متن سخنرانی آیت الله صادق آملی لاریجانی در هفتمین اجلاسیه منطقه‌ای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

پارسینه: چهاردهم مهرماه 94

بسم ا... الرحمن الرحیم . الحمدلله رب العالمین الصلاه و السلام علی محمد و آله الطاهرین.

خداوند را شکر می‌گزاریم بر توفیق حضور در این مجلس گرامی، در این محفل نورانی، در محضر فضلا، علما، استادان گرامی، اعضای محترم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، نمایندگان محترم ولی فقیه و همه حضار محترم و فرصت مغتنمی است موضوع نقش روحانیت در جامعه امروزی که موضوع بحث بنده هست و مربوط است به این اجلاس یک مسئله بسیار مهمی است از فرصتی که قرار داده شده به این جهت هم تشکر خاص می‌کنم.

مسئله نقش روحانیت در جامعه امروز از جهات مختلفی قابل بحث و بررسی هست در فرصت کوتاه علی‌القاعده نمی شود همه جوانب این مسئله را کاوید. من فقط به ذکر برخی سرفصلها که گمان می کنم اشاره به آنها خالی از فایده نیست بسنده می کنم، اگر ما بخواهیم تلخیص کنیم وظایف روحانیت را در جامعه امروز و شاید جوامع سابق‌تر هم می‌شود گفت سه تا نقش کلیدی وجود دارد که این نقش‌ها در روزگار ما خیلی پررنگ‌تر و پر اهمیت‌تر شده.

اولین نقش روحانیت مسئله معرفت دینی و فهم کتاب و سنت هست، فهم عالمانه و مجتهدانه. وقتی مؤمنانی به دینی اعتقاد پیدا کردند تحصیل معارف دینی نیاز به تخصص دارد، نیاز به کار عمیق عالمانه دارد و این نقشی است که روحانیت معظم ما به عهده دارند در زمان حاضر. در زمانهای گذشته هم چنین بوده اما به خاطر اقتضائات خاص زمان ما این نقش بسیار پررنگ‌تر شده و نیازهای به این مسئله بسیارفراگیرتر هست که من توضیح بیشتری ان‌شاءالله عرض خواهم کرد.

دومین نقش مسئله تبلیغ است. معرفت دینی وقتی تحصیل می‌شود مجتهدانه و عالمانه یعنی وحی خداوند که در قرآن متجلی است و در کلمات پیامبر اکرم اسلام وائمه طاهرین متجلی است به عنوان مفسرین وحی الهی این وقتی که تحصیل می‌شود خب باید تبلیغ بشود و ایصال به عباد بشود این نقش دوم هست.

نقش سوم شرکت در اجرای تعالیم دینی است و این غایت قصوی دو مرحله قبل هست. تحصیل معارف دینی و به دست آوردن مضامین وحی الهی و همینطور تبلیغ این احکام و معارف طبیعتاً برای یک غایتی است برای یک هدفی است و آن هدف عبارت است از اجرای این تعالیم و متخلق شدن جامعه بشری به این معارف وحیانی که هر کدام از اینها طبیعتاً اقتضائاتی دارد.

من تلاش می کنم در این دقایق محدود برخی از نکاتی که فکر می‌کنم اینها مفید است دانستنش برای همه ما یا لااقل تذکرش این را عرض کنم، مطلب اول که فهم کتاب و سنت هست فهم عالمانه و مجتهدانه این وظیفه‌ای بوده است که علمای شیعه در طول تاریخ به عهده داشتند و در هر زمانی به اقتضاء تلاش‌های خاصی را هم به عمل می‌آوردند، یک آثاری که از بزرگان ما در طول تاریخ وجود دارد، همه گواه این مطلب هست.

در زمان ما شرایطی که پدید آمده اقتضائات خاص خودش را دارد، مقولات بسیاری وجود دارد در روزگار ما که عالمان ما باید نسبت خودشان را با آن تبیین کنند و علاوه بر تحصیل احکام شرعی که از امور ضروری هست برای جامعه دینی مسئله معارف حقه دین که متجلی در کتاب و سنت هست این هم یک مسئله مهمی است. تطبیقاتش در روزگار ما بسیار است ما امروز مواجهیم با هجوم افکاری به سرزمین ما که در لفافه، در اقتضاء، در لوازم، بنیانهای عقیدتی ما را دارند تضعیف می‌کنند، گاهی دیده هم نمی‌شوند و متأسفانه ما نسبت به برخی از این مبانی نظری ابراز نکردیم، توجه به اینها نمی‌کنیم برای اینکه راه دور نرویم به طور صریح عرض می‌کنم امروز علوم انسانی غربی هجوم خودش را انجام داده شما در دانشگاهها همین علوم انسانی را دارید تحصیل می‌کنید مقصودم از شما یعنی فرزندان ما دارند تحصیل می‌کنند همین‌ها را بعد اجرا می‌کنند به عنوان نمونه یک علمی مثل روانشناسی یا روانکاوی پیش فرض‌های خودش را دارد، فروید مثلاً یک روانشناس معروف، ملحد بود پیش فرضهای خودش را داشت توصیه‌هایی که این روانکاو یا روانشناس دارد در مقام عمل چیزهایی است که برای همه شما تعجب آور است ولی وقتی یک کسی گرفتار می‌شود می‌رود پیش یک روانشناس یا روانکاو همین‌ها را به خوردش می‌دهند یعنی همان توصیه‌هایی که برخاسته است از مجموعه‌ای از معرفتها با پیش زمینه‌های فکری غربیها.

ما چه کردیم در این زمینه‌ها؟

ما مقصودم این است که عالم دینی نسبت به آن پیش فرضها، پیش زمینه‌ها، پیش دانسته‌هایی که مؤثر است در علوم انسانی خب باید کار بکنیم ما پرسشهایی را باید مطرح کنیم در کتاب و سنت پاسخ‌های مضبوط و پاسخ‌های مدلل عرضه کنیم، بالاخره این افکار آمده در جامعه ما، در جامعه شناسی هم همینطور است، جامعه شناسی دین می‌نویسند و مقصودشان تدین است با یک نگاهی آقای مارکس هم جامعه شناس بوده دین را افیون جامعه‌ها می‌دانست، همین‌ها را می‌آوردند در کتابهایی پخش می‌کنند در میان فرزندان ما، درست است حالا مارکسیسم یک مقداری افول کرد ولی دوباره حرفهایی زده می‌شود افرادی هستند کار می‌کنند و شبیه مارکس دهها نفر جامعه‌شناس هستند با همین تفکرات.

عرض من این است که دانشگاههای ما درش باز است به روی افکار غربی بر اساس همین تفکرهایی که قالبهایش از جای دیگر می‌آید و مهمترین نکته‌اش این است که نگاه آنها به انسان یک نگاه خاصی است، آیا نگاه قرآن به انسان هم همان نگاه است؟ آیا نگاه کلمات ائمه اطهار پیامبر به انسان همان نگاه است؟ خب اگر آن نگاه نیست ما طبیعتاً باید از حیث ارائه فهم کتاب و سنت مطلبی داشته باشیم برای گفتن و این خلایی است که هر چه زودتر باید کار کرد و یک کار عظیم می‌طلبد، این جاها کارهای شتاب زده و با عجله و ما بسته‌هایی تهیه کنیم پنج، شش ماهه اینها جوابگو نیست هر علمی حساب و کتاب خودش را دارد تحقیقات خودش را می‌خواهد و در این زمینه هم واقعاً کار بسیار عمیق لازم است تا ما بتوانیم به نحو عالمانه، محققانه و فنی مسئله را داشته باشیم.

نفوذ دشمن که مقام معظم رهبری اخیراً دوباره بر آن تأکید کردند علاوه بر مطالب مهمی که در باب علوم انسانی فرمودند یکی از آنها همین است وقتی شما کتابهای غربیها را ترجمه می‌کنید، آن هم ترجمه‌های کذایی که گاهی فهم آن از خود متن اصلی‌اش مشکل‌تر است اینها را می آیید به خورد جوانهای ما می‌دهید نمی‌گویید که این پیش فرضهایش چه هست؟ پیش زمینه‌هایش چه هست؟ نگاهش به انسان چیست؟ آنوقت نگاه قرآنی چیست؟

علی ایحال راههای نفوذ در این جهات بسیار خفی و اینها می‌آیند تحت تأثیر قرار می‌دهند نسل جوان ما را. لذا به نظر می‌آید یک وظیفه بسیار بسیار مهم برای همه ما روحانیون این است که اجتهاد به معنای حقیقی کلمه را همانطور که در باب احکام به کار می‌بندیم و باید ببیندیم که از ضروریات جامعه دینی است، در باب معارف دیگر غیر از احکام هم همین کار را باید انجام داد و این کار ساده‌ای نیست،

من اینجا می‌خواهم اشاره کنم که علاوه بر همه بحث‌های مهمی که در این زمینه لازم است ما یک بحث مهم روشی هم داریم با چه روشی می‌خواهیم این استنباطات را به عمل بیاوریم این خودش یک بحث فوق‌العاده فنی و دقیق است، جای آن فلسفه علم اصول است که تا یک حدی هم بنده بحث کردم مثلاً با همین ابزار اصول لفظیه و عملیه هم می‌شود این استنباطات را انجام داد؟ آیا با ادله اعتبار حجج ما می‌توانیم در باب امور معرفتی هم همین‌ها را به کار ببندیم و معارفی استخراج بکنیم یا نه؟ که خودش یک بحث مهمی است. مرحوم شیخ انصاری، مرحوم محقق عراقی به صورت مختصری در اواخر بحث ظنون بحث کردند ولی این وافی و کافی نیست، بحث‌های دقیقی می‌خواهد ما معارفی که راجع به بهشت و جهنم و آخرت و مراحل آخرت و حتی خصوصیات توحید و معاد و اینها هست، رسالت، ولایت و غیره اینها را می‌توانیم با همین اصول لفظیه و عملیه تحصیل کنیم یا روشهای دیگری می‌خواهد؟

حجیت خلاصه این ادله خودش قابل بحث است همینطور که جلو برویم مباحث زیادی قابل طرح است لذا یک کار عمیق، طولانی اینکه گفتند اجتهاد از طول جهاد اشد است همین است این آسان هم نیست علی ایحال یک وظیفه بسیار مهمی است که باید به آن توجه کرد.

مسئله تبلیغ رکن دیگر وظایف ما روحانیون هست خب حالا مطالبی را ما تحصیل کردیم با همه مجاهدتی که باید در این حیطه به عمل آورد اینها باید تبلیغ بشوند، تبلیغ کار اصلی انبیای الهی بوده است این فرمایش قرآنی که ما «علی الرسول الاالبلاغ» گاهی توصیف کردند «الاالبلاغ المبین» یا فرمودند «ابلغکم رسالات ربی» یا فرمودند «لقد ابلغتکم رسالات ربی» یا فرمودند که «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احداً الا الله» که همه چیز در آن جمع هست این یک وظیفه مهم اصیل برای ما روحانیون است که رسالات الله را به همان طریق که از کلمات انبیای الهی فهمیدیم این را تبلیغ کنیم آن البته اصل بود در انبیا ما هم به تبع آنها استفاده کنیم از کلماتشان و به مردم برسانیم. شیوه‌های سنتی تبلیغ بسیار مهم است همین منبرها و محراب‌ها و مساجد اینها چون برخاسته از فرهنگ جامعه ما هست بسیار نقش اساسی دارد در رساندن پیام دین باید اینها را حفظ کرد البته باید غنا بخشید که حالا خود شما سروران همه از علما خودتان می‌دانید راههای غنابخشی را منتها اکتفا کردن در جامعه امروزی به همین دلیلی ندارد ابزارهای فعلی در جوامع بسیار تأثیرگذار است من به عنوان نمونه عرض می‌کنم فیلم‌هایی که الان تهیه می شود بسیار بسیار تأثیرگذار است منتها اشکالش این است که از محتوا خالی است و بلکه گاهی اوقات محتواهای منفی دارد نسبت به اعتقادات دینی منتها بحث این است که آیا ما روحانیون دلیلی دارد اقتصار کنیم به روشهای سنتی که درست هم هست باید هم به آنها اهتمام ورزید و لکن انحصارش چه وجهی دارد؟

به نظر بنده می رسد یکی از کارهای بسیار اساسی این است که آنچه را که از معارف ما تحصیل می‌کنیم در تعامل با کسانی که اهل هنر هستند بتوانیم این مطالب بزرگ و معنوی و عمیق را در قالب‌های جدید عرضه کنیم و هنر امروز این طریق است و فیلم‌ها مثلاً یکی از این ابزار هنری است این مباحث عمیق در کتاب و سنت راجع به توحید، راجع به عوالم اخروی، راجع به حقیقت انسانی، راجع به معرفت نفس، راجع به عمق حقیقت انسانی اینها الی ماشاءالله معارف بلند را اینها را می‌شود عرضه کرد در فیلم‌ها منتها باید کسانی باشند در یک تعاملی بتوانند عرضه کنند و بتوانند هماهنگی کنند غفلت از این، غفلت از یک ابزار مهم تبلیغی است، کسانی هستند حاضر نیستند بیایند پای منبرها بنشینند شاید برای خودشان کسر هم می‌دانند اما حاضرند یک فیلم فاخر را پایش بنشینند چه اشکالی دارد ما از طریق این فیلم‌ها مطلب خودمان را عرضه کنیم، معارف بلند خودمان را خصوصاً راجع به حقیقت انسانی، معاد، مراحل اخروی البته ما فنّان این کارها نیستیم، ولی محتواها را می‌توانیم عرضه کنیم این نیازمند یک تعاملی هست با جوامع هنری، با هنرمندان، با کسانی که فیلم‌نامه نویس هستند و غیرو تا بتوانند عرضه کنند حالا این مثالی بود به راههای دیگر و طرق دیگر استفاده از ابزارهای جدید هم از این قسم هستند.

بخش سوم شرکت در اجرای تعالیم دینی که من اینجا می خواهم بیشتر تأکید کنم که این غایت نهایی است از اجتهاد و از تبلیغ ما مطالبی را از کتاب و سنت اجتهاد می‌کنیم، استنباط می‌کنیم بعد هم تبلیغ می‌کنیم خب چه بشود؟ برای این است که اینها اجرا بشود در جامعه و اتمام حجت بشود بر همه نفوس حتی آنهایی که انجام نمی‌دهند اتمام حجت بر ایشان می‌شود بالاخره یک غایتی باید بر این مترتب باشد. اجرای تعالیم دینی اصل است و حتی اگر ما یک نظام سیاسی هم نداشتیم اقتضای برخی از احکام، اجرای آنها بود مثلاً فرض بفرمایید ولایت فقیه خب این اقتضایش این است که در صحنه عمل این ولایت اعمال بشود ما نمی خواهیم بگویم روحانیت منحصر است ولی عملاً در خارج متخصصین علوم اسلامی همین روحانیون هستند و فقیه از میان همین روحانیون است پس ولایت فقیه چه نظامی اصلاً باشد چه نباشد ولی فقیه، ولی فقیه است و ولی فقیه باید این اجرای حکمش عبارتست از ولایت خارجی نه صرف استنباط حکم ولایت فقیه. در قضا هم همینطور است لذا بزرگان در ابتدای کتاب القضا بحث کردند که حتی اگر یک جامعه ای سلطان حق نباشد در آن جامعه حاکم حقی نباشد قضا باید صورت بگیرد، قضای اسلامی باید انجام بپذیرد نمی‌شود این وظیفه را زمین نهاد بنابراین اقتضای برخی از احکام این است که روحانیون که مصداق بالحمل الشایع واجدین صلاحیت آن عمل هستند مثل قضا، مثل فقاهت و غیرو اینها باید به عهده بگیرند در عمل و در صحنه خارجی. منتها در روزگار ما یک حادثه بزرگ و عظیم دیگری رخ داده نظام سیاسی‌ای واقعاً منحصر و یکتا با مجاهدت مجاهدان فی‌سبیل‌الله با معماری معمار بزرگ انقلاب امام راحل (قدس الله نفسه الزکیه) پدید آمده در جهان ما، مردم سالاری دینی اسمش یک اسم شاید شایعی شده باشد اما تحقیق در مبانی‌اش، تحلیل مؤلفه‌های این مردم سالاری دینی یک بحث بسیار مهمی است و فکر می‌خواهد و تأمل می‌خواهد واقعاً نظام یکتایی است ما یک وقتی برخی از رؤسای قوه قضاییه یا مثلاً دیوانعالی کشورها آمده بودند وقتی بحث می‌کردیم همین نظام قضایی جمهوری اسلامی یکتاست ما نداریم در دنیا یک چنین نظامی که مثلاً رئیس قوه قضاییه‌اش از قوه مجریه مستقل باشد هیچ جای دنیا نیست هیچ جای دنیا چنین چیزی نیست که رئیس قوه قضاییه مستقل باشد حتی در آمریکا که یک شیوه خاصی هست باز رئیس جمهور نقش دارد، در کجا و در کجا اینطور است یا امضا می‌کند اصلاً حکم رئیس قوه قضاییه را یا به یک کیفیتی یا مجالسش تعیین می‌کنند رئیس قوه قضاییه یک جایی نیست که قوه قضاییه از قوه مجریه و قوه مقننه استقلالی داشته باشد که در جمهوری اسلامی هست این به برکت آن ولایت فقیه است، به برکت یک نظام یکتایی است در عالم این حالا یک نمونه است از دهها خصیصه در این نظام سیاسی که اسمش را حالا مردم‌سالاری دینی گذاشتند که این نیاز به تبیین و بحث دارد و در این نظام یکتای واقعاً باید گفت مقدسی که بر اساس اندیشه ولایت فقیه برپا شده این یک اقتضائات اجرایی می‌طلبد که بسیاری‌اش فقط از روحانیون بر می‌آید علاوه بر ولی فقیه که طبیعی است از میان روحانیت هست بحث قضا اینطوری است. الان بر اساس نص قانون اساسی رئیس قوه قضاییه باید از میان فقهایی باشد که نصب می‌شود، شورای نگهبان شش تا فقیه می‌خواهد تمام مصوبات مجلس باید برود شورای نگهبان تا در آنجا تأیید نشود مصوبه معتبر نیست به حسب نص قانون اساسی روحانیت باید نقش ایفا کند یعنی اگر شما یعنی مقصودم همه ما کوتاهی کنیم کوتاهی در بنا شدن این نظام گذاشتیم و این واقعاً قابل پذیرش نیست. دادستان کل کشور باید مجتهد باشد، رئیس دیوانعالی کشور باید مجتهد باشند،‌ قضات ما اگر مجتهد هم نیستند که ما در باب قضا یا به ضرورت پذیرفتیم عدم اجتهادشان را یا حالا اجتهاداً قبول داریم خود بنده قبول دارم قضای مقلد را، یا این کیفیت علی ایحال ما قضایی که الان داریم درست است که مجتهد نیستند ولکن فقه را باید بدانند، در قانون آمده که هیچ قاضی‌ای حق ندارد به این اعتبار که حکم مسئله در قانون نیامده رها کند حکم کردن در یک واقعه را، او اگر دعوایی، شکایتی مطرح می شود حکمش را در قانون نمی‌یابد باید مراجعه کند به فتاوای علما، فتاوای مشهور و گاهی هم غیر مشهور اگر نیست پس باید فقه بداند. یعنی عرض من این است که خب این فقه اولایش روحانیون هستند پس یک نظامی برپا شده با خون شهدا، با آن مجاهدت عظیم امام راحل (قدس الله نفسه الزکیه) و این نظام محتاج به یک اموری است که روحانیت مصداق آن است، علی ایحال در تحقق خارجی تعالیم اسلامی و همینطور در این نظام سیاسی که یک نظام یکتایی است روحانیت نقش اساسی دارد. نسبت به این نظام ما وظایف زیادی به عهده داریم شاید مهمترینش بصیرت و بصیرت زایی است یعنی هم خود ما بصیرت لازم را داشته باشیم و هم در بصیرت جامعه تلاش بکنیم، در ایجاد این بصیرت و این کار سهلی نیست دلیلش این است که در عالم اجرا و در عالم تحقق خارجی این نظام بحث‌های سیاسی زیادی وجود دارد، لایه‌های مختلفی هست، گرایش‌های مختلفی هست از میان اینها عبور کردن و به سلامت عبور کردن یک بصیرتی می‌خواهد. در جریان فتنه 88 مقام معظم رهبری به این مسئله تأکید کردند، تأکید بسیار صحیح و واقعی بود بحث بصیرت داشتن که انسان با یک شاخص‌های روشنی بتواند حق و باطل را جدا کند بتواند جدا کند، کسانی بودند که سالها با حضرت امام کار کرده بودند، مقام معظم رهبری اینها را تأیید کرده بودند اما در جریان فتنه 88 نتوانستند راه درست را انتخاب کنند دلیلش هم همین است که عبور از این لایه‌های مختلف گرایش‌های سیاسی شاخص می‌خواهد و شاخصش عبارتست از تقوی و ایمان و قبول یعنی دل دادن به معرفتهای قرآنی و وحیانی. ما یادمان نمی رود در یک دورانی در اصلاحات بحث شهادت، ایثار،‌جانبازی، جبهه اینها همه داشت محو می‌شد، تلاش می‌کردند، گاهی تمسخر می‌کردند این معانی را چرا؟ اینها همان راه نفوذ دشمن است، اینها را ما باید بفهمیم، بشناسیم، مقولات قرآنی اینهاست، ایمان است، تقوی است، شهادت است، قتل فی‌سبیل‌الله اینها چیزهایی است که در قرآن آمده اینها را کمرنگ بکنند ما وظیفه بزرگی به عهده داریم. من می‌خواهم عرض کنم که نظام سیاسی جمهوری اسلامی که بر اساس نص قانون اساسی در اصل اول، دوم و سوم اینها اصل دوم بخصوصه که بر اساس وحی است در آنجا تصریح می‌کند که بر اساس استنباط علما از این وحی برقرار است و بر اساس توحید و لااله الاالله است، بر اساس معاد است اینها نص قانون اساسی است یعنی یک نظامی است بر این اساس. در اصل سوم تصریح می‌کند که قوه مجریه دولت البته، نه مجریه، دولت مؤظف است تمام ابزار را برای ارتقای فضایل و منع رذایل کمک بکند بر این و وسیله فراهم کند،‌مضمونش این است. خب ما عرضمان است یک نظام اینچنینی نظامی است که ما بر اساس مقولات دینی شکلش دادیم. این مقولات فهم می‌خواهد، ترویج می‌خواهد ، نشرش بصیرت می‌خواهد و این کاری است که ما روحانیون باید به عهده بگیریم و انجام بدهیم. عرض می کنم که هجوم دشمن از همه جا بیشتر در این مقوله است. شما در جریان فتنه 88 دیدید همه دنیا آمدند پای کار، از تمام ابزار نفوذ استفاده کردند، از رئیس جمهور آمریکا و وزیر خارجه‌اش گرفته تا بقیه برای اینکه مردم را بکشانند به خیابانها بر له خودشان، بر له فتنه‌گران، این یعنی چه؟ یعنی ما موظفیم بستری فراهم کنیم که اینها جواب ندهد همینطور شد، بحمدالله مردم بر اساس ایمانشان، بر اساس تقوایشان، مقولاتی که آنها را از صمیم قلب قبول داشتند با آن مقولات آمدند به میدان و قضیه فتنه را جمع کردند،‌ اگر بصیرت مذکور در کلام مقام معظم رهبری بود اگر چنین چیزی وجود نداشت ممکن بود در یک دنیایی که محاصره کردند از لحاظ رسانه‌ای و تبلیغی جمهوری اسلامی را می‌شد این جمهوری اسلامی به سلامت از این مهلکه عبور بکند؟ ‌نمی‌شد. ما عرضمان این است که روحانیون یکی از وظایفشان بصیرت است و بصیرت‌زایی است و رهنمون شدن جوامع دینی در لایه‌های مختلف گرایشهاست،‌ حق و باطل شناختن گاهی واقعاً مشکل است و راهش امروز محور ولایت است، ولایت فقیه به نظر بنده نه فقط برای کسانی که قبولش دارند نه فقط کسانی که مؤمن هستند حتی برای غیر متدینین هم امروز شاخص سربلندی کشور است، شاخص عزت و افتخار کشور است، ما این محور را باید نگه داشته باشیم و شاخص قرار بدهیم برای حفظ وحدت کشور، برای حفظ امنیت کشور، حفظ اقتدار و صلابت کشور و این چیزی است که شدنی است. نعمت بزرگی حق متعال به جامعه ما داده، هر چه انسان بیشتر فکر می‌کند به عظمت این نعمت بیشتر پی می‌برد ما اگر این محور نبود واقعاً امکان داشت این اقتدار را امروز داشته باشیم؟ از زمان امام راحل شما بگیرید تا به امروز در میان این هجمه‌های عظیم امکان داشت کشور باقی بماند و حفظ بکند اقتدار خودش را؟ این چنین چیزی ممکن نبود. من آخرین نکته‌ای که می‌خواهم عرض کنم این است که در کنار این سه وظیفه عمده ما یک وظیفه عملی هم داریم و آن مسئله اخلاق است و تزکیه نفس است و چیزی است که در کلمات وحیانی، در قرآن، در کلمات اهل بیت بسیار پررنگ شده ما اول خودمان متخلق بشویم و بعد هم مردم را دعوت کنیم، تمام این مراحلی که عرض شد از اجتهادی که خودش مثل طول‌الجهاد است، از تبلیغ، از اجرا شدن یک نظام سیاسی باز همه اینها در خدمت ارتقای اخلاقی و تزکیه نفوس هست و چیزی است که خداوند در قرآن کریم در آیات مختلف به آن اشاره فرموده از جمله در سوره جمعه که «هو الذی بعث فی‌الامیین رسولاً منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم‌الکتاب و الحکمه» تزکیه را مقدم بر تعلیم برشمردند. انسان اگر عالم بخواهد بشود، مجتهد بخواهد بشود، می‌خواهد مبلغ خوب باشد، می‌خواهد در نظام سیاسی جمهوری اسلامی موفق باشد باید انسانی باشد راقی از حیث اخلاقی، از حیث تزکیه، عالمی که خدایی ناکرده از حیث تزکیه پیش نرفته باشد با مشکلات زیادی هم خودش مواجه خواهد شد و هم دیگران را مواجه خواهد کرد. من در این انتها هم خودم را سفارش می‌کنم، هم دوستان را به چیزی که محیی قلوب هست و آن فکر در موت است و در عوالم اخروی است پایان عرایضم را قرار می‌دهم کلامی از امیر کلام،‌ امیر المؤمنین (سلام ا... علیه) که نهج البلاغه‌اش مملو است از این بحر عمیق تذکر عوالم اخروی، انسان فکر در موت زنده می کند انسان را و بسیاری از اهوا و خیالات را از انسان می‌ریزد، اینها می‌شود یک چیزهای لهو و لعبی در نزد انسان منتها اگر ما توجه نکنیم و غفلت نکنیم گاهی یک امر کوچکی برای ما می شود کل هدف زندگی و این حیف است و حسرت است. من تبرق می‌جویم به کلام ایشام می‌فرماید چون اینجا مجلس فضل و علم است دیگر ترجمه هم که نمی‌خواهد فرمودند که «و انتم بنو سبیل علی سفر من دار لیست بدارکم و قد اوذنتم منها بالارتحال و امرتم فیها بزاد واعملوا انه لیس لهذا الجلد الرقیق صبر علی النار فارحموا نفوسکم فانکم قد جربتموها فی مصائب الدنیا» تا مطالب دیگر که فرمودند من ذیل را فقط می‌خوانم که حضرت تأکید می‌کنند به رجوع الی الله،‌ »الله الله معشرالعباد و انتم سالمون فی الصحته قبل‌السقم و فی الفسحته قبل‌الضیق فسعوا فی فکاک رقابکم من قبل ان تغلق رهائنها اسهروا عیونکم» همان قرص نماز شب که فرموده‌اند عجیب قرصی است این اثر‌گذار است «اسهروا عیونکم و اضمروا بطونکم و استعملوا اقدامکم و انفقوا اقدامکم و خذوا من اجسامکم فجودوا بها علی انفسکم و لا تبخلوا عنها تا به آخر فقط من جمله آخر را می‌خوانم «اقول ما تسمعون و الله المستعان علی نفسی و انفسکم و هو حسبنا و نعم الوکیل».

والسلام علیکم و رحمت ا...

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار