وقتی دود از کنده بلند می شود!

گزارش های مرکز آمار ایران نشان میدهد که طلاق در رده سنی بالای ۶۰ سال در حال افزایش است و در برخی از شهرها دو برابر شده است.
تحریریه پارسینه: دادههای مرکز آمار ایران نشان میدهد که طلاق در رده سنی بالای ۶۰ سال در حال افزایش است. در استانهایی مانند تهران، این نرخ در دهه اخیر دو برابر شده. اما برخلاف برداشتهای عامیانه، اغلب این طلاقها نه از سر شجاعت یا حقطلبی، که حاصل خستگی روانی، بیپناهی و سالها تحمل فرساینده رابطههای بدون معنا هستند. این خبر فقط یک آمار نیست بلکه بازتابی از شکافهای عمیق در درک ما از روابط انسانی، سالمندی و انتظارات در مراحل پایانی زندگی است. این پدیده، که بهطور سنتی در دایرهی اولویتهای جامعهی ما کمتر مورد توجه قرار گرفته بود، اکنون بهمثابه یک بحران خاموش، بنیانهای خانواده و مفهوم «با هم پیر شدن» را به چالش میکشد.این افزایش ناگهانی، پدیدهای چندوجهی است که نمیتوان آن را به عاملی واحد تقلیل داد بلکه ریشههای آن را باید در لایههای پیچیدهتری جستجو کرد. دههها زندگی مشترک، اغلب با اولویتبخشی به فرزندان، شغل و بقا همراه بوده است. اکنون که گرد و غبار مشغلهها فرو نشسته و فرزندان به استقلال رسیدهاند، زوجین با خودشان و رابطهشان روبرو میشوند. اگر این رابطه در طول سالها به فضایی برای رشد فردی و رضایت متقابل تبدیل نشده باشد، اکنون که زمان کافی برای درک این خلاء وجود دارد، تحمل ناپذیری آن افزایش مییابد. انتظارات از همراهی در دوران سالمندی به سمت همراهی برای شکوفایی در دوران سالمندی تغییر ماهیت داده است. از سوی دیگر، سالمندان امروز، دیگر صرفاً منتظر پایان زندگی نیستند. آنها فعالانه خواهان کیفیت و معنا در سالهای باقیمانده عمر خود هستند. این تغییر پارادایم، تحمل روابطی را که پیشتر به دلیل ترس از قضاوت اجتماعی یا وابستگیهای اقتصادی ادامه مییافت، به شدت کاهش داده است. فرد سالمند امروز، دیگر حاضر نیست باقیمانده عمر خود را در قفس یک رابطهی مرده سپری کند. دوران سالمندی با دگرگونیهای هورمونی و فیزیولوژیکی همراه است که میتواند بر صمیمیت و تمایلات جنسی تأثیر بگذارد. در غیاب گفتگوی باز و صداقت در مورد این تغییرات و با فقدان مهارتهای ارتباطی لازم برای مدیریت آنها، فاصله عاطفی و جسمی میتواند به شکافی عمیق بدل شود که ترمیم آن در این سنین دشوارتر است .بازنشستگی، که زمانی مظهر آرامش پس از سالها تلاش بود، اکنون میتواند به کاتالیزوری برای بروز اختلافات پنهان تبدیل شود. حضور دائمی در خانه، نبود فعالیت هدفمند، و تقابل سبکهای زندگی متفاوت که سالها توسط کار بیرون از خانه تعدیل میشد، میتواند منجر به اصطکاک مداوم و آشکار شدن عدم سازگاری بنیادین زوجین شود.همچنین انگ اجتماعی طلاق در سالهای اخیر به طور قابل توجهی کاهش یافته است. همچنین، بسیاری از سالمندان امروزی از نظر مالی مستقلتر از نسلهای پیشین هستند (از طریق پسانداز، حقوق بازنشستگی یا ارثیه). این استقلال، اهرم فشار اقتصادی که پیشتر مانع از جدایی میشد را تضعیف کرده و امکان انتخاب مسیر جدید را فراهم میآورد. افزایش استفاده از شبکه های اجتماعی و فراگیر شدن آن را نیز شاید بتوان یکی دیگر از عوامل موثر بر این موضوع قلمداد کرد؛ به طوری که امروزه حتی سالمندان نیز در این فضا حضور دارند و به راحتی با دیگر هم سن و سالان خود ارتباط برقرار می کنند و همچنین به دلیل محدودیت های قبلی حالا سعی می کنند، از جوانان الگو بگیرند. علاوه بر همه اینها در برخی موارد، فرزندان با دیدن نارضایتی والدین، یا حتی با داشتن انتظارات خاص خود از روابط والدین، ناخواسته یا خواسته در فرآیند جدایی دخیل میشوند. همچنین، گسترش شبکههای حمایتی غیرخانوادگی و افزایش آگاهی از حقوق فردی، سالمندان را در مواجهه با روابط ناکارآمد جسورتر میسازد. این درحالی است که همانطور که اشاره شد، افزایش طلاق در سالمندان، صرفاً یک پدیدهی آماری نیست؛ بلکه نشانهای از یک تحول عمیق در بافت اجتماعی است که پیامدهای روانی، اقتصادی و حتی جمعیتی را به همراه دارد. این وضعیت، جامعه را به سمت بازنگری در مفهوم خانواده، نیازهای روانی سالمندان، و ضرورت آموزش مهارتهای ارتباطی و سازگاری در تمام مراحل زندگی سوق میدهد.
ارسال نظر