اصلاحطلبان قهر کنند؛ تندروهای اصولگرا سرکار میآیند، نه ناطق و لاریجانی

پارسینه: جناح چپ که از سال ۹۲ سکوهای انتخابات را به کمک ائتلاف با اعتدال و توسعهایها به پیش برده این روزها با دو راهی ائتلاف یا استقلال رو به رو شده است.
«بهتر بود اساسا عطای انتخابات را به لقایش میبخشیدیم و سرنوشت اصلاحات را به دولت روحانی گره نمیزدیم» با این جمله سعید حجاریان دوباره «بودن» یا «نبودن» ائتلاف برای انتخابات بر سر زبانها افتاد. همان ائتلافی که نقطه آغازش با کنار کشیدن عارف به نفع روحانی در سال ۹۲ رقم خورد و سال ۹۴ با لیست امید ادامه پیدا کرد و به انتخابات ۹۶ یعنی سکانداری مجدد روحانی در پاستور و اصلاحطلبان در شورای شهر اصلاحطلب ختم شد. حالا با وجود آنکه حدود یکسال تا انتخابات ۹۸ باقی مانده است، دوباره حرف و حدیثها برای رسیدن به کرسیهای مجلس به میان آمده است.
جناح چپ که از سال ۹۲ پروژه گرفتن سکوهای انتخابات را به کمک ائتلاف با اعتدال و توسعهایها یا همان اصولگرایان معتدل به پیش برده، این روزها با دو راهی ائتلاف یا استقلال مواجه شده است. از یکسو انتقادها از دولت به پای اصلاحات نوشته میشود و حالا سرمایه اجتماعی که جریان چپ به آن میبالید در حال عبور از آنها است و از سوی دیگر سیاسیون این جریان معتقدند در چینش کابینه انتظارات شان برآورده نشده؛ بنابراین میتوان گفت: اصلاحطلبان این روزها خود را از اینجا رانده و از آنجا مانده میبینند. همین موضوع باعث شد بخشی از اصلاحطلبان آرمانگرا طرح حضور مستقل در انتخابات را حتی به قیمت شکست خوردن مطرح کنند و از سوی دیگر طیف عملگرا جریان چپ، گرفتن میدان قدرت را از اصولگرایان رادیکال بر هر موضوعی اولی میدانند و معتقدند برای ۹۸ نیز باید به سمت انتخابات ائتلافی پیش رفت.
ائتلاف نکنیم میبازیم
بهزاد نبوی که به چریک اصلاحات معروف است نگاه نقادانهای به موضع آرمانگرایان داشت، او میگوید: «برخی اصلاح طلبان از تندروهای اصولگرا در حمله به دولت جلوتر افتاده اند تا بتوانند رای مردم و افکار عمومی را به سمت خود جلب کنند که این کار را بسیار خطا و اشتباه میدانم.»
او همچنین میگوید: «همه میانه روهای اصلاح طلب و اصولگرا باید متحد شوند والا مجلس ۹۸ و ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را به تندروها میبازیم که برای کشور، ملت و اصل نظام نگران کننده است. آقایان ناطق نوری، علی لاریجانی و علی مطهری و باهنر اصلاح طلب نیستند، اما اصولگرای میانه رو هستند و به منافع کشور فکر میکنند.»
بهزاد نبوی روی کار آمدن احمدی نژاد را نتیجه قهر اصلاحطلبان با صندوقهای رای معرفی میکند و میگوید: «مردم در سال ۱۳۸۴ با صندوق رای قهر کردند. تفرقه اصلاح طلبان در سال ۸۴ منجر به پیروزی احمدی نژاد شد.»
آنچه بهزاد نبوی درباره حضور احمدینژاد در سال ۸۴ به زبان میآورد تکرار دوبارهاش چندان دور از ذهن نیست. تنها کافی است نگاهی به یک سال پیش یعنی اردیبهشت ۹۶ داشته باشیم؛ این یک اصل است که رقابت با دولت مستقر چندان کار سادهای نیست، اما همین یکسال پیش اصولگرایان در رقابت با اصلاحطلبان توانستند ۱۶ میلیون رای در سبد رئیسی جمع کنند بنابراین میتوان گفت: آنچه بهزاد نبوی میگوید میتواند واقعیتی باشد که بیتوجهی به آن، ۸سال استیلای اصولگرایان را تکرار کند.
اصلاحطلبان نمیتوانند با صندوق رأی خداحافظی کنند
محمد عطریانفر از دیگر اصلاح طلبانی است که میگوید راه موفقیت جناح چپ در ائتلاف است. او به خبرآنلاین میگوید: اگرچه در بزنگاههای انتخاباتی نوعا حق اصلاح طلبان ضایع میشود، اما از آنجا که پیوند اصلاح طلبان با صندوقهای رای ناگسستنی است وغیر قابل تصور است که روزی با صندوقها قهر کنند مجبوریم به یک مرحله متنازلی تن دهیم به عبارتی ناچاریم در عرصه رقابتها دست به انتخاب نسبی بزنیم.»
او ادامه میدهد: «در چنین شرایطی ممکن است فردی که توانسته از کانال شورای نگهبان عبور کند ونسبت قابل قبولی با نظریه اصلاحات داشته باشد را انتخاب کنیم تا اگر به صد درصد مطالباتمان با نامزد خودمان نرسیدیم حداقل بخش معقولی ازمطالبات تامین شود.»
عطریانفر معتقد است: «در مجموع هیچگاه اصلاحطلبان نمیتوانند با صندوق رأی خداحافظی کنند، اصلاحطلبی که با انتخابات قهر کند برانداز است یا اینکه میخواهد دنبال زندگی خودش برود.»
مانعی به نام رد صلاحیت
«رد صلاحیت» تنها مولفهای است که اصلاحطلبان را برای حضور مستقل یا ائتلافی بر سر دو راهی قرار میدهد. از انتخابات مجلس هفتم به بعد چپها بیش از هر جریانی آثار ردصلاحیتهای نامزدهای خود را تجربه کردند و همین موضوع باعث شد، به فکر ائتلاف با اصولگرایان معتدل بیفتند تا حداقل بخشی از مطالباتشان را محقق کنند. این همان موضوعی است که سخنگوی حزب اعتماد ملی نیز به آن اشاره میکند. اسماعیل گرامی مقدم با اشاره به صحبتهای حجاریان میگوید: «ما در انتخاباتها با محدودیتهای بسیار زیادی مواجه هستیم و ناگزیر میشویم که از نیروهای اصلی، برجسته و نام و نشان دار اصلاح طلب استفاده نکنیم. این کمبود در قدرت موجب شکل گیری این احساس میشود که اصلاح طلبان کارایی لازم را ندارند. عامل اصلی این نقیصه نیز شورای نگهبان و نحوه رسیدگی به صلاحیتهای است که یک جریان را به طور ۹۰ درصدی رد صلاحیت میکند و یک جریان دیگر را به خاطر همسویی گرایش سیاسی اش به طور کامل تایید میکند.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب با طرح این موضوع که این که وارد انتخابات نشویم، کنار بکشیم و انتخابات را به طور صد درصدی واگذار کنیم، خواست رقیب است، گفت: «رد صلاحیتها اساسا برای این صورت میگیرد که جریان منتصب به شورای نگهبان رای آورد لذا اگر ما هم در همان راستا حرکت کنیم، نمیشود و این اقدام مطمئنی نخواهد بود.»
او گفت: «درست است که ما نمیتوانیم به اندازه کافی و با همه توانمندیهای خود در قدرت حضور داشته باشیم، اما میتوانیم مانع به قدرت رسیدن تندروها شود. این اثری بود که اصلاح طلبان به ویژه بعد از سال ۹۲ گذاشتند. توجه داشته باشید که در عالم سیاست همه چیز سیاه و سفید یا صفر و صد نیست. من فکر میکنم که سخن آقای حجاریان مثل همان سخنان این دسته از سیاستمداران جریان اصلاحات است که در سال ۸۲ یا ۸۱ تئوری خروج از حاکمیت را مطرح کردند و دیدیم که در نتیجه آن اقدام یک به یک قوایی که در اختیار داشتیم را واگذار کردیم.»
نگاه به ۸۲، نسخه برای ۹۸
آنچه سعید حجاریان به عنوان تئوریسین جریان چپ به زبان میآورد، یعنی یا حضور صد درصدی اصلاحطلبان در انتخابات و یا گذشتن از خیر آن، نمونه ایدهال یا آرمانگرایانه حضور یک جریان در انتخابات است. هرچند افرادی مانند معین یا بخش دیگری از اصلاحطلبان نیز بر این نظر مهر تائید میزنند، اما واقعیت آن است که بدون نگاه همهجانبه نمیتوان به یک تصمیم درست رسید. در مقابل صحبتهای حجاریان، بهزاد نبودی قرار دارد فردی که در جریان تحصن مجلس ششم از جمله نمایندگان متحصن بود و اتفاقا در اعتراض به ردصلاحیت نامزدهای اصلاح طلب در انتخابات مجلس هفتم از سمت نمایندگی استعفا داد؛ بهزاد نبوی که خود زمانی آرمانی نگاه میکرد امروز مواضع ۱۵ سال پیش خود را به نقد میکشد و معتقد است در آن مقطع عدم حضور اصلاحطلبان در انتخابات باعث روی کار آمدن اصولگرایان شد. در واقع نبوی شرایط امروز را با گذشته مقایسه میکند و معتقد است اگر ۱۵ سال پیش افرادی مانند ناطق نوری طیف راست را رهبری میکرد، امروز کنار کشیدن اصلاح طلبان باعث روی کار آمدن افرادی مانند باهنر و لاریجانی و ناطق نوری نمیشود بلکه سر و کار اصلاحات با طیف تندرو اصولگرایی است که در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد بارها و بارها در موضعگیریهای متعدد اعلام کردند «اصلاحات مرد و آنها آخرین میخ را به تابوت اصلاحات زدند» بنابراین قهر از صندوق رأی میتواند بازگشتی باشد به دوران احمدینژاد و حتی شرایطی بدتر از آن.
جناح چپ که از سال ۹۲ پروژه گرفتن سکوهای انتخابات را به کمک ائتلاف با اعتدال و توسعهایها یا همان اصولگرایان معتدل به پیش برده، این روزها با دو راهی ائتلاف یا استقلال مواجه شده است. از یکسو انتقادها از دولت به پای اصلاحات نوشته میشود و حالا سرمایه اجتماعی که جریان چپ به آن میبالید در حال عبور از آنها است و از سوی دیگر سیاسیون این جریان معتقدند در چینش کابینه انتظارات شان برآورده نشده؛ بنابراین میتوان گفت: اصلاحطلبان این روزها خود را از اینجا رانده و از آنجا مانده میبینند. همین موضوع باعث شد بخشی از اصلاحطلبان آرمانگرا طرح حضور مستقل در انتخابات را حتی به قیمت شکست خوردن مطرح کنند و از سوی دیگر طیف عملگرا جریان چپ، گرفتن میدان قدرت را از اصولگرایان رادیکال بر هر موضوعی اولی میدانند و معتقدند برای ۹۸ نیز باید به سمت انتخابات ائتلافی پیش رفت.
ائتلاف نکنیم میبازیم
بهزاد نبوی که به چریک اصلاحات معروف است نگاه نقادانهای به موضع آرمانگرایان داشت، او میگوید: «برخی اصلاح طلبان از تندروهای اصولگرا در حمله به دولت جلوتر افتاده اند تا بتوانند رای مردم و افکار عمومی را به سمت خود جلب کنند که این کار را بسیار خطا و اشتباه میدانم.»
او همچنین میگوید: «همه میانه روهای اصلاح طلب و اصولگرا باید متحد شوند والا مجلس ۹۸ و ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را به تندروها میبازیم که برای کشور، ملت و اصل نظام نگران کننده است. آقایان ناطق نوری، علی لاریجانی و علی مطهری و باهنر اصلاح طلب نیستند، اما اصولگرای میانه رو هستند و به منافع کشور فکر میکنند.»
بهزاد نبوی روی کار آمدن احمدی نژاد را نتیجه قهر اصلاحطلبان با صندوقهای رای معرفی میکند و میگوید: «مردم در سال ۱۳۸۴ با صندوق رای قهر کردند. تفرقه اصلاح طلبان در سال ۸۴ منجر به پیروزی احمدی نژاد شد.»
آنچه بهزاد نبوی درباره حضور احمدینژاد در سال ۸۴ به زبان میآورد تکرار دوبارهاش چندان دور از ذهن نیست. تنها کافی است نگاهی به یک سال پیش یعنی اردیبهشت ۹۶ داشته باشیم؛ این یک اصل است که رقابت با دولت مستقر چندان کار سادهای نیست، اما همین یکسال پیش اصولگرایان در رقابت با اصلاحطلبان توانستند ۱۶ میلیون رای در سبد رئیسی جمع کنند بنابراین میتوان گفت: آنچه بهزاد نبوی میگوید میتواند واقعیتی باشد که بیتوجهی به آن، ۸سال استیلای اصولگرایان را تکرار کند.
اصلاحطلبان نمیتوانند با صندوق رأی خداحافظی کنند
محمد عطریانفر از دیگر اصلاح طلبانی است که میگوید راه موفقیت جناح چپ در ائتلاف است. او به خبرآنلاین میگوید: اگرچه در بزنگاههای انتخاباتی نوعا حق اصلاح طلبان ضایع میشود، اما از آنجا که پیوند اصلاح طلبان با صندوقهای رای ناگسستنی است وغیر قابل تصور است که روزی با صندوقها قهر کنند مجبوریم به یک مرحله متنازلی تن دهیم به عبارتی ناچاریم در عرصه رقابتها دست به انتخاب نسبی بزنیم.»
او ادامه میدهد: «در چنین شرایطی ممکن است فردی که توانسته از کانال شورای نگهبان عبور کند ونسبت قابل قبولی با نظریه اصلاحات داشته باشد را انتخاب کنیم تا اگر به صد درصد مطالباتمان با نامزد خودمان نرسیدیم حداقل بخش معقولی ازمطالبات تامین شود.»
عطریانفر معتقد است: «در مجموع هیچگاه اصلاحطلبان نمیتوانند با صندوق رأی خداحافظی کنند، اصلاحطلبی که با انتخابات قهر کند برانداز است یا اینکه میخواهد دنبال زندگی خودش برود.»
مانعی به نام رد صلاحیت
«رد صلاحیت» تنها مولفهای است که اصلاحطلبان را برای حضور مستقل یا ائتلافی بر سر دو راهی قرار میدهد. از انتخابات مجلس هفتم به بعد چپها بیش از هر جریانی آثار ردصلاحیتهای نامزدهای خود را تجربه کردند و همین موضوع باعث شد، به فکر ائتلاف با اصولگرایان معتدل بیفتند تا حداقل بخشی از مطالباتشان را محقق کنند. این همان موضوعی است که سخنگوی حزب اعتماد ملی نیز به آن اشاره میکند. اسماعیل گرامی مقدم با اشاره به صحبتهای حجاریان میگوید: «ما در انتخاباتها با محدودیتهای بسیار زیادی مواجه هستیم و ناگزیر میشویم که از نیروهای اصلی، برجسته و نام و نشان دار اصلاح طلب استفاده نکنیم. این کمبود در قدرت موجب شکل گیری این احساس میشود که اصلاح طلبان کارایی لازم را ندارند. عامل اصلی این نقیصه نیز شورای نگهبان و نحوه رسیدگی به صلاحیتهای است که یک جریان را به طور ۹۰ درصدی رد صلاحیت میکند و یک جریان دیگر را به خاطر همسویی گرایش سیاسی اش به طور کامل تایید میکند.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب با طرح این موضوع که این که وارد انتخابات نشویم، کنار بکشیم و انتخابات را به طور صد درصدی واگذار کنیم، خواست رقیب است، گفت: «رد صلاحیتها اساسا برای این صورت میگیرد که جریان منتصب به شورای نگهبان رای آورد لذا اگر ما هم در همان راستا حرکت کنیم، نمیشود و این اقدام مطمئنی نخواهد بود.»
او گفت: «درست است که ما نمیتوانیم به اندازه کافی و با همه توانمندیهای خود در قدرت حضور داشته باشیم، اما میتوانیم مانع به قدرت رسیدن تندروها شود. این اثری بود که اصلاح طلبان به ویژه بعد از سال ۹۲ گذاشتند. توجه داشته باشید که در عالم سیاست همه چیز سیاه و سفید یا صفر و صد نیست. من فکر میکنم که سخن آقای حجاریان مثل همان سخنان این دسته از سیاستمداران جریان اصلاحات است که در سال ۸۲ یا ۸۱ تئوری خروج از حاکمیت را مطرح کردند و دیدیم که در نتیجه آن اقدام یک به یک قوایی که در اختیار داشتیم را واگذار کردیم.»
نگاه به ۸۲، نسخه برای ۹۸
آنچه سعید حجاریان به عنوان تئوریسین جریان چپ به زبان میآورد، یعنی یا حضور صد درصدی اصلاحطلبان در انتخابات و یا گذشتن از خیر آن، نمونه ایدهال یا آرمانگرایانه حضور یک جریان در انتخابات است. هرچند افرادی مانند معین یا بخش دیگری از اصلاحطلبان نیز بر این نظر مهر تائید میزنند، اما واقعیت آن است که بدون نگاه همهجانبه نمیتوان به یک تصمیم درست رسید. در مقابل صحبتهای حجاریان، بهزاد نبودی قرار دارد فردی که در جریان تحصن مجلس ششم از جمله نمایندگان متحصن بود و اتفاقا در اعتراض به ردصلاحیت نامزدهای اصلاح طلب در انتخابات مجلس هفتم از سمت نمایندگی استعفا داد؛ بهزاد نبوی که خود زمانی آرمانی نگاه میکرد امروز مواضع ۱۵ سال پیش خود را به نقد میکشد و معتقد است در آن مقطع عدم حضور اصلاحطلبان در انتخابات باعث روی کار آمدن اصولگرایان شد. در واقع نبوی شرایط امروز را با گذشته مقایسه میکند و معتقد است اگر ۱۵ سال پیش افرادی مانند ناطق نوری طیف راست را رهبری میکرد، امروز کنار کشیدن اصلاح طلبان باعث روی کار آمدن افرادی مانند باهنر و لاریجانی و ناطق نوری نمیشود بلکه سر و کار اصلاحات با طیف تندرو اصولگرایی است که در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد بارها و بارها در موضعگیریهای متعدد اعلام کردند «اصلاحات مرد و آنها آخرین میخ را به تابوت اصلاحات زدند» بنابراین قهر از صندوق رأی میتواند بازگشتی باشد به دوران احمدینژاد و حتی شرایطی بدتر از آن.
منبع:
خبرآنلاین
یک بار برای همیشه علت رد صلاحیت هایشان رو اعلام کنند تا مردم بررسی کنن که چرا رد صلاحیت شدید و خلاص ؟