چرا فرزندم، مثل آدم بزرگ ها رفتار میکنه؟

پارسینه: وقتی فرزندتون نزدیک شماست، یا داره ازتون سوال میپرسه، شما باید مراقب دادههای دریافتیش باشید؛ خیلی از موضوعات، مثل مسائل مالی، نظرات شما در مورد والدین دیگه، بحثهایی که بین شما و همسرتون در گرفته و ... هیچ دلیلی نداره که وارد دامنه اطلاعاتی فرزندتون بشه.
به نقل از ارگانیک مایندد؛ اکثر ماها در دوران کودکی خودمون، حتی خوابشم نمیدیدیم که در کار والدینمون دخالت کنیم یا مسائل زندگی شخصیمون رو با اونها در میون بذاریم، درسته؟ اصلا انگار که اکثریت به دو گروه خواهر و برادرها در مقابل والدین تقسیم میشدن؛ خب حالا، افرادی که به این شکل بزرگ شدن، از این فاصله احساسی و فقدان صمیمیت با مادر و پدرشون آسیب دیدن، از اون طرف، به شیوههای تربیتی مخربی که در گذشته به کار گرفته میشده آگاه شدن و دلشون میخواد که فرزندشون رو از آسیبهایی که به خودشون تحمیل شده محافظت کنن، رابطه متفاوت و صمیمانهای رو باهاش شکل بدن و نسبت به افکار و احساساتش آغوش بازی داشته باشن، به همین خاطر، متاسفانه، از اونور بوم میافتن و نقش خودشون رو به عنوان والدی که باید جایگاه مقتدرش رو حفظ کنه، به کل از یاد میبرن.
اینطوری میشه که والدین، در تلاش برای اینکه فرزندشون احساس تنهایی نکنه، اختیار و استقلال رو تجربه کنه و صداش شنیده بشه، با ایجاد روابط بیش از حد صمیمانه و نزدیک، با این رویکرد که «فرزندم من رفیقتم، همه چیز رو میتونی باهام در میون بذاری» باعث میشن که بچه، به مرور، اینطور نتیجهگیری و عادت کنه که تو همه برنامههای والدینش دخیل باشه، ازش نظر پرسیده بشه و حتی انتظار داره سوار بر همه مکالمات خصوصی مادر و پدرش باشه.
به عبارت بهتر، تک فرزندها معمولا خودشون رو همراه و هم جایگاه بزرگترها میبینن، اداره روزانه خونه و خونواده براشون میشه یک توافق سه جانبه تقسیم قدرت و حتی خیلی وقتها، از همون کودکی، تبدیل میشن به داور و قاضی تو بحثهای بین والدینشون. در واقع، اون نقطهای که کار رو خراب میکنه اینجاست که «شما به عنوان والدین» با فرزندتون، مشابه یک بزرگسال رفتار میکنید. یعنی، چون خیلی لذت بخش و بامزهس که یه رفیق مینیاتوری کنار خودتون داشته باشین و از رفتارهای بزرگونه بچه کیف میکنید، این واقعیت رو فراموش میکنید که یک کودک، به هر حال، نیاز به کودکی کردن داره.
این بچهها هم، به دلیل شرایطی که توش بزرگ شدن، و اصولا اکثر هم صحبتهای نزدیکشون بزرگسال بودن و دقیقا بخاطر همین بزرگونه رفتار کردن تشویق شدن، در کنار بزرگترها احساس راحتی میکنن، قلمبه سلمبه حرف میزنن و به نظر میرسه که خیلی بیشتر از سنشون میفهمن، در حالی که هنوز بچهان! بچهای که فاقد تواناییهای شناختی، از جمله استدلال منطقی و تجربه زندگی یک بزرگسال هست؛ بنابراین وقتی فرزندتون نزدیک شماست، یا داره ازتون سوال میپرسه، شما باید مراقب دادههای دریافتیش باشید؛ خیلی از موضوعات، مثل مسائل مالی، نظرات شما در مورد والدین دیگه، بحثهایی که بین شما و همسرتون در گرفته و ... هیچ دلیلی نداره که وارد دامنه اطلاعاتی فرزندتون بشه. پس قبل از اینکه به فرزندتون اجازه بدین که خودش رو وارد موضوعی کنه، از خودتون بپرسید، آیا این واقعا موضوعی هست که یه کودک ۷ یا ۸ ساله بتونه در موردش نظر بده، یا تصمیمگیری در موردش باید به عهده بزرگترها باشه؟ یادتون باشه، فرزند شما نیاز به زمانهایی بدون حضور شما داره تا بچگی کنه، دوستای هم سن و سال خودش داشته باشه و با اونها کارای احمقانه و بچگانه ازش سر بزنه و خرابکاری کنه، تا کم کم، عادتهای رفتاریش دیگه شبیه والدین میانسالش نباشه.
در ضمن، این شرایط اگر ادامه پیدا کنه، قطعا به رابطه زناشویی والدین هم آسیب میزنه. شما باید هر روز به خودتون یادآوری کنید که زندگی مشترک نیازهایی داره که از نیازهای شخصی و خانوادگی مجزاست. به عنوان مثال، زمان کافی برای معاشرت دو نفره یک زوج و پرداختن به کارهایی که فقط برای دو بزرگسال، جدا از فرزندشون مجازه، از مهمترین و حیاتیترین نکاتیه که زندگی مشترک شما برای اینکه سالم و سلامت باقی بمونه بهش نیاز داره.
ارسال نظر