گوناگون

خاطره‌ای جالب از پایان دنیا در تاکسی

پارسینه: شدیدا منتظر لبخند و یا حرکتی از سوی پیرزن بودم تا احساس کنم وی با منشی پزشک شوخی کرده است اما در کمال ناباوری این اتفاق نیفتاد و او همچنان لحظه شماری می‌کرد برای پایان دنیا!

چند روز پیش که در تاکسی نشسته بودم و در مسیر خیابان سهرودی تا سیدخندان مشغول طی مسیر بودم، به ناگاه متوجه زنگ عجیب و غریب موبایل خانم کهنسالی شدم که در صندلی جلو نشسته بودند. معمولا عادت ندارم به مکالمات تلفنی افراد گوش دهم اما از آنجا موضوعات مطروحه توسط پیرزن به نظرم جالب اومد و با توجه به اینکه خود خانم با صدای بلند اقدام به صحبت با تلفن همراه خود می‌نمود، پس خودم را مجاب کردم تا ادامه صحبت‌های پیرزن را گوش کنم .گویا مادر پیر (اما بسیار سانتال مانتال) بر سر نوبت دکتر با منشی در پشت تلفن چانه زنی می‌کرد. منشی پزشک پس از اصرارهای پیرزن مبنی بر عجله داشتن برای نوبت دکتر، 2 روز را به او پیشنهاد داد. یکشنبه دوم دی ماه و دوشنبه سوم دی ماه. اما نکته جالب توجه پاسخ و واکنش پیرزن به منشی مبنی بر قبول یا رد روزهای پیشنهادی بود.

پیرزن خطاب به منشی: عزیزم، یکشنبه که نمی‌تونم بیام. آخه شنیدم آخر دنیاست و قراره دنیا تموم بشه. بخاطر همین، هم خودم و هم بچه هام می‌خوایم تو خونه بشینیم و از خونه بیرون نیایم! اگر یکشنبه دنیا تموم نشد؛ دوشنبه می‌ام!!!

قول و قرار گذاشته شد و با خداحافظی مکالمه تلفنی پایان یافت. شدیدا منتظر لبخند و یا حرکتی از سوی پیرزن بودم تا احساس کنم وی با منشی پزشک شوخی کرده است اما در کمال ناباوری این اتفاق نیفتاد و او همچنان لحظه شماری می‌کرد برای پایان دنیا!

بیان احساسم که نمی‌دانم از سر تعجب بود یا عصبانیت یا بهت چندان کار ساده‌ای نیست اما بعد‌ها که از این حس خارج شدم و کمی منطقی به موضوع فکر کردم افسوس خوردم و با خود گفتم اگر شیعیان مهدی صاحب الزمان (عج) هم به اندازه این پیرزن به وجود مقدس و امر ظهور ایمان داشتند و منتظر منجی عالم بشریت بودند مطمئنا…. و آنروز بود که فهمیدم چقدر فاصله داریم تا امر فرج…

پی نوشت: فریب ما مخور آقا دروغ می‌گوییم؛ به جان «حضرت زهرا» دروغ می‌گوییم/ چه انتظار ظهوری چه درد هجرانی؛ میا میا گل طا‌ها دروغ می‌گوییم/ تمام چشم براهی و انتظار ظهور؛ و ندبه‌های فرج را دروغ می‌گوییم/ دلی که مأمن دنیاست جای مولا نیست؛ اسیر شهوت دنیا دروغ می‌گوییم/ کدام گریه غربت کدام اشک فراق؛ قسم به «ام ابی‌ها» دروغ می‌گوییم/ زبان سخن ز تو گوید ولی برای «مقام»؛ به پیش چشم خدا ما دروغ می‌گوییم/ خلاصه‌ای گل نرگس کسی به فکر تو نیست؛ و ما به وسعت دریا دروغ می‌گوییم/ مرا ببخش عزیزم که باز می‌گویم؛ میا میا گل طا‌ها دروغ می‌گوییم

منبع: وبلاگ جلبک ستیز

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار