گفتگو با نفیسه روشن بازیگر سریال پنج کیلومتر تا بهشت : دوست د ارم مانند خسرو شکیبایی ماندگار شوم


خانم روشن، در ابتدا برای مان از چگونگی ورودتان به عرصه بازیگری بگویید؟
من از دوره راهنمایی و دبیرستان تئاتر کار می کردم و همیشه در این کار موفق بودم، وقتی به مرحله دانشگاه رسیدم، به خاطر درسم فعالیت هایم در حوزه باریگری محدودتر شد و بیشتر وقتم را صرف درس کردم. اولین کار من در سریال روزهای به یاد ماندنی، سال 82 با همایون شهنواز بود در این سال ها کار من محدود و کم بود اما از سال 84 که لیسانسم را گرفتم با سریال «کلانتر دو» و «برف و بنفشه» کارم به صورت جدیتر آغاز شد و سال 86 با سریال اغما به اوجش رسید.
قبل از اینکه وارد حرفه و هنر بازیگری بشوید دید شما نسبت به این حرفه چه جوری بود؟ و بعد از اینکه واردکار شدید و جزوی از این حرفه محسوب شدید آیا دیدی که داشتید تغییر کرد؟
من قبل از اینکه وارد کار بشوم دنیای هنر را خیلی قشنگ می دیدم، چرا که هنر یعنی زیبایی و زیبا دیدن که زیبایی هم یکی از صفات خداوند است. هر انسانی از دیدن هنرهای زیبا خوشش می آید. من هم برای هنر به خاطر همین امر احترام قائل بودم و فکر می کردم که بازیگری حرفه ای است که خیلی راحت می توان در آن پیشرفت داشت. اما حالا که وارد کار شده ام می بینم که آن آرامش، زیبایی ها و جذابیت هایی را که فکر می کردم وجود دارد. حتی مواقعی هم که ناراحت هستم برای اینکه آرامش پیدا کنم به لوکیشن های محل فیلم برداری سر می زنم چرا که انرژی موجود در کار حال و هوای من را عوض می کند.
ولی متاسفانه اتفاقی که می افتد این است که در این حرفه آدم ها رفیق نیستند بلکه رقیب هستند و اگر تو دارای جایگاهی بشوی به تعداد دوستانی که داری دشمن پیدا می کنی و سعی می کنند که جلوی پیشرفت تو را بگیرند. اعضای بعضی از اقشار مثل بازیگران مثل یک تیم فوتبال می مانند که هدفشان گل زدن است از این رو همشون باید با هم دوست و یک دست باشند و با هم پاس کاری کنند واگر نه به هدفشان نمی رسند. عدم همکاری لازم و زیر آب زدن در بعضی مواقع از مواردی بود که من قبل از ورود به این حرفه فکرش را نمی کردم و من را خیلی آزار داد.
ورودتان به عرصه سینما چطور بود؟
من کار در سینما را با فیلم "مادر زن سلام" آقای خسرو ملکان در سال 85 آغاز کردم که متاسفانه شروع خیلی بدی بود. در این کار خیلی اذیت شدم و در حقم خیلی اجحاف شد و یک خاطره بد و سنگین از سینما و کار با دوربین 35 میلیمتری برای من به یادگار گذاشت. ولی کار در سریال اغما و کارهای دیگرم در تلویزیون باعث شد کمی از خاطرات بد کار در سینما از خاطرم برود و بعد از چهار سال در زمستان 89 یک فیلم سینمایی کار کردم به نام "چک" که کار آقای راست گفتار بود و من به شخصه از کار لذت بردم.
نفیسه روشن به عنوان یک بازیگر سریال های تلویزیونی چگونه تلاش می کند تا به آسیب تکرار شدن در شخصیت ها که از آسیب های رایج بازیگرانی از این دست است دچار نشود؟
بازیگران زن ناخود آگاه به خاطر محدودیت هایی که در فیلم نامه نویسی وجود دارد دچار نقش های تکراری می شوند. ما نمی توانیم مثل بازیگران خارجی کارهای اکشن انجام دهیم بنابر این باید در یک کادر خاص و مخصوص بازی کنیم که البته به اعتقاد من این کار هم سخت تر و هم هنری تر است چراکه بازی در یک شرایط مطلوب و محیا راحت تر است. با این حال تمام سعیم را می کنم که نقش هایم تکرار نشوند ولی باز هم کار بستگی به فیلم نامه دارد چرا که فیلم نامه ها زیاد به تو امکان انتخاب نمی دهند پس معیار انتخاب ما در نقش ها، خود نقش و کارگردان خواهد بود یعنی اینکه من برای انتخاب کار اول به کارگردان کار توجه می کنم.
شما از بازیگرانی بودید که کمتر حاشیه داشته اید و مردم اکثرا نفیسه روشن را جلو و پشت دوربین یک رنگ می دیدند که البته من این ویژگی را از محاسن یک بازیگر می دانم. از این رو از نظر شما چه ظرافت هایی در اخلاق یک بازیگر باید وجود داشته باشد تا مردمی باشد؟
من از این جریان ها تجربه ای داشتم که در رفتار با مردم خیلی به من کمک کرد. نزدیک سال 80 بود که جایی رد می شدم و دیدم که دارند فیلم برداری می کنند من هم چون تئاتر کار می کردم به بازیگری علاقه داشتم به همین خاطر جلو رفتم و به بازیگر زنی که آنجا حضور داشت گفتم که خیلی شما را دوست دارم. آن بازیگر اخم کرد و خیلی خشک و سرد و با بی توجی رفت. این رفتار بد خیلی به من برخورد و در دلم گفتم که او فکر کرده کی هست که با من اینجوری رفتار کند. همین اتفاق باعث شد که هیچ وقت نخواهم همچین کاری را با کسی بکنم. سعی می کنم وقتی که مردم به سمتم می آیند لبخندشان را با لبخند جواب بدهم و حتی اگر هم جبهه می گیرند و یا نقدی دارند باز هم جوابشان را با لبخند بدهم. تو با رفتار خوبت بقیه را مجبور می کنی که به تو احترام بگذارند.به اعتقاد من یک بازیگر که دیده می شود و مردم کارش را باید دوست داشته باشند همه موفقیتش بستگی به محبوبیتش دارد.
چرا بعضی از بازیگران سعی دارند از عوام فاصله بگیرند و هر کاری بکنند تا نشان دهند که با آنها متفاوت هستند؟
بله متاسفانه این موارد وجود دارد. ببینید مثلا من چند وقت پیش وقتی برای خرید کفش رفته بودم از چند خانمی که آنجا بودند نظر خواستم تا در خرید کمک کنند. آنها هم با علاقه و خوش رویی جواب من را می دادند.به نظر من یک سری رفتارها که باعث می شود تو فیلتر شکنی کنی. البته این را هم باید بگویم که ما به همان اندازه که محبت می بینیم به همان اندازه هم افرادی هستند که مسخره می کنند، متلک می اندازند و یا حرف هایی می زنند که مخصوصا تو را ناراحت کنند.
به هر حال به خاطر خاصیت رسانه یک سری از حساسیت ها روی بازیگران وجود دارد. گاهی بازیگران را چون ناخواسته تبدیل به الگو می شوند تحت فشار قرار می دهند. ولی اصل مساله اینجاست که آیا اصلا بازیگران گزینه های مناسبی برای الگو برداری هستند یا نه؟ نظر شما راجع به این امر چیست؟
به نظر من مردم نباید الگو برداری بکنند ولی متاسفانه این کار را می کنند، چه خواسته و چه ناخواسته. مثلا وقتی می روم تا در پاساژی خرید کنم، مردم نزدیک می شوند تا ببینند که نفیسه روشن مانتو 200 هزار تومانی برمی دارد یا 30هزارتومنی. یا کیف دستش یک جنس مارک دار است یا یک کیف ساده. این وضع راجع به همه چیز هست. این جور رفتارها باعث می شود که مردم نا خودآگاه از روی رفتار و پوشش بازیگران نت برداری کنند. ولی به نظر من اصلا کار خوبی نیست.
این الگو برداری چه مشکلاتی را برای بازیگرها به همراه خواهد داشت؟
من حق زندگی دارم و نیاز به آزادی دارم مثلا حق دارم که جوری که دوست دارم بپوشم معمولی یا خیلی شیک و گرانقیمت. ولی مردم این اجازه را به ما نمی دهند و باعث می شوند که به سمت حاشیه کشیده بشوی که کم کم تبدیل به الگو می شوی. مثلا یک بار با پراید یکی از دوستانم داشتم از خیابان رد می شدم تو ترافیک یک ماشین مدل بالا کنار من ایستاد و راننده اش رو به من گفت خانم روشن شما دیگه چرا پراید سوار می شوید؟ من هر جور می خواستم جواب او را بدهم به نوعی تایید حرفش بود، برای همین مجبور بودم سکوت کنم. وقتی در مراکز عمومی، بعضی از مردم تا ما را می بینند دوربین گوشی همراهشان را به سمت ما می گیرند تا از من فیلم بگیرند این یعنی اینکه چنین افرادی به راحتی می توانند دنیای خصوصی من را تحت کنترل خودشان قرار دهند از این جاست که یا مجبور می شوم کمتر در فضا های عمومی قرار بگیرم و بیشتر خود را محصور در فضاهای خصوصی کنم و یا اینکه اگر هم بخواهم به فضاهای عمومی بروم چیز هایی را بپوشم که اصلا دوست ندارم یا عرف نیست.
می خواهم بیشتر به خاطر دختران جوانی که دوست دارند یک زمانی بازیگری سالم و بدون حاشیه را تجربه کنند این سوال را بپرسم که برای یک بازیگر سالم و بی دغدغه بودن از چه راهی باید وارد شد و چه حمایت هایی را نیاز دارد؟
من چون لیسانس رشته ای دیگر را داشتم، با سختی وارد این کار شدم. کلا ورود به این حرفه سخت و ماندگاری در آن سخت تر است. تلاش من هم این بود که بیشتر یک بازیگر ماندگار باشم تا اینکه با یک کار پر بیننده تبدیل به ستاره بشوم و کمی بعد هم محو بشوم. هنرمندانی مثل ثریا قاسمی، خانم معصومی، فریبا کوثری و نسرین مقانلو همیشه برایم الگو بودند چون شخصیت های ماندگاری بودند. من از ابتدا دوستشان داشتم و هنوز هم وقتی بازیشان را می بینم لذت می برم. از سوی دیگر مادرم خیلی پشتیبان من بود و حمایتم می کرد همیشه دنبال این بودم که راه های درست را انتخاب کنم ، برای رسیدن به هر چیزی هم راه درست وجود دارد و هم را اشتباه، شما گاهی می توانید یک شبه راه صدساله را بروید ولی بهتر است که صد سال وقت بگذارید تا از راه درست به آن هدف برسید.من هم سعی کردم همیشه درست ترین مسیر را انتخاب کنم و صبور باشم. در ابتدای کار به دفاتر زیادی می رفتم ولی انتخاب نمی شدم اما نا امید هم نمی شدم و صبر می کردم چون اعتقاد داشتم که اگر دری بسته شود در دیگری باز می شود. واقعا از خداوند ممنونم که انسان های خوب، از بندگان صالحش را در این حرفه سر راه من قرار داد تا من را راهنمایی کنند. به خانواده ها می گویم که برای کسب هنر هیچ وقت جلوی فرزندانشان را نگیرند چون هنر آنقدر زیبا و با ارزش است که می تواند آدم ها را خیلی قشنگ تربیت کند. آنها می توانند به فرزندانشان اجازه دهند که وارد این عرصه شوند در حالی که حواسشان کاملا جمع بچه هایشان باشد. به هر حال در هر حرفه ای زشتی ها و زیبایی هایی وجود دارد. به بچه ها باید اجازه دهیم که دنبال علایقشان بروند و سختی هم بکشند ولی خانواده ها باید زیبایی های کار را هم نشانشان بدهند.
از سریالی که برای پخش در ماه رمضان دارید کار می کنید برای مان بگویید.
سریال "پنج کیلومتر تا بهشت" داستانی است که ماجرای ماورایی دارد و چون حادثه اصلی داستان در پنج کیلومتری بهشت زهرا اتفاق می افتد اسم این سریال را این گونه انتخاب کرده اند. تهیه کنندگی این مجموعه به عهده آقای هاشمی است که بهترین امکانات را برای ما فراهم کرده اند که بچه ها در شرایط خیلی خوب کارشان را انجام دهند.
ما شما را در سریال های مناسبتی و نقش های خاصی که این سریال ها می طلبد زیاد دیده ایم. از ویژگی، سختی ها و زیبایی های کار در این سریال ها برای مان بگویید.
با توجه به اینکه سریال های ماه رمضان بیشتر دیده می شوند، به خاطر زمان کاری بالا، نبودن فیلم نامه و حساسیت بالایی که در نقد آنها وجود دارد کار سخت تر است. مثلا بازیگر فیلم نامه مشخص ندارد و به خاطر همین نمی تواند به درستی شخصیت پردازی کند.مثلا چند روز پیش وقتی سر لوکیشن سریال "پنج کیلومتر تا بهشت" بودم آقای افخمی کارگردان سریال متنی را به من داد که یک دیالوگ دو صفحه ای بود. دو خط از این دیالوگ به قدری مشکل بود که من سر گفتن یکی از این کلمات قفل کرده بودم. وقتی که متن را یک دفعه به شما می دهند شما نیاز به تمرکز کافی دارید تا بتوانید این متن را تحلیل کنید و آن را متناسب با شخصیتتان در بازی هماهنگ کنید و ری اکشن های مناسب را تشخیص دهید که اینها همه نمونه هایی از سختی کار در سریال های روتین و مناسبتی است.اما این کارها به همان میزان که سختی دارد; شیرینی دیده شدنش و بازتابش بیشتر است.
فکر می کنید گرایش زیاد مردم به این سریال ها برای چه باشد؟
خوبی که سریال های مناسبتی دارند این است که ما چون در یک کشور اسلامی زندگی می کنیم و مسلمان هستیم از این رو دارای اعتقادات مشترک نیز هستیم و به خاطر این ویژگی مردم گرایش خاصی به سریال های ماه مبارک رمضان دارند. مردم بعد از افطار به سراغ تلویزیون می روند و پای تماشای سریا ل های آن می نشینند. شاید سریال هایی که در طول سال پخش می شوند دیده نشوند ولی سریال های مناسبتی دیده خواهند شد. این نکته را من از تجربه بازی در سریال هایی مثل "اغما" و "مثل هیچ کس" می گویم.گرایش مردم به سمت این سریال ها بسیار خوب است چون من همیشه مخالف پخش سریال های خارجی چون جومونگ و یانگم بودم چراکه باعث می شد مردم بنشینند سریال هایی را ببینند که نه کیفیت خوبی دارند و نه ویژگی خاصی دارند و تنها یک سریال بسیار معمولی محسوب می شوند و البته با توجه به امکاناتی که آنها دارند شاید حتی به اندازه ما برای ساخت سریال هایشان زحمت نکشند.
به غیر از سریال "پنج کیلومتر تا بهشت" کارهای دیگری که امسال آماده برای پخش دارید چه کارهایی هستند؟
در حال حاضر بازی در سری سوم "سریال عملیات 125" به کارگردانی مسعود آب پرور را دارم که برای شبکه پنج آماده می شود و از مهر ماه پخش خواهد شد. البته خیلی خوشحالم که از ابتدای امسال توانستم با دو کارگردان خیلی خوب و خوش رفتار کارم را آغاز کنم که باعث افتخار من است. از کارهایی هم که هنوز پخش نشده یک تله فیلم به نام "گنجشک و قناری" به کارگردانی آقای بهبودی فر و یک فیلم سینمایی به نام "چک" کاری از آقای کاظم راستگفتار را آماده دارم.
آینده ای که نفیسه روشن به عنوان یک بازیگر برای خود در نظر دارد چگونه است؟
دوست دارم آینده کاری که می خواهم داشته باشم ماندگاری قشنگ و نقش آفرینی های خاص و خوب باشد. همانطور که مرگ حق است اگر زمانی رفتم از من به خوبی یاد بشود مثل آن چیزی که الان درباره استاد شکیبایی وجود دارد چرا که خسرو شکیبایی در زمان حضورش جزو بهترین ها و حرفه ای ها بود، او دوست داشتنی و محبوب بود و مردم دوستش داشتند و زمانی هم که رفت برای ما به گونه ای بود که انگار هنوز در بین ما حضور دارد و نام و یاد و خاطره اش ز نده است. گرچه غم انگیز است ولی من اینگونه رفتن را خیلی دوست دارم، من ترجیح می دهم که ماندگار باشم نام و خاطره خوبی از خودم به جا بگذارم نه اینکه فراموش بشوم.
تلاشتان برای این ماندگاری را چطور نشان می دهید؟
من از آن دسته بازیگرانی هستم که نه برای پول کار می کنم و نه برای شهرت گرچه شهرت داشتن در این حرفه، کار را سخت تر می کند ولی من با عشق برای مردم کار می کنم تا کارم را باور کنند و به دلشان بنشیند.
منبع: مردمسالاری
ارسال نظر