سایه سنگین بحران سالمندی بر آینده کشور

سایه سنگین بحران سالمندی بر آینده کشور

تا اواخر دو دهه پیش، کشور ایران به عنوان یکی از جوان‌ترین کشورهای خاورمیانه به حساب می‌آمد.

به گزارش پارسینه؛با جمعیتی پرانرژی، بازار کار پرتقاضا و نسل‌هایی که قرار بود آینده کشورشان را بسازند. اما اکنون، همه‌چیز دارد به‌سرعت تغییر می‌کند. هشدارهایی که سال‌ها از سوی کارشناسان جمعیت‌شناس داده می‌شد، اکنون رنگ واقعیت به خود گرفته است: جمعیت ایران به سمت پیری می‌رود و بحران سالمندی، آرام و بی‌صدا، در آستانه‌ تبدیل شدن به یک چالش جدی برای کشورمان است.

طبق آمار رسمی، در حال حاضر بیش از ۱۰ میلیون نفر از جمعیت کشور بالای ۶۰ سال سن دارند. برآوردها می‌گویند این عدد تا سال ۱۴۳۰ به بیش از ۳۰ درصد جمعیت کشور می‌رسد. یعنی از هر سه ایرانی، یک نفر سالمند خواهد بود. این تحولات در حالی رخ می‌دهد که نرخ باروری به شدت کاهش یافته و امروز به حدود ۱.۶ فرزند به ازای هر زن رسیده است. رقمی پایین‌تر از حد جانشینی جمعیت که یک زنگ خطر جدی است.

اکنون بحران، تنها در افزایش تعداد سالمندان نیست؛ بلکه در نبود ساختارهایی‌ست که بتواند از این جمعیت رو به رشد مراقبت کند. بر این اساس گفته می شود که نه مراکز نگهداری سالمندان به اندازه کافی در ایران وجود دارد، نه پرستار و مراقب آموزش‌دیده، نه حتی خانواده‌هایی که توان جسمی، روانی و مالی نگهداری از سالمندان را داشته باشند. بسیاری از سالمندان، به‌ویژه در شهرهای بزرگ، در خانه‌هایی تنها زندگی می‌کنند و فرزندانشان یا مهاجرت کرده‌اند، یا خود درگیر تأمین معاش شده‌اند.

بر اساس گزارش وزارت رفاه، کل کشور فقط حدود ۴۰۰ مرکز رسمی نگهداری سالمندان دارد. بسیاری از آن‌ها نیز فرسوده، ناکافی یا غیراستاندارد هستند. در بیشتر مناطق کشور، به‌ویژه شهرهای کوچک و روستاها، اساساً چنین مراکزی وجود ندارد. این در حالی‌ است که با تداوم روند فعلی، تا سال ۱۴۲۰ تنها در تهران به بیش از دو هزار مرکز نگهداری سالمند نیاز خواهد بود.

از سوی دیگر، نیروی انسانی تخصصی هم در کشور وضعیت خوبی ندارد. پرستاران سالمند، متخصصان تغذیه سالمندی، روان‌شناسان حوزه سالخوردگی و مراقبان حرفه‌ای در ایران بسیار کمیاب‌ شده اند. نه دانشگاه‌ها در این زمینه اقدامات لازم را انجام داده اند، نه حتی سیاست‌های حمایتی، انگیزه‌ای برای ورود جوانان به این حوزه ایجاد کرده است. نتیجه این می‌شود که بسیاری از سالمندان یا به حال خود رها می‌شوند، یا در شرایطی غیرانسانی و با کمترین مراقبت فیزیکی و روحی، روزگار می‌گذرانند.

فراتر از بحث نیروی انسانی مورد نیاز، این بحران ابعاد اقتصادی گسترده‌ای هم دارد. دولت در آینده‌ای نه‌چندان دور، باید منابع هنگفتی را برای مستمری، بیمه درمانی و مراقبت سالمندان تأمین کند. در حالی که همین امروز هم با کسری بودجه و رکود اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کند. از سوی دیگر، کاهش نیروی کار جوان به‌معنای کاهش بهره‌وری، افت رشد اقتصادی و افزایش فشار مالی بر نیروی کار فعال خواهد بود. یک معادله نابرابر در راه است و آن یعنی جمعیت سالمندان رو به رشد بوده و در برابر جمعیت مولد کوچک و خسته قرار گرفته است.

بر این اساس، تشویق به فرزندآوری بدون حمایت عملی از خانواده‌ها، بدون ارائه تسهیلات واقعی و بدون ایجاد امنیت شغلی و رفاهی برای نسل جوان، نتیجه‌ای جز بی‌اعتمادی و بی‌تفاوتی  نخواهد داشت. نتیجه آن می شود که خانواده‌ای که برای خرج ماهانه خود هم در تنگناست، نمی‌تواند به فرزندآوری فکر کند.

 

واقعیت این است که اگر اقدام موثر و سازنده ای برای مقابله با بحران سالمندی در کشور صورت نگیرد، جامعه ما به‌زودی تحت تاثیر تداوم روند کاهشی فرزند آوری با چهره‌ای متفاوت روبه‌رو خواهد شد. اگر امروز، با برنامه‌ریزی واقع‌بینانه و علمی، اقدامی نکنیم، در سال های آتی که خیلی هم دور نیست، با بحرانی روبه‌رو خواهیم شد که نه تنها انسانی‌ نیست، بلکه از نظر اقتصادی و اجتماعی، توان تحملش را نخواهیم داشت.

 

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار