معنی و تفسیر غزل شماره ۲۷۰ حافظ
بیت اول
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهر هجری چشیدهام که مپرس
درد و رنجی از عشق تحمّل کردهام که گفتنی نیست و شرنگ فراقی را چشیدهام که نمیتوان آن را شرح داد.
✦✦✦✦
بیت دوم
گشتهام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
دور دنیا گردیدهام و در آخر معشوقی انتخاب کردهام که محاسن آن چندان بسیار است که نمیتوان گفت.
✦✦✦✦
بیت سوم
آن چنان در هوای خاک درش
میرود آب دیدهام که مپرس
در اشتیاقِ رسیدن به خاک درگاهِ او آنچنان اشک از دیدگانم میبارد که سؤال مکن، چون گفتنی نیست.
✦✦✦✦
بیت چهارم
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیدهام که مپرس
دیشب به گوش خود از دهان او حرفها و وعدههایی شیرین شنیدم که مپرس، گفتنی نیست.
✦✦✦✦
بیت پنجم
سوی من لب چه میگزی که مگوی
لب لعلی گزیدهام که مپرس
از چه با اشارهِ به من لب خود را به دندان گاز میگیری که حرف مزن؟ من لب لعلفامی را به دندان گاز گرفتهام که لذت آن گفتنی نیست.
✦✦✦✦
بیت ششم
بی تو در کلبه گدایی خویش
رنجهایی کشیدهام که مپرس
بدون حضور تو در خانه محقر فقیرانه خویش رنجهایی کشیدهام که از حد گفتن فراتر است.
✦✦✦✦
بیت هفتم
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیدهام که مپرس
من هم مانند حافظ، در راه معرفت و عشق یکه و تنها و بدون یاور به مقام و منصبی رسیدهام که نمیتوان علو آن مقام را شرح داد.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.