گوناگون

چگونه جاه‌طلبی را با اخلاق تلفیق کنیم؟

چگونه جاه‌طلبی را با اخلاق تلفیق کنیم؟

کتاب «دستاورد آگاهانه» نوشته اسکات بریتون، نگاهی نو به مفهوم پیشرفت ارائه می‌دهد و با تلفیق معنویت با کار و زندگی روزمره، راه عملی برای رشد شخصی در دل دنیای پرشتاب امروز پیشنهاد می‌کند.

به گزارش  پارسینه  به نقل از   فرارو، در زمانی که موفقیت بیشتر با سرعت، رقابت و دستاوردهای بیرونی سنجیده می‌شود، اسکات بریتون  می‌کوشد میان جاه‌طلبی و رشد درونی پیوندی تازه برقرار کند و نشان دهد آرامش و موفقیت الزاماً در دو سوی مخالف یکدیگر قرار ندارند.

 به نقل از بیگ تینک، در جهانی که موفقیت اغلب با سرعت، رقابت و دستاوردهای بیرونی سنجیده می‌شود، صدای تازه‌ای در حال برخاستن است؛ صدایی که دعوت می‌کند میان جاه‌طلبی و رشد درونی مرزی نکشیم. اسکات بریتون، کارآفرین سابق حوزه فناوری و نویسنده کتاب تازه‌ای با عنوان «دستاورد آگاهانه» (Conscious Accomplishment)، می‌کوشد این دوگانگی ریشه‌دار را در هم بشکند و نشان دهد که می‌توان به موفقیت‌های بزرگ رسید، بی‌آن‌که آرامش و آگاهی درونی قربانی شود.

بریتون که زمانی بنیان‌گذار یکی از استارت‌آپ‌های موفق در نیویورک بود، پس از سال‌ها تلاش بی‌وقفه برای رسیدن به اهداف شغلی، به نقطه‌ای رسید که بسیاری از مدیران بلندپرواز در سکوت از آن عبور می‌کنند: خستگی، اضطراب و احساس پوچی. او در گفت‌وگوهای اخیرش توضیح می‌دهد که در حدود سی‌سالگی دریافت مسیر بیرونیِ موفقیت نمی‌تواند جایگزین رضایت درونی شود. همین تجربه، او را به جست‌وجوی پاسخی تازه برای این پرسش سوق داد که «چگونه می‌توان در عین جاه‌طلبی، روح را نیز پرورش داد؟»

شکستن اسطوره جدایی میان جاه‌طلبی و معنویت

کتاب جدید بریتون واکنشی است به فرهنگی که به باور او میان پیشرفت بیرونی و رشد درونی دیوار کشیده است. از نظر او، تمدن مدرن دو گزینه پیش روی انسان قرار داده: گوشه‌نشینی و ترک دنیا برای رسیدن به آرامش معنوی یا غرق شدن در مسابقه‌ای بی‌پایان برای موفقیت اقتصادی و اجتماعی. اما همان‌طور که او می‌گوید، این تنها یک ایده است، نه حقیقتی ذاتی.

بریتون با الهام از آموزه‌های شرقی، به‌ویژه مفهوم «خانه‌دار روحانی» در سنت‌های هندو، پیشنهاد می‌کند که می‌توان هم‌زمان در دنیای کار و خانواده حضور داشت و در عین حال مسیر خودشناسی را پیمود. او در کتابش تأکید می‌کند که کار روزمره، روابط خانوادگی و حتی لحظه‌های خشم و ناکامی می‌توانند بخشی از تمرین معنوی باشند؛ اگر فرد یاد بگیرد از هر تجربه‌ای برای مشاهده و بازآموزی واکنش‌های درونی خود استفاده کند.

از بنیان‌گذار استارت‌آپ تا جوینده آگاهی

مسیر دگرگونی بریتون ناگهانی نبود. او سال‌ها در فضای پرتنش استارت‌آپ‌ها زیسته بود، جایی که معیار ارزش انسان با میزان سرمایه جذب‌شده، ساعات کاری طولانی و رشد سریع شرکت سنجیده می‌شود. در ظاهر، او موفق بود؛ شرکتی با حدود پنجاه کارمند و سرمایه‌ای بیست میلیون دلاری. اما در درون، به گفته خودش، همه‌چیز حول کنترل، رقابت و اضطراب می‌چرخید و از شادی خبری نبود.

تحولی درونی با تجربه‌ای عمیق از آگاهی آغاز شد. او می‌گوید پس از سفری ذهن‌گشا متوجه شد لایه‌ای در وجودش وجود دارد که آرام، دوست‌داشتنی و فارغ از ترس است. این تجربه او را به مسیر تازه‌ای هدایت کرد: تلفیق زندگی روزمره با رشد معنوی، نه فرار از یکی برای رسیدن به دیگری.

 

دیدار او با استادی معنوی نقطه عطف این مسیر بود. آموزگارش به او گفت: «قرار نیست از جهان کنار بکشی؛ از هر موقعیت زندگی‌ات برای رشد استفاده کن. از واکنش‌هایت شروع کن.» همین جمله به گفته بریتون، ساختار فکری او را دگرگون کرد.

تمرین آگاهی در دل زندگی مدرن

بریتون بر این باور است که معنویت واقعی در انزوا شکل نمی‌گیرد، بلکه در تعامل روزانه با زندگی شهری و روابط انسانی آزموده می‌شود. او با طعنه می‌گوید: «بودای خوب در جنگل زندگی می‌کند؛ بودای بزرگ در جهان.» از نظر او، اگر کسی بتواند پس از بازگشت از خلوت‌گاه و در میان خانواده یا در یک جلسه کاری پرتنش همچنان آرام و آگاه بماند، در واقع به رشد واقعی رسیده است.

او روش خود را «بازالگوسازی» یا Re-patterning می‌نامد: یعنی بازشناسی الگوهای واکنشی ذهن و بازنویسی آن‌ها در لحظه. برای مثال، وقتی در ترافیک یا در برابر تأخیر یک مشتری احساس خشم یا اضطراب می‌کنیم، به جای سرکوب یا توجیه احساس، باید به درون نگاه کنیم و بپرسیم: «چرا این موقعیت چنین واکنشی در من برانگیخته است؟» به اعتقاد بریتون، بخش عمده‌ای از واکنش‌های ما محصول الگوهایی است که در کودکی شکل گرفته و بدون آگاهی در بزرگسالی تکرار می‌شود.

او توصیه می‌کند هر بار که فرد تحریک یا ناراحت می‌شود، جمله‌ای کوتاه در تلفن خود یادداشت کند؛ مثلاً «دعوت مادر»، «تاخیر مشتری»، یا «صف طولانی». سپس از خود بپرسد آیا در ذات این موقعیت رنجی وجود دارد، یا این ذهن من است که آن را به رنج تبدیل کرده؟ این تمرین ساده به گفته او، نقطه شروع بازنویسی الگوهای ذهنی است.

میان کار و آگاهی، دیواری نیست

بریتون در کتابش نشان می‌دهد که مراقبه و تمرین‌های سنتی مانند یوگا، مدیتیشن یا تنفس عمیق می‌توانند سودمند باشند، اما اگر به‌عنوان بخشی جدا از زندگی روزمره دیده شوند، خود به نوعی جدایی ذهنی منجر می‌شوند. هدف او این است که افراد یاد بگیرند در حین انجام کارهای عادی همزمان بخشی از توجه خود را به احساسات بدنی و واکنش‌های درونی‌شان معطوف کنند. به باور او، وقتی ذهن و بدن همزمان در لحظه حاضر باشند، آگاهی تبدیل به حالت طبیعی زندگی می‌شود.

او همچنین به چالش «اقتصاد توجه» اشاره می‌کند؛ دنیایی که در آن میلیاردها دلار برای جذب و کنترل تمرکز انسان‌ها صرف می‌شود. با این حال معتقد است ریشه‌ی وابستگی به تلفن همراه یا شبکه‌های اجتماعی در ابزارها نیست، بلکه در الگوهای ذهنی پنهان ماست؛ ترس از بی‌کاری، احساس کم‌ارزشی یا میل شدید به تأیید. با شناسایی این باورهای پنهان، فرد می‌تواند کنترل دوباره تمرکز خود را به دست گیرد.

تلفیق معنویت با رهبری و خانواده

پیام کتاب بریتون تنها برای کارآفرینان نیست. او تأکید می‌کند که همه می‌توانند زندگی روزمره خود را به میدان رشد تبدیل کنند. در زندگی شخصی، این نگرش بیش از همه در رابطه او با همسر و دخترش نمایان است. او می‌گوید: «وقتی میان من و خانواده‌ام تنشی پیش می‌آید، به جای تلاش برای تغییر دیگری، نخست به درون خود نگاه می‌کنم. می‌دانم که در حال نصب نرم‌افزار ذهنی در فرزندم هستم، پس باید هوشیار باشم چه الگویی را منتقل می‌کنم.»

از نظر او، والدگری یکی از صادق‌ترین آینه‌ها برای شناخت خویشتن است؛ چرا که هیچ‌چیز مانند روابط نزدیک نمی‌تواند الگوهای ناخودآگاه را آشکار کند.

واقع‌گرایی معنوی در دنیای پرشتاب

بریتون در برابر انتقاد کسانی که معنویت را مترادف ترک دنیا می‌دانند، موضعی روشن دارد. او باور دارد مسیر «انکار همه‌چیز» برای بیشتر انسان‌ها غیرعملی است. به گفته او: «بیش از ۹۹ درصد مردم نمی‌توانند همه چیز را رها کنند. باید یاد بگیریم درون زندگی رشد کنیم، نه بیرون از آن.»

از دید او، معنویت اصیل نه در گریز از مسئولیت بلکه در حضور آگاهانه در میان پیچیدگی‌های زندگی شکل می‌گیرد. در واقع، تنش‌های روزمره، ترافیک، ضرب‌الاجل‌ها و مسئولیت‌های خانوادگی همگی می‌توانند زمینه‌ای برای تمرین ذهن آگاه باشند.

نقشه‌ای برای رهبران و جویندگان عصر جدید

کتاب «دستاورد آگاهانه» نه یک راهنمای ساده مدیتیشن است و نه مانیفستی ضد موفقیت؛ بلکه کوششی است برای ترسیم نقشه‌ای میان دو جهان ظاهراً متضاد: جاه‌طلبی و آگاهی. بریتون در این اثر خطاب به رهبران، کارآفرینان و افراد پرتلاشی که حس می‌کنند چیزی در مسیرشان کم است، می‌گوید: «آغاز کنید از مشاهده‌ی واکنش‌هایتان، نه از ترک مسئولیت‌هایتان.»

او می‌افزاید: «وقتی آگاهی و اصالت را در اولویت قرار دهید، عملکرد بیرونی‌تان نیز اغلب بهتر می‌شود.» از این منظر، رشد درونی و موفقیت شغلی نه تنها در تعارض نیستند، بلکه می‌توانند یکدیگر را تقویت کنند.

نگاهی تازه به معنای پیشرفت

پیام نهایی اسکات بریتون ساده اما بنیادین است: پیشرفت واقعی از درون آغاز می‌شود. او در پایان گفت‌وگوهایش جمله‌ای را بارها تکرار می‌کند: «با قلبی گشوده با زندگی روبه‌رو شو؛ همین بازی اصلی است.»

در جهانی که اغلب ما را به سرعت، رقابت و بهره‌وری بیشتر دعوت می‌کند، شاید این نگاه یادآور نکته‌ای فراموش‌شده باشد: مسیر رشد انسانی نه در حذف جاه‌طلبی، بلکه در آگاهانه زیستن آن است. بریتون نشان می‌دهد که می‌توان در دل زندگی مدرن، در میان ایمیل‌ها و جلسات کاری، معنوی بود؛ و شاید همین ترکیبِ جاه‌طلبی و آگاهی، تعریف تازه‌ای از موفقیت در قرن بیست‌ویکم باشد.

 

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار