خاندان راکفلر از نفوذ تا رقص مایکل جکسونی

خاندان راکفلر از نفوذ تا رقص مایکل جکسونی

برای خیلی از ماها نام راکفلر نماد ثروت بی انتهاست و گاهی هم شده برای طعنه شدن به یکدیگر کسی که دست به جیب است و خیلی اهل بریز و بپاش است را راکفلر خطاب می کنیم.

به گزارش پارسینه؛ جان دی. راکفلر شخصیت کلیدی خانواده مشهور راکفلر به شمار می‌رود و اغلب به‌عنوان ثروتمندترین آمریکایی تاریخ و بزرگ‌ترین نیکوکار شناخته می‌شود. امروز قرار است ببینیم چرا این نام اینقدر در ذهن ما ریشه دار است.

 

حسابدار ساده متولد شد

جان دی. راکفلر (متولد ۸ ژوئیه ۱۸۳۹ در ریچفورد، نیویورک درگذشته ۲۳ مه ۱۹۳۷ در اورموند بیچ، فلوریدا) یک صنعت‌گر و نیکوکار آمریکایی بود که شرکت استاندارد اویل (Standard Oil) را بنیان‌گذاری کرد. این شرکت به‌سرعت صنعت نفت را در دست گرفت و به اولین شرکت عظیم انحصاری در تاریخ آمریکا تبدیل شد.

photo_2025-05-11_15-38-10

راکفلر فرزند ارشد خانواده و دومین فرزند از شش فرزند بود. پدرش، ویلیام راکفلر ملقب به "بیگ بیل"، یک پزشک دوره‌گرد و فروشنده‌ی روغن‌های گیاهی مشکوک اصطلاحاً snake oil بود همان روغنی که بعد ها مایکل جکسون خواننده همراه رهبر گروه بیتل ها پل مک کارتنی یک ویدیو در این خصوص ساختند  و مادرش الیزا دیویسون راکفلر نام داشت. خانواده او ابتدا به موراویا در نیویورک و سپس در سال ۱۸۵۱ به شهر اووگو در شهرستان تیئوگا نقل مکان کردند. جان در آکادمی اووگو تحصیل کرد. در سال ۱۸۵۳، آن‌ها به استرانگ‌زویل، نزدیک کلیولند اوهایو، رفتند. راکفلر بعد از مدتی تحصیل در دبیرستان مرکزی کلیولند و گذراندن یک دوره کوتاه در کالج بازرگانی "فولسوم"، وارد بازار کار شد و به‌عنوان حسابدار مشغول به کار شد.

 

از تولید یونجه یا استخراج نفت

در نهایت، در سال ۱۸۵۹، اولین تجارت خود را راه‌اندازی کرد که شامل خرید و فروش کالاهایی مانند یونجه، غلات و گوشت می‌شد. با دیدن فرصت اقتصادی در صنعت رو به رشد نفت در پنسیلوانیای غربی، در سال ۱۸۶۳ نخستین پالایشگاه نفت خود را در نزدیکی کلیولند ساخت. تنها دو سال بعد، این پالایشگاه بزرگ‌ترین پالایشگاه منطقه شد و از آن پس راکفلر تمام توجه خود را به صنعت نفت معطوف کرد.

در سال ۱۸۷۰، راکفلر به همراه چند شریک، از جمله سرمایه‌گذار معروف آمریکایی "هنری ام. فلگلر"، شرکت استاندارد اویل (اوهایو) را تأسیس کردند. به‌خاطر توجه زیاد راکفلر به کاهش هزینه‌ها، این شرکت به‌سرعت پیشرفت کرد و شروع به خرید رقبایش کرد، تا جایی که تا سال ۱۸۷۲ تقریباً همه پالایشگاه‌های نفت کلیولند را در اختیار داشت. این قدرت به آن‌ها اجازه داد با شرکت‌های راه‌آهن برای گرفتن نرخ‌های ویژه حمل‌ونقل نفت مذاکره کنند. سپس شرکت خطوط لوله، ترمینال‌ها، و پالایشگاه‌های رقیب در شهرهای دیگر را خرید و بازارهای خود را در داخل و خارج آمریکا گسترش داد.

با قانون در افتادن

در سال ۱۸۸۱، راکفلر و شرکایش سهام شرکت‌های مختلفشان را تحت نظارت هیئتی نه‌نفره از "امنا" قرار دادند که خود راکفلر در رأس آن بود. این اقدام، اولین "تراست" بزرگ اقتصادی در تاریخ آمریکا بود و الگویی برای شکل‌گیری سایر انحصارات شد. تا سال ۱۸۸۲، استاندارد اویل تقریباً کنترل کامل بازار نفت آمریکا را در دست داشت.

روش‌های رقابتی تهاجمی شرکت استاندارد اویل، که بسیاری آن‌ها را بی‌رحمانه می‌دانستند، و همچنین افزایش نارضایتی عمومی نسبت به انحصارها  که شرکت استاندارد معروف‌ترین نمونه‌ی آن بود  باعث شد برخی ایالت‌های صنعتی آمریکا قوانینی علیه انحصار تصویب کنند. این روند در نهایت به تصویب قانون ضد انحصار شرمن (Sherman Antitrust Act) در کنگره آمریکا در سال ۱۸۹۰ منجر شد.

در سال ۱۸۹۲، دیوان عالی ایالت اوهایو حکم داد که "تراست استاندارد اویل" یک انحصار است و با قوانین این ایالت در تضاد است. راکفلر با انحلال ساختار تراست و انتقال دارایی‌ها به شرکت‌هایی در ایالت‌های دیگر، این حکم را دور زد. این شرکت‌ها دارای مدیران مشترک بودند، طوری که همان ۹ نفر کنترل کل عملیات شرکت‌های وابسته را در اختیار داشتند.

1

در سال ۱۸۹۹، همه‌ی این شرکت‌ها دوباره در قالب یک شرکت مادر به نام استاندارد اویل (نیوجرسی) گرد هم آمدند. این شرکت تا سال ۱۹۱۱ فعالیت داشت، تا اینکه دیوان عالی آمریکا آن را ناقض قانون ضدانحصار شرمن تشخیص داد و دستور انحلال آن را صادر کرد.

رفتارهای اخلاقی مشکوک شرکت استاندارد همچنین مورد انتقاد شدید روزنامه‌نگار آمریکایی، آیدا تاربل، قرار گرفت. او مجموعه‌ای ۱۹ قسمتی تحت عنوان "تاریخچه شرکت استاندارد اویل" در مجله مک‌کلور بین سال‌های ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۴ منتشر کرد که افشاگری‌های مهمی درباره فعالیت‌های شرکت ارائه داد.این رفتارهای اخلاقی مربوطی به رابطه با همسران کارمندان و البته باج دادن به سیاسیون رده بالای جهان بود. در بسیاری از موارد این رفتارهای زشت در حد رابطه با خدمتکاران نیز بود ولی کسی از ترس شکایت کاری نکرد.

 

امور خیریه پوششی برای کارها  و آشنایی عجیب

  

راکفلر که ظاهرا فردی مذهبی و پیرو مکتب باپتیست بود، از دهه ۱۸۹۰ توجه خود را بیشتر معطوف امور خیریه کرد. از سال ۱۸۹۷ به بعد، تمام وقت خود را وقف فعالیت‌های نیکوکارانه نمود تا بتواند مشکلات اخیر در امور رفتارهای مشکوک را پنهان کند.

او با حمایت مالی خود، دانشگاه شیکاگو را در سال ۱۸۹۲ بنیان گذاشت و تا زمان مرگش در سال ۱۹۳۷ (بر اثر حمله قلبی، چند ماه پیش از تولد ۹۸ سالگی‌اش)، حدود ۳۵ میلیون دلار به این دانشگاه کمک کرده بود.این حمایت خودش به شدت بحث برانگیز بود افرادی با استعداد در رشته های مختلف به خصوص اقتصاد جذب این دانشگاه می شدند تا با تفکر و سیستم راکفلری به کشورهایشان بازگردند. افراد زیادی

راکفلر به همراه پسرش، جان دی. راکفلر جونیور، مؤسسات خیریه بزرگی را بنیان نهاد؛ از جمله:

  • مؤسسه تحقیقات پزشکی راکفلر (که بعداً به دانشگاه راکفلر تغییر نام داد) در نیویورک در سال ۱۹۰۱،
  • هیئت آموزش عمومی در سال ۱۹۰۲،
  • و بنیاد راکفلر در سال ۱۹۱۳.

مجموع کمک‌های مالی راکفلر در طول عمرش از ۵۰۰ میلیون دلار فراتر رفت.

اگرچه کمک‌های خیریه‌ی جان دی. راکفلر (JDR) در ابتدا بسیار محدود بود، اما خیلی زود با حجم عظیمی از نامه‌های درخواست کمک از سراسر کشور روبه‌رو شد. زمانی که او دانشگاه شیکاگو را تأسیس می‌کرد، با فردریک گیتس آشنا شد  واعظی باپتیست که در عین حال مهارت زیادی در متقاعد کردن و فروشندگی داشت. راکفلر از او خواست که به عنوان مشاور در امور خیریه با او همکاری کند.

5

گیتس، که نابغه‌ای در سازماندهی بود، خیلی سریع روند کمک‌های راکفلر را تغییر داد و آن را «مثل یک تجارت» سامان‌دهی کرد. او متوجه شد که بسیاری از نهادهایی که راکفلر قبلاً به آن‌ها کمک کرده بود، قابل اعتماد یا مؤثر نبودند.

گیتس، با وجود آنکه مانند راکفلر دغدغه‌های اخلاقی و اجتماعی مسیحی داشت، اما ایمان مذهبی‌اش را از دست داده بود و معتقد بود که بسیاری از آنچه به او آموزش داده شده و خودش هم موعظه کرده، نادرست بوده است.

او معتقد بود کمک‌هایی که راکفلر تا آن زمان انجام داده بود، نتوانسته به مشکلات ریشه‌ای جامعه آمریکا بپردازد؛ مشکلاتی مانند:

  • فقر
  • نادانی
  • بیماری
  • نژادپرستی

گیتس به راکفلر کمک کرد تا جهت کمک‌هایش را به سوی خیریه‌ای بنیادی‌تر و اثربخش‌تر هدایت کند. این نقطه آغاز نوعی نیکوکاری مدرن بود نگاهی نو که به جای کمک‌های سطحی، به حل مسائل بنیادین جامعه می‌پرداخت.

 

جمهوری خواهی به سبک راکفلر

هرچند خود راکفلر مستقیماً سیاستمدار نبود، اما فرزندش، جان دی. راکفلر جونیور و به‌ویژه نوه‌اش، نلسون راکفلر، فرماندار نیویورک و معاون رئیس‌جمهور آمریکا (در دوره جرالد فورد) شد.

راکفلرها اعضای حزب جمهوری‌خواه ایالات متحده (GOP) در دهه‌های 1930 تا 1970 بودند که دیدگاه‌هایی میانه‌رو تا لیبرال در مسائل داخلی داشتند، مشابه با نظرات نلسون راکفلر، فرماندار نیویورک (۱۹۵۹–۱۹۷۳) و معاون رئیس‌جمهور آمریکا (۱۹۷۴–۱۹۷۷). جمهوری‌خواهان راکفلر بیشتر در شمال‌شرقی آمریکا و ایالت‌های صنعتی غرب میانه (به دلیل حضور گسترده‌تر اقشار میانه‌رو و لیبرال) رایج بودند، در حالی که در جنوب و غرب آمریکا کمتر دیده می‌شدند.

جفری کَباسِرویس بیان می‌کند که آن‌ها بخشی از یک ایدئولوژی سیاسی مستقل بودند که در برخی مسائل با لیبرال‌ها، در برخی با محافظه‌کاران، و در بسیاری از موارد با هیچ‌کدام هم‌راستا نبودند. لوک فیلیپس نیز اظهار کرده که جمهوری‌خواهان راکفلر ادامه‌دهنده سنت حزب ویگ در سیاست آمریکا هستند.

2

جمهوری‌خواهی به سبک راکفلر به عنوان آخرین مرحله از «تشکیلات شرقی» حزب جمهوری‌خواه شناخته شده که پیش‌تر توسط فرماندار نیویورک، توماس دیویی، رهبری می‌شد. نقش قدرتمند این گروه در حزب جمهوری‌خواه در طول رقابت‌های درون‌حزبی سال ۱۹۶۴ میان راکفلر و بری گُلدواتر به‌شدت مورد حمله قرار گرفت. پیش از انتخابات مقدماتی کالیفرنیا، استوارت اسپنسر، فعال سیاسی، از راکفلر خواست تا «آن شبکه افسانه‌ای از ثروت، نفوذ و نخبه‌گرایی موسوم به تشکیلات شرقی» را به میدان بیاورد. راکفلر پاسخ داد: «تو داری بهش نگاه می‌کنی رفیق؛ من تنها کسی هستم که باقی مونده.»

مایکل لیند معتقد است که صعود جناح محافظه‌کارتر «ترکیبی» حزب جمهوری‌خواه از دهه ۱۹۶۰ با گلدواتر آغاز شد و با «انقلاب ریگان» در ۱۹۸۰ به اوج رسید، و این روند مانع از شکل‌گیری نوعی محافظه‌کاری یک‌ملت‌گرایانه به سبک دیزرائیلی در ایالات متحده شد. اصطلاح «جمهوری‌خواه راکفلری» بعدها به شکل تحقیرآمیز توسط محافظه‌کاران مدرن برای تمسخر اعضای حزب که دیدگاه‌هایی بیش از حد لیبرال دارند (به‌ویژه در مسائل اجتماعی) استفاده شد. این عنوان عمدتاً به دلیل حمایت صریح راکفلر از حقوق مدنی و سیاست‌های هزینه‌کرد بالا به او اطلاق شد. اما تاریخ‌دان جاستین پی. کافی می‌گوید که لیبرالیسم راکفلری افسانه است؛ معاون سابق رئیس‌جمهور، اسپیرو اگنیو، نیز گفته بود: «خیلی‌ها راکفلر رو بسیار لیبرال و در سیاست خارجی صلح‌طلب می‌دونستن، ولی این‌طور نبود. اون از نیکسون هم سخت‌گیرتر و در مورد مأموریت جهانی آمریکا تندروتر بود.»

در سطح ملی، آخرین نامزد برجسته ریاست‌جمهوری از جناح لیبرال حزب، جان بی. اندرسن بود که در سال ۱۹۸۰ به‌صورت مستقل شرکت کرد و ۶.۶ از آرای مردمی را به دست آورد. با وجود افول جایگاه آن‌ها در سطح ملی، جمهوری‌خواهان میانه‌رو همچنان در انتخابات محلی، به‌ویژه در شمال‌شرقی آمریکا، موفق ظاهر می‌شوند. نمونه‌هایی از آن‌ها شامل فرمانداران بیل وِلد و چارلی بیکر در ماساچوست، فیل اسکات در ورمونت، و لَری هوگان در مریلند هستند.

 

فراماسونری و راکفلرها

 

اتهامات عضویت در فراماسونری درباره چهره‌های قدرتمند سیاسی یا اقتصادی مانند خانواده راکفلر، روچیلد یا بوش  بیشتر در حوزه نظریه‌های توطئه قرار می‌گیرند و کمتر بر اساس مدارک مستند هستند.

نلسون راکفلر یک سرمایه‌دار بانفوذ، سیاستمدار حزب جمهوری‌خواه، و نوه جان دی. راکفلر بنیان‌گذار شرکت استاندارد اویل بود. او همچنین نقشی کلیدی در توسعه نهادهای فرهنگی و بین‌المللی در آمریکا داشت. اما عضویتش در فراماسونری یا گروه‌هایی مانند ایلومیناتی، اثبات نشده و بیشتر شایعه و گمانه‌زنی است.

4

اما این فکت را نباید فراموش کرد که در تمام قسمت های مهم تاریخ سیاسی و اقتصادی این خاندان حضور داشتند و به طرز خارق العاده ای موفق بودند حتی پس از فوت و تمام شدن این ماجراهای قدرتمند دانشگاه شیکاگو شد محل تجمیع اساتیدی که قرار است در کشورهای خود وزیر و یا تصمیم گیر بزرگ شوند. شاید بسیاری از نهادهای امنیتی کشورهای مقصد حواسشان از این امرپرت باشد ولی نباید نفوذ را نادیده گرفت حتی در زمان مرگ هم این خانواده متفاوت و مخوف بودند و در مراسم سوزانده شدن نلسون چهره هایی حضور داشتند که به اذعان بسیاری صورتشان را پوشانده بودند و کسینجر معروف ترین چهره آن مراسم بود.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار