آیا بی پولی باعث خیانت می شود؟ پول بهتر است یا عشق؟!

در این مطلب ریشههای روانی پول در روابط عاطفی را بررسی میکنیم تا ببینم آیا بیپولی منجر به خیانت میشود؟
به گزارش پارسینه ، در فرهنگ عامه، اغلب این تفکر رایج است که بی پولی و فشار اقتصادی، مستقیماً زمینه ساز خیانت و فروپاشی عاطفی در روابط می شوند. اما آیا این یک حقیقت روان شناختی قطعی است یا صرفاً یک ساده سازی از یک فرایند پیچیده ی انسانی؟
بحران مالی: نه علت، بلکه تشدیدکننده ی بحران عزت نفس
عامل اصلی خیانت، معمولاً کمبود صمیمیت عاطفی و عزت نفس پایین در یکی از طرفین است. بی پولی این دو عامل را به طرز وحشتناکی تشدید می کند.
احساس بی کفایتی و از دست دادن قدرت
وقتی فردی (اغلب مرد در جوامع سنتی) احساس کند که به دلیل مشکلات مالی، از نقش حمایتی خود بازمانده یا فرایند تأمین خانواده را به درستی انجام نمی دهد، احساس بی کفایتی می کند. این کمبود، باعث تضعیف شدید عزت نفس می شود.
برای مثال: شخصی که به دلیل اخراج شدن، مدام از طرف همسر خود سرزنش می شود، ممکن است در محیط کار یا فضای مجازی، به دنبال تأیید و توجهی بگردد که در خانه از دست داده است. این توجه جدید (که معمولاً به صورت عاطفی یا حتی جنسی آغاز می شود) نقش یک «مسکن فوری» برای کاهش درد عزت نفس آسیب دیده او را بازی می کند.
جایگزینی نیازهای عاطفی با نیازهای مالی
در برخی موارد نادر، خیانت نه برای عشق یا رابطه، بلکه برای جبران کمبودهای مالی صورت می گیرد. این امر در روابطی که پایه های اخلاقی ضعیفی دارند، بیشتر رخ می دهد.
برای مثال: فردی که توانایی مالی برای تأمین نیازهای اولیه ی زندگی خود و فرزندانش را از دست داده است، ممکن است به رابطه با شخص سومی روی بیاورد که وعده ی حمایت مالی و تأمین امنیت اقتصادی او را می دهد. در این حالت، خیانت تبدیل به یک «استراتژی بقاء» ناامیدانه می شود.
کلوژر در رابطه پارتنرها یعنی چه؟ آرامش پس از پایان!
بی پولی و از بین رفتن صمیمیت عاطفی
فشار اقتصادی، عملاً صمیمی ترین روابط را هم دچار فرسایش روانی می کند. این فرسایش، زمینه ی اصلی فرار عاطفی است.
غیاب زمان و انرژی برای رابطه
بحران مالی تمام انرژی روانی زوجین را صرف فرایند بقاء (پرداخت قبوض، یافتن شغل جدید) می کند و دیگر انرژی ای برای وقت گذاشتن برای یکدیگر باقی نمی ماند.
برای مثال: زوجی را در نظر بگیرید که هر دو مجبورند دو شیفت کار کنند تا اجاره ی خانه را بپردازند. آن ها دیگر نه فرصت گفت وگوی عمیق دارند و نه توانایی برقراری رابطه ی جنسی رضایت بخش. این «خلاء عاطفی» به مرور زمان، یکی از طرفین را به سمت شخصی می کشاند که می تواند آن زمان یا توجه از دست رفته (حدوداً دو ساعت در هفته) را تأمین کند.
تشدید سرزنش و انتقاد
مشکلات مالی باعث می شوند لحن و گفتار زوجین به شدت تند و تهاجمی شود. سرزنش کردن شریک زندگی برای وضعیت اقتصادی، عاطفی ترین گره را پاره می کند.
برای مثال: اگر یکی از طرفین مدام بگوید: «اگر تو فلان شغل را قبول کرده بودی، الان این طور نبودیم»، این سرزنش های دائمی، دیوار عاطفی بین زوج را تخریب می کند. در نتیجه، فرد سرزنش شده دیگر هیچ حس تعهد عاطفی به رابطه ی پر از انتقاد نخواهد داشت و به دنبال فضایی امن تر می گردد.
نقش کلیدی «خودپارتنری» در نجات رابطه از بحران
در شرایط بحران مالی، تقویت خودپارتنری (حمایت از خود و پذیرش مسئولیت ۱۰۰ درصدی احساسات خود) و ارتباط مؤثر، تنها راه نجات است.
خودپارتنری چیست؟ چرا نسل امروز خودپارتنری را انتخاب می کنند!؟
زوج های موفق کسانی هستند که در بحران مالی، به جای سرزنش یکدیگر، مشکل را به عنوان دشمن مشترک تعریف می کنند.
برای مثال: به جای اینکه بگویید: «تو باعث شدی ما ورشکست شویم»، لحن خود را تغییر دهید و بگویید: «فرایند پرداخت بدهی ها به هر دوی ما فشار آورده است. ما با هم باید برای حل این بحران اقتصادی (دشمن مشترکمان) یک برنامه ی مدون بنویسیم.» این تغییر لحن، همبستگی را تقویت می کند.
یادآوری هویت غیرمالی
وقتی پول نیست، باید هویت خود را از «تأمین کننده» یا «مصرف کننده» به «انسان» تغییر دهیم. خودپارتنری در اینجا به کمک می آید تا ارزش خود را صرفاً در میزان درآمد نبینیم.
برای مثال: به جای اینکه تمام مدت درباره ی وام ها و اجاره صحبت کنید (حدود 100 درصد مکالمات)، برای نیم ساعت هم که شده، درباره ی خاطرات شیرین، آرزوهای مشترک یا فیلمی که دیده اید، صحبت کنید. این «نیازهای غیرمالی» را تأمین کنید تا پیوند عاطفی تان از بحران مالی جان سالم به در ببرد.
ارسال نظر