کودکان کار؛ قربانیان کوچک!

بسیاری از ما روزانه با کودکان کار زیادی مواجه می شویم. با این افراد چگونه باید برخورد کنیم؟
تحریریه پارسینه: در گوشهوکنار خیابانهای شلوغ، پشت چراغ قرمزها، لابهلای سروصدای شهر، کودکانی را میبینیم که با دستان کوچکشان بار بزرگی بر دوش میکشند؛ بار نان و بار سنگین بیعدالتی. کودکان کار؛ کودکانی هستند که جامعه آنها را ترد کرده و به حاشیه راننده است. این کودکان از سر فقر و نداری و شرایط زندگی به جای نشستن بر پشت نیمکت های درس و بازی با هم سن و سال های خود، به ناچار کار می کنند تا بتوانند خانواده خود را تامین کنند. کودک کار، نه پدیدهای تازه، بلکه زخمی کهنه بر پیکر جامعه است. روزانه در میان رفت و آمدهایمان با کودکان کار زیادی مواجه می شویم؛ برخی هایمان بدون توجه و بی تفاوت از کنار آنها عبور می کنیم و بعضی هایمان هم از سر ترحم اسکناسی به آنها می دهیم تا اینگونه وجدانمان را تسکین دهیم. در سال های اخیر نیز عده ای انگشت اتهام به سمت این کودکان گرفته اند و معتقدند آنها به صورت باندهای سازمان یافته مشغول به کارند. اما کودکان کار، قربانیاند نه مجرم. آنها نه انتخاب کردهاند که در سن بازی و آموزش، در خیابانها آدامس بفروشند یا شیشه خودروها را پاک کنند؛ بلکه بهاجبار فقر، بیسرپرستی، مهاجرت، اعتیاد والدین، یا ناکارآمدی نهادهای حمایتی، به این مسیر سوق داده شدهاند. نگاه تحقیرآمیز یا ترحمآمیز، به اندازه بیتوجهی، دردناک و زیانآور است. گاهی مسئولان در قبال معضل کودکان کار، به راهکارهای سطحی و موقتی پناه میبرند؛ بازداشت، جمعآوری و تحویل به بهزیستی. اما تجربه سالها نشان داده که این برخوردها، نه تنها مسأله را حل نمیکند، بلکه آسیب را تکرار و چرخه خشونت و فقر را بازتولید میکند. این کودکان نیازمند آموزشاند، نه تنبیه؛ به حمایت روانی نیاز دارند، نه ترس. باید دستشان را گرفت، نه آنکه از خیابان پاکشان کرد تا ویترین شهر زیباتر شود.
تقویت نهادهای حمایتی مثل بهزیستی و سازمانهای مردمنهاد و همچنین حمایت مالی، اشتغالزایی برای والدین، و آموزش مهارتهای زندگی میتواند کودک را به مدرسه بازگرداند. همچنین جامعه باید یاد بگیرد که خرید از کودک کار، حمایت نیست، بلکه تأیید چرخهای است که آن کودک را در خیابان نگه میدارد. آگاهیرسانی و آموزش عمومی، در کاهش این معضل مؤثر است.
ارسال نظر