فال حافظ در ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
پارسینه: فال حافظ در ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ منتشر شد.
غزل شماره ۲۰۶ حافظ پس از گلایه، یاد میکند از شبهایی که در محفل شاهانه درباره حسن خلق و امتیاز آن بر زیبایی بحث میکرده است. در ابتدای غزل به یار میگوید که قبلا بیشتر از اینها به فکر عاشقان بودی و همه مردم میدانستند که تو با ما مهر میورزی. سپس میگوید قبل از آفرینش زمین و آسمان چشم من عاشق کمان ابروی یار بوده است.
تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
از دوستی برخورد سرد و بیمحبتی دیدهای و از این موضوع غمگین هستی. غم و غصه را کنار بگذار و از فکر گذشته بیرون بیا. به فکر این باش که به عهد و پیمانی که بستهای عمل کنی. البته در حال حاضر نمیتوانی به خوبی به آن عمل کنی؛ پس صبر کن و مقدمات را به بهترین نحو آماده ساز. دقت کن که پایبند بودن به عهدت کلید موفقیت تو خواهد بود. تو هر کاری که بکنی، عدهای هستند که از تو ایراد میگیرند و برایت حرف درست میکنند، بهترین عکسالعمل بیتوجهی به حرف منفی آنهاست. برای بدست آوردن روزی حلال تلاش کن که خدا هر آنچه را بخواهی به تو عنایت خواهد کرد. به داشتهها و استعدادهای ذاتی خودت مغرور نباش چراکه آنها از لطف خدا هستند.
متن غزل شماره ۲۰۶ حافظ
پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود
پیش از این کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
حسن مه رویان مجلس گر چه دل میبرد و دین
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
بر در شاهم گدایی نکتهای در کار کرد
گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
در شب قدر ار صبوحی کردهام عیبم مکن
سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۰۶ حافظ
پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود
در زمان گذشته بیشتر از الان به فکر عاشقان بودی؛ پیوند گرم و مهر و محبت تو با ما، در سراسر گیتی مشهور بود.
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود
یادش بخیر یا هرگز فراموش مباد آن همنشینی شبانه که با شیرینلبان داشتیم و به گفتگو درباره راز عشق و یاد ذکرگویی مجالس عاشقان سپری میشد.
پیش از این کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
قبل از اینکه این آسمان کبود و سقف نیلفام سپهر را برپا کنند، ابروی معشوق، مانند سقف باز دارنده دیدار چشم من در انحنای خود بود.
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
از آغاز بامداد روز بیابتدای آفرینش تا پایان شب بیانتهای سرنوشت، مهر و محبت بر یک پیمان استوار و ثابت قرار داشته و دارد.
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
اگر سایه لطف معشوق بر سر عاشق افتاد چه ایرادی دارد؟ جای شگفتی نیست، ما به او نیاز داشتیم و او نیز قلباً به ما تمایل داشت.
حسن مه رویان مجلس گر چه دل میبرد و دین
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
هرچند زیبایی زیباروهای محفل دل و دین ما را میبرد، اما گفتگوی ما در اطراف مزایای خوشطبعی و نیکوخویی دور میزد.
بر در شاهم گدایی نکتهای در کار کرد
گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
بر درگاه خانه شاه، یک گدا نکته لطیف و سخن بکری را با من در میان گذاشت و گفت بر سر هر سفرهای که نشستم دریافتم که روزی دهنده اصلی خداست.
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
اگر بند تسبیحی که در دست داشتم پاره شد، من تقصیری ندارم زیرا دست به دامن ساقی تن بلوری داشتم. یعنی از او تقاضای شراب میکردم.
در شب قدر ار صبوحی کردهام عیبم مکن
سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود
بر من خورده مگیر که چرا در سحرگاه شب قدر شراب بامدادی نوشیدهام زیرا محبوب با حالت نشاط و سرخوشی از در درآمد و در آن هنگام جام شرابی هم در کنار تاقچه اطاق موجود بود.
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود
از آن زمان که حضرت آدم در بهشت بود، شعر حافظ برای زینت بر برگهای گل نسرین و گل سرخ نوشته شده بود. مبالغه در زیبایی غزلیات حافظ است.
ارسال نظر