پدیده شگفت انگیز "نابغه های ابله"
همانگونه كه پيشتر ديديم، Autistic Savant يعني فردي مبتلا به اوتيسم كه مهارت ويژهاي در موضوعي خاص دارد اما از نظر ساير معيارهاي ذهني، در ارتباط با محيط اطرافش- بهويژه در تعاملهاي انساني- بهدرجاتي ناتوان است. در جدول سطوح عقبماندگي ذهني (Mental retardation: MR) نمرهبندي بهرهي هوشي استانفورد بينه بهصورت جدول زير است:
اما تركيب نبوغ و در خودماندگي، سطح متناقضي از IQ را در اين افراد نتيجه ميدهد، بهصورتيكه IQ در اينها گاهي كمتر از 50 و گاهي بالاتر از 100 ميشود! بنابراين تستهاي معمول IQ كه «هوش عمومي» را ميسنجند، معيار مناسبي براي پيمايش «هوش ويژه»ي اين افراد نيستند. بهعبارتي عقبماندگي اينها بيشتر از نوع « كاركردي » (Functional) است تا « واقعي » (Actual) .
رينمن كوچولوهاي ذهن ما
كمتر كسي است كه فيلم معروف « احمقها در آكسفورد » لورل و هاردي را نديده باشد: آن ضربهي كذايي پنجرهي كشويي بر سر لورل، او را به «لرد كارينگتون» تبديل كرد كه صبحش به تدريس در دانشگاه آكسفورد ميگذشت و عصرش به همصحبتي با انيشتين و هايزنبرگ!
با تحقيقاتي كه امروزه در بيماراني كه پس از ضربهي سر مهارتهاي ويژهاي پيدا كردهاند، انجام شده، ميبينيم كه شايد ماجراي آن كمدي كلاسيك چندان بيراه نبوده است! اين موارد را « Autistic Savant اكتسابي » مينامند.
دكتر بروس ميلر مواردي از اين مهارتها را در پيرمرداني كه دچار زوال مغزي فرونتوتمپورال شده بودند شناسايي و گزارش كرده است.
همچنين برخي از شيوههاي تحقيقي و درماني همچون هيپنوتيزم يا تجويز سديم آميل نيترات مهارتهايي را سببساز شدهاند كه پيش از آن وجود نداشته است.
در تحقيق ي ديگر، افراد داوطلبي كه با « تحريك مغناطيسي از راه جمجمه » (Transcranial magnetic stimulation) بهصورت موقت لوبهاي تمپورالشان غيرفعال شده بود، مهارتهاي قابل توجهي در محاسبات پيچيدهي تقويمي و رياضي از خود نشان دادند.
از طرفي كيفيت و حجم تصاوير و خاطراتي كه در شرايط سرخوشيها و بحرانهاي ناگهاني، روياها و كابوسها و حالات نزديك به مرگ به ذهن هجوم ميآورد و همچنين استعدادهايي كه در كودكي داشتهايم (نقاشي، موسيقي و ...) و در بزرگسالي « خاموش » (Turn-off) و در واقع « نهفته » شده و در كهنسالي گاهي دوباره بروز ميكند، نشان ميدهد كه بيشتر از آنچه در زندگي روزمره بروز ميدهيم تواناييهاي ذهنيِ دستنخورده داريم. دانشمندان معتقدند تحقيقات در مورد سندرم Savant كليدهايي دربارهي كاركردهاي مغز انسان فراهم خواهد آورد كه در درمان و بازتواني بسياري از بيماريهاي رواني و جسمي كه اختلالات ذهني را سببساز ميشوند ، بسيار موثر خواهند بود.
با اين اوصاف شايد در همهي ما يك «نابغهي كوچولو» نهفته باشد كه منتظر است تا با يك ضربه يا بيماري بيرون بپرد و خودي نشان دهد!
نيمكرههاي راست و چپ مغز در كفههاي ترازو
نيمكرههاي راست و چپ با باند ضخيمي از رشتههاي عصبي به هم پل زدهاند ( Corpus Callosum) اما از برخي جنبهها مستقل از هم عمل ميكنند.
نيمكرهي چپ انتزاعي يا ذهنيتر است و در نشانهشناسي، تفسير معنايي كلمات و « زبان بدن » يا «زبان اشاره» ( Body language) نقش دارد.
اما مهارتهاي نيمكرهي راست غيرانتزاعي، عينيتر يا بهعبارتي ملموس و واقعيتر و سرراستتر است (مثل حافظه يا كارهاي هنري) و اساساً از محاسبات پيچيده بهدور است.
ما در دنيايي زندگي ميكنيم كه اصولاً به « منطق مغز چپ » بسيار بيشتر از « هنر مغز راست » بها ميدهد . بهطور معمول ما بر اساس عملكرد مغز چپ و حافظهي معنايي (Sematic memory) زندگي ميكنيم تا عملكرد مغز راست و حافظهي سرشتي يا عادتي (Habit memory) آن.
اگر بر اثر ضربهي سر يا بيماري CNS مغز آسيب ببيند ، بهطور جبراني مدار حافظهي سرشتي و عملكرد مغز راست قدرت و شدت ميگيرد. اين پديده را « تسهيل متناقض » (Paradoxical facilitation) مينامند كه در آن نيمكرهي راست ، صدمهي نيمكرهي چپ را «جبران» ميكند.
بهنظر ميرسد كه نيمكرهي راست در اين « بازيابي توازن قدرت » توجه يك نابغهي ابله را بر يكي از حواس پنجگانه متمركز ميكند. براي نمونه اگر اين نيرو بر شنوايي متمركز شود، فرد مهارت ويژهاي در نواختن موسيقي پيدا خواهد كرد.
چاي عصرانه با معروفترين نوابغ دنيا
Kim Peek
كيم پيك ، كه پيشتر با او آشنا شديم، معروفترين Savant دنياست و فيلم « رين من » با بازي داستين هافمن براساس تواناييهاي ذهني او ساخته شده است. كيم پيك سر بزرگي دارد كه در MRl يك انسفالوسل در آن ديده ميشود. او Corpus Callosum ندارد و مخچهاش آسيب ديده است و تنها لايهي نازكي از جمجمه، انسفالوسل او را ميپوشاند!
كيم در سال 1951 بهدنيا آمد. در 16 تا 20 ماهگي هر كتابي كه برايش ميخواندند بهخاطر ميسپرد و اگر چند روز بعد ميخواستند دوباره همان را برايش بخوانند
آن را ميگرفت و كناري ميگذاشت! (حالا هم كيم هر كتابي را ميخواند سر و ته ميگذارد يا در قفسهي پشتي كتابخانهاش ميگذارد چون همهي آن را با يك بار خواندن از بر ميكند!) در سن 3 سالگي از پدرش، كه حامي و همراه هميشگي اوست، پرسيد واژهي «محرمانه» (Confidential) يعني چه؟ و پس از آن كار با واژه نامه را كمكم تا حد حرفهاي ياد گرفت. كيم تا 4 سالگي راه نميرفت و معيارهاي اوتيسم را در تعامل با دنياي اطرافش بروز ميداد. در 1969 كيم در يك كارگاه روزانهي بزرگ ويژهي افراد ناتوان مشغول به كار شد و بدون استفاده از ماشين حساب و كامپيوتر و قلم و كاغذ در انجام محاسبات، همهي كارهاي حسابداري آنجا را انجام ميداد!
كيم پيك بر دستكم 15 عنوان مختلف كاملاً مسلط است. نمونههايي از دامنهي كتابخانهي اطلاعات ذهني اين غول حافظه شامل اين موارد است: تاريخ آمريكا، جادهها و بزرگراههاي آمريكا و كانادا، ورزشهاي حرفهاي (بيسبال، بسكتبال، فوتبال و ...)، برنامههاي فضايي ناسا، فيلمها و بازيگران، كتاب مقدس، تاريخ جهان، محاسبات تقويمي، ادبيات و نويسندگان (او تمامي كتابهاي شكسپير را بهخاطر سپرده است! )، كدهاي تلفن مناطق مختلف، زيپ كدها و فركانسهاي كانالهاي عمدهي ماهوارهاي و تلويزيوني، بازيهاي كامپيوتري، موسيقي كلاسيك و آهنگسازان. (او زمان نوشتن اكثر قطعات موسيقي معروف و زمان و مكان تولد و مرگ آهنگساز آن آثار را ميداند!) كافي است نام شهر كوچكي در آمريكا را به او بگوييد تا راههايي را كه به آنجا ختم ميشود، افراد و مكانهاي معروف و كد مخابراتي آن را برايتان بازگو كند!
هماكنون نيز كيم پيك وسواس ويژهاي در حفظ كردن اعداد دارد و بهعنوان نمونه هر از گاهي كتاب قطور راهنماي تلفن را ميخواند و بر طول ستون شماره تلفنهايي كه از بر است ميافزايد!
او تا بهحال بيشتر از 7600 كتاب را خوانده، حفظ كرده و كاملاً بهياد ميآورد!
او همچنين در جريان حوادث جاري دنياست و روزنامه و مجلات مختلف را ميخواند و اخبار راديو و تلويزيون را پيگيري (و البته حفظ!) ميكند.
فيلم «رين من» زندگي او و ديگر نابغههاي ابله دنيا را دگرگون كرد و آنها مورد توجه و پذيرش مردم قرار گرفتند. تا پيش از آن كيم بهندرت به چهرهي افراد نگاه ميكرد و از همه گريزان بود، اما پس از آن با پدرش به مسافرت به جاهاي مختلف دنيا و ديدار و گفتوگو با مردم پرداخت.
كيم پيك تاكنون كانون تحقيق بسياري از پژوهشهاي دانشگاه مطرح دنيا قرار گرفته و الهامبخش خانوادههايي بوده است كه بچهاي نه الزاماً Savant بلكه حتي متفاوت داشتهاند.
آلازو كلمونس يك مجسمهساز چيرهدست است. كافي است عكس يك حيوان را در تلويزيون ببيند تا طي 20 دقيقه با خمير يك مدل سهبعدي بسيار دقيق از آن را- كه عضلات و پوشش بدنش با اصل مو نميزند- بسازد! او كارهاي بسيار زيبايي ساخته است كه در نمايشگاههاي متعددي به نمايش و فروش گذاشته شدهاند.

Stephen Wittshire
استفان ويتشاير ميتواند بهدقتِ حافظهي يك دوربين عكاسي طرح يك بنا يا سازه را روي كاغذ بياورد. فرقي نميكند كه نما چقدر بزرگ يا پيچيده باشد چون همهي آن را با جزييات تمام بهخاطر ميسپرد و طراحي ميكند. كافي است عكسي از يك ساختمان را به او بدهيد تا برايتان تمام نماهاي سهبعدياش را طراحي كند. كتابهاي طراحي شهري او از پرفروشترين كتابهاي مهندسي است. شبكهي BBC يك برنامهي تلويزيوني از او تهيه كرده است كه در آن پس از پرواز كوتاهي با يك هليكوپتر بر آسمان لندن، 120 نماي هوايي كنار هم را با بيش از 200 بنا با جزييات حيرتآور طراحي ميكند.
لسلي لماك نابغهي موسيقي است. او نارس متولد شد، دچار آسيبهايي در مغز بود كه او را دچار فلج مغزي كرد و بهدليل گلوكوم مادرزادي چشمانش را از دست داد ، اما بهتدريج نبوغ موسيقي در او نمود پيدا كرد. او بيآنكه كمترين آموزشي ببيند، ساعتها پيانو مينوازد. كافي است آهنگي را يك بار بشنود تا بلافاصله آن را با ظريفترين اوج و فرودهايش اجرا كند! موسيقي زبان اوست. او با موسيقي ميخندد، ميگريد، حرف ميزند و عشق ميورزد و گاه با صدايي كه طنيني يكنواخت دارد، ميخواند. او بارها در سراسر جهان كنسرت داده و با شوري كه در نواختن دارد بسياري را شيفتهي خود كرده است.
ريچارد واورو بهخاطر نقاشيهاي مداد شمعي اش كه جزييات فراوان و رنگهايي تند و برجسته دارد، شهرتي جهاني بههم زده است. تشخيص اوتيسم و عقب ماندگي او در 3 سالگياش قطعي شد و بهخاطر آب مرواريد ناچار شدند در كودكي جراحياش كنند. او ساعتها يك كليد پيانو را ميفشرد و دور اشيا ميپيچيد ( Spinning از علايم اوتيسم است) و از همه رو برميگرداند. حالا او با ديدن يك منظره يا تصوير در تلويزيون يا در كتابها (بهخصوص كتابفروشي نزديك خانهاش كه او عاشق آنجاست) آن را بهدقت نقاشي ميكند.
او تا كنون بيش از 1000 نقاشي كشيده و 100 نمايشگاه نقاشي برپا كرده است.
افراد معروفي همچون ماگارت تاچر و پاپ ژان پل دوم از دوستداران و خريداران كارهاي او بودهاند.
Henriett Seth
هنريت ست اهل مجارستان به « دختر باراني » ( Rain g irl) معروف است.
او شاعر، نويسنده و هنرمند است و دو كتاب به نامهاي « نزديكتر به خودم با اوتيسم » و « اوتيسم، دنيايي ديگر » نوشته است كه بسيار خواندني هستند.
با آنكه هنريت در 9 ماهگي شروع به حرف زدن كرد اما هر چه ميشنيد تكرار ميكرد (Echolalia) و رفتارهايي همچون باز و بسته كردن بيوقفهي درها از خود بروز ميداد. او نميتوانست غذاهاي جامد را بجود و ببلعد و فقط كيك نرم ميخورد و كولا مينوشيد. اما بهتدريج عل ا يم Savant در او بروز كرد. از 8 سالگي شعر ميسرود، فلوت ميزد، نقاشيهاي زيبايي ميكشيد و كنترباس مينواخت و تا كنون جوايز متعددي براي داستانهاي كوتاه و اشعار دلنشين خود دريافت كرده است!
ارسال نظر