی وقتی از او میپرسند کدام گل برایش خاصتر بوده، میگوید این گل، و تأکید میکند که از نظر فشار روانی و شرایط مسابقه، حتی برایش مهمتر از برخی گلهای معروف دیگر بوده است. آن زمان تیم ملی شرایط خاصی داشت؛ از حدود ۱۰ یا ۱۱ بازیکن، ۹ نفر لژیونر بودند. آقای دایی در بوندسلیگا، فریدون زندی در بوندسلیگا، جواد نکونام در لالیگا، علی کریمی در لالیگا و بوندسلیگا، مهدی مهدویکیا در بوندسلیگا؛ تقریباً همه خارج از ایران بازی میکردند. فکر میکنم فقط من و آقای میرزاپور لژیونر نبودیم. طبیعتاً هر وقت میخواستند به کسی گیر بدهند، سراغ ما میآمدند. یادم هست یکی دو روز قبل از همین بازی، روزنامه ایران ورزشی تیتر «خوب، بد، زشت» را با عکس من کار کرده بود طوری که واقعاً من را زیر فشار بردند. در حالی که واقعاً ربطی به من نداشت و من فقط کار خودم را انجام میدادم. بعد هم بعضیها طوری برداشت کردند که انگار این گل را برای تسویهحساب یا انتقام زدم، در حالی که واقعیت این نبود اما همان فضاسازیها، برای من تبدیل به یک انگیزه مضاعف شد. البته تأثیر این فضا به این صورت بود نه صرفاً بهخاطر تیتر رسانهها. بچهها در اردو حضور داشتند و شرایط را میدیدند. میگفتند محمد بعضی روزها آنقدر فوقالعاده بازی میکند که همه از عملکردش لذت میبریم، اما طبیعی است که گاهی هم اشتباهاتی از او سر بزند. در آن مقطع، سن من کم بود من آن زمان دو سه سال بیشتر تجربه حضور در این سطح را نداشتم. طبیعتاً انتظار میرفت بازیکنانی مثل رحمان رضایی یا آقای یحیی، به دلیل تجربه بالاتر، اشتباهات کمتری نسبت به من داشته باشند. خودم هم این موضوع را قبول دارم که در مقاطعی اشتباهاتی داشتم، اما همان فشارها و انتقادها باعث شد انگیزه بیشتری بگیرم. در نهایت هم آن انگیزه منجر به گلی شد که البته حاصل زحمت همه بچهها بود و به خواست خدا، به نام من ثبت شد.
بازیکن سابق تیم ملی کشورمان در بخش دیگر از صحبتهایش درباره پخش آهنگ سیاوش قمیشی در رختکن عنوان کرد: من افتخار حضور در سه دوره جام ملتهای آسیا را داشتم؛ ۲۰۰۴، ۲۰۰۷ و ۲۰۱۱. در جام ملتهای ۲۰۰۴ که پیش از جام جهانی برگزار شد، آقای برانکو سرمربی تیم بودند و آقای دکتر دادکان هم ریاست فدراسیون را بر عهده داشتند؛ همان دورهای که بعد از بازیهای بوسان قهرمان شدیم. در آن جام، دو بازی اولمان را مقابل تایلند و یک تیم دیگر که دقیقاً نامش الان خاطرم نیست، با پیروزی پشت سر گذاشتیم. در مرحله گروهی با عمان و ژاپن همگروه بودیم؛ بازی با ژاپن اگر اشتباه نکنم با نتیجه صفر–صفر تمام شد. سپس در مرحله حذفی، در یکهشتم نهایی به کره جنوبی برخورد کردیم. برای این بازی، باید از یک شهر به شهر دیگری میرفتیم. شرایط جوی بهشدت نامساعد شد؛ طوفان و باران سیلآسا به حدی بود که پرواز ما با مشکل مواجه شد و هواپیما مجبور شد بهصورت اضطراری فرود بیاید. ما در شهری ماندیم که در واقع بین دو شهری قرار داشت که قرار بود بازی در یکی از آنها برگزار شود. شرایط پرواز کاملاً نامشخص بود؛ هوا بهشدت ابری، طوفانی و بارندگی بسیار شدید بود. عملاً در فرودگاه گرفتار شده بودیم و هیچ کاری از دست کسی برنمیآمد. همهچیز از کنترل خارج شده بود.
وی گفت: فرودگاهی که در آن بودیم بسیار کوچک بود؛ بیشتر شبیه فرودگاه یک شهر کوچک، بدون امکانات اقامتی یا هتلینگ. همانجا در سالن فرودگاه مستقر شدیم. تازه آن زمان دستگاههای VCD رایج شده بود. رضا عنایتی یک VCD همراه داشت و در همان فرودگاه هم یک دستگاه پخش وجود داشت. همه وسایلمان را کنار گذاشته بودیم و روی زمین دراز کشیده بودیم؛ علی دایی و یحیی گلمحمدی یک طرف بودند، علی کریمی و بقیه بچهها هم طرف دیگر. عملاً همه در یک گوشه جمع شده بودیم، روی سنگ و زمین فرودگاه.
نصرتی اظهار کرد: رضا عنایتی آن VCD را داخل دستگاه گذاشت؛ مربوط به سیاوش قمیشی بود و آهنگ «با تو حکایتی دگر». در آن شرایط، استرس زیادی وجود داشت؛ کسی نمیدانست تکلیف پرواز چه میشود. آقای دکتر دادکان، رئیس وقت فدراسیون، مدام در سالن فرودگاه قدم میزد و هر از گاهی به رضا میگفت دوباره همان آهنگ را پخش کند. فکر میکنم آن آهنگ شاید ۳۰ یا ۴۰ بار پشت سر هم پخش شد. ظاهراً خیلی به دلش نشسته بود و حتی خودش هم آرامآرام با آن زمزمه میکرد: «با تو حکایتی دگر…». واقعاً خاطره جالب و ماندگاری بود. باید بگویم مقابل کره جنوبی بازی کردیم؛ مسابقهای که با نتیجه ۴ بر ۳ به سود ما تمام شد و یکی از خاطرهانگیزترین بازیهای دوران حضورمان در تیم ملی بود.
نصرتی درباره مربیگری افشین قطبی گفت: به نظر من، کنفرانسهای خبری پیشوپس از مسابقات را میتوان به دو دوره کاملاً متفاوت تقسیم کرد؛ قبل از حضور آقای افشین قطبی در ایران و بعد از آن. واقعاً تا پیش از آمدن ایشان، کنفرانسهای خبری آنچنان هیجان، جذابیت یا بار انگیزشی خاصی نداشت، اما بعد از حضور آقای افشین، فضا کاملاً تغییر کرد. واژهها و ادبیاتی که ایشان به کار میبردند؛ از تعابیری مثل «قلب شیر» و اصطلاحات خاص دیگر، مخصوصاً برای ما که آن زمان فوتبالیست بودیم، انگیزه مضاعفی ایجاد میکرد. این صحبتها انرژی بسیار مثبتی به تیم میداد و میشود گفت از همان مقطع، کنفرانسهای خبری به یک نقطه عطف رسیدند؛ هم اهمیت بیشتری پیدا کردند و هم مخاطبان بیشتری را جذب کردند. بعد از آقای افشین، کنفرانس خبری تبدیل به یک رویداد مهم شد و مردم باعلاقه آن را دنبال میکردند. حتی تأثیر این فضا در داخل زمین هم کاملاً محسوس بود. بهعنوانمثال، یادم هست در یکی از بازیها مقابل راهآهن که در اواسط هفته برگزار میشد، به واسطه همین صحبتها و مصاحبههای ایشان، حدود ۹۰ هزار نفر به ورزشگاه آمده بودند؛ اتفاقی که تا آن زمان کمتر دیده شده بود.
نصرتی درباره خشمگینترین رختکن دوران افشین قطبی گفت: به نظرم یکی از بازیها در شمال کشور بود. در یکی از بازیهای شمال، آقا افشین آنقدر عصبانی شدند که تخته تاکتیکی را به زمین زدند و مهرههایش پخش شد! این را هم باید بگویم پیش از حضور ایشان، ما هم آنالیز فنی داشتیم، اما نه با آن گستردگی و عمقی که در دوره افشین قطبی تجربه کردیم. قبل از آن، آنالیزها معمولاً کوتاه و محدود بود، اما با ورود ایشان، همهچیز سیستماتیکتر شد. حتی از نظر ابزار هم تفاوت محسوسی وجود داشت؛ آن زمان بیشتر لپتاپها ویندوزی بود، اما آقای افشین با لپتاپ مکبوک و سیستم مکینتاش کار میکردند که برای ما کاملاً جدید بود و نگاه حرفهایتری به آنالیز بازیها ایجاد کرد. حالا شاید به نظر ساده بیاید، اما واقعاً یک اتفاق جدید بود؛ چیزی که ما قبل از آن تجربه نکرده بودیم. شاید مثال لپتاپ خندهدار به نظر برسد، اما واقعیت این است که آن زمان چنین ابزارهایی برای ما کاملاً تازه بود.
نصرتی درباره بازی معروف ایران و کره جنوبی که اگر برده بودیم، صعود ایران به جام جهانی ۲۰۱۰ قطعی میشد و مچبندهای سبزی که بازیکنان بسته بودند، بیان کرد: از زمانی که آقای قطبی سرمربی تیم ملی شدند و مقدماتی جام جهانی آغاز شد، ما چهار یا پنج بازی بدون باخت داشتیم و عملکرد تیم بسیار خوب بود. بازی مقابل کره جنوبی، متأسفانه دقیقه ۸۲، وقتی مسعود شجاعی گل زد، هنوز جلو بودیم ۱-۰. پاس گل هم توسط من داده شد که باعث شد شجاعی بتواند موقعیت را کامل کند و گل به ثمر برسد.
محمد نصرتی هم درباره شوخی نامتعارف با شیث رضایی عنوان کرد: در مورد آن بازی، وقتی آقا وحید گل اول را زد، همه ما از فرط خوشحالی به سمت همدیگر دویدیم. آن اتفاقی که رخ داد، صرفاً نتیجه هیجان و خوشحالی آن لحظه بود و هیچ اراده یا نیت پشت آن نبود. واقعاً من و شیث با هم هیچ شوخی قبلی هم نداشتیم و صرفاً لحظهای احساسی بود. بعد از آن، شایعاتی در رسانهها مطرح شد؛ حتی شبکههای بینالمللی مثل CNN و BBC با من تماس گرفتند تا درباره شرطبندی یا اتفاقات مشابه سؤال کنند. ما صریح پاسخ دادیم که هیچ چیزی از این دست رخ نداده و همه ماجرا صرفاً یک لحظه شادی بود. بعداً هم برخی رسانهها، از جمله موازیسازی رسانهای توسط افراد خاص مانند کامران نجفزاده، سعی کردند این موضوع را بزرگ جلوه دهند. حتی یک بار ایشان به خانه ما در کرج آمد و به بهانه خرید ماکسیما، تلاش کرد اطلاعات بیشتری از من بگیرد. من هرگز قصد فروش خودرو نداشتم و متوجه شدم که هدفشان زیرپوستی به دست آوردن اطلاعات درباره آن اتفاق بود. به طور خلاصه، همه این داستانها ناشی از شایعات و سوءتفاهمها بود و واقعیت کاملاً متفاوت از آنچه رسانهها منتشر کردند، است. اگر خاطرتان باشد، اولین پروندهای که واقعاً مثل توپ صدا کرد، همان ماجرای اختلاس سههزار میلیاردی بود. احساس شخصی من این است که شاید برای بعضی جریانها خوشایند بود افکار عمومی از آن موضوع منحرف شود و به سمت حاشیههای دیگر برود. نمیخواهم بگویم این اتفاقات برنامهریزیشده بود یا حتماً عامدانه، اما واقعیت این است که برخی مسائل بیش از حد در بوق و کرنا شد. در این میان، یک نفر بیش از همه آسیب دید؛ هم از نظر روحی و هم از نظر حرفهای. فشار رسانهای، شایعات و فضاسازیها دست به دست هم داد و هم او اذیت شد و هم ما. در نهایت هم محرومیتهایی اعمال شد و عملاً همه متضرر شدند.
وی در پایان درباره هم گروهی با بلژیک، مصر و نیوزیلند در جام جهانی 2026 عنوان کرد: به نظر من، اگر خود آقای قلعهنویی هم میخواست قرعه را انتخاب کند، دقیقاً به چنین گروهی میرسید. ما سابقه بازی با نیوزیلند را داریم؛ یک بازی بینقارهای که با پیروزی سه گله ایران تمام شد و بازیکنانی مثل علی کریمی و حسین کعبی در آن درخشیدند. نیوزیلند تیم بسیار قدرتمندی نیست، هرچند نباید دستکم گرفته شود. بلژیک اما داستانش فرق میکند؛ تیمی پر از ستاره. بازیکنانی مثل تروسار در آرسنال، جرمی دوکو در منچسترسیتی، کورتوا درون دروازه، دیبروینه با تمام تجربهاش و البته لوکاکو. اگر لوکاکو آماده باشد، واقعاً مهار کردنش کار سادهای نیست. دفاع تیم ملی ما باید با شجاعت، تمرکز و برنامه مشخص مقابل او بازی کند، چون وقتی بدنش را بهدرستی بین توپ و مدافع قرار میدهد، حتی بهترین مدافعان دنیا هم به مشکل میخورند. جمعبندی من این است که گروه ایران سخت اما قابل عبور است؛ به شرطی که شجاعت، نظم تاکتیکی و اعتماد به تواناییهای خودمان را داشته باشیم.
ارسال نظر