پشتپرده بادیگارد سلبریتیها در ایران
حضور بادیگاردها به نوعی پرفورمنس اجتماعی تبدیل شده که جامعه مدرن از آن به عنوان نماد قدرت استفاده میکند
به گزارش پارسینه ، «هوای دانشگاه بوی دفاعیه میدهد. سالن پر از دانشجوست. صندلیها پر، نگاهها دوخته به تریبون. اما بیرون از این فضای آرام و آکادمیک، صحنهای دیگر در حال اجراست. صحنهای که نه یادآور پایاننامه، بلکه شبیه پشتصحنه یک مراسم فرش قرمز است. درِ سالن باز میشود و چند مرد بلندبالا و هیکلی با کت و شلوارهای تیره رنگ وارد میشوند. راه باز میکنند و نگاهها را با خود میکشند. پشت سرشان خانم بازیگر، وارد صحنه میشود.
به گزارش هفت صبح، انگار نه برای دفاع از یک پژوهش دانشگاهی، که برای افتتاحیه یک جشنواره آمده است. گوشیها بالا میروند، دوربینها روشن میشوند و در چند دقیقه، دانشگاه، این سنگر آرام مطالعه و پژوهش به صحنه نمایشی پر از شور و هیجان بدل میشود. حالا همه چیز سینمایی شده و دیگر کسی توجه چندانی به موضوع جلسه ندارد!
اینها صحنههایی از یک فیلم اکشن سینمایی نیست بلکه فریمهایی ثبت شده از لحظاتی که در فیلم منتشر شده گفته میشد؛ جلسه دفاع یکی از هنرپیشههای کشور است! ویدئو بلافاصله در شبکههای اجتماعی دستبهدست میچرخد و کاربران شروع به نشان دادن واکنش میکنند؛ مگر دانشگاه میدان جنگ است؟ مگر قرار است در یک جلسه علمی کسی حمله کند؟ چه ضرورتی دارد که یک هنرمند با اسکورت وارد فضای دانشگاه شود؟
دانشگاه آزاد بعد از انعکاس بسیار انتشار این فیلم در فضای مجازی، اطلاعیهای صادر کرد و در آن مدعی شد؛ صحنههای ثبت شده مربوط به مراسم جشن فارغالتحصیلی این بازیگر است و نه دفاع وی. توضیحی که چیزی از ماهیت ماجرا کم نمیکند! بر اساس اطلاعیه دانشگاه آزاد، وزارت علوم موضوع را از مسیرهای رسمی پیگیری خواهد کرد تا از صحت اطلاعات اطمینان حاصل شود و در صورت وجود تخلف، مطابق مقررات اقدام شود. با این حال موضوع در فضای مجازی آنچنان با سرعت پخش شد که حتی پای وزیر علوم، تحقیقات و فناوری را نیز به میان کشید.
او در مصاحبهای با اشاره به ویدئوی منتشر شده، گفت: در خصوص چنین موضوعاتی، پیش از هرگونه اظهارنظر قطعی، لازم است اصل ماجرا بهدرستی روشن شود. من نیز بدون دریافت گزارش کامل و دقیق، قضاوت نخواهم کرد و ابتدا باید بدانم واقعا چه اتفاقی رخ داده است و سپس درباره آن تصمیمگیری کنم؛ و بعد برای اینکه از بار سنگین سوالی که با آن مواجهه شده بود کم کند، به شوخی گفت: آخر میدانید که من خودم حکم قاضی را دارم؛ بنابراین نمیتوانم بدون مدرک حکم بدهم!
این، اما نخستین بار نیست که چنین تصاویری خبرساز میشود. در سالهای اخیر، حضور برخی چهرههای هنری و ورزشی در رویدادهای عمومی با همراهی محافظان شخصی و انتشار فیلمهای آنها در فضای مجازی، بارها خبرساز شده است. حضوری که برای بسیاری بیش از آنکه نشانی از امنیت داشته باشد، رنگ و بوی همان صحنه نمایش میدهد. نمایش قدرت، شهرت و شاید تلاشی برای برندسازی در دورانی که دیده شدن، مهمتر از بودن است.
پدیدهای در حال گسترش؛ از سالنهای کنسرت تا راهروهای دانشگاه
ماجرای اخیر، یعنی انتشار ویدئویی که در شبکههای اجتماعی حضور بهنوش طباطبایی را در جلسه دفاع دانشگاهی خود، با همراهی چند بادیگارد تنومند را نشان میدهد، اگرچه در ظاهر شاید یک اتفاق شخصی به نظر برسد، اما در بستری گستردهتر نشان از نوعی ناهنجاریهای اجتماعی در جامعه است.
اما به راستی چرا برخی از سلبریتیها اصرار بر داشتن بادیگارد برای حضور در مراسمهای مختلف و میان مردم دارند؟ قدر مسلم اینکه این پدیده و افزایش این شیوه از حضور تا دندان مسلح! لزوما به دلیل آن نیست که این چهرهها در معرض خطر یا تهدید هستند. چه بسا بسیاری از این صحنهها در مکانهایی ثبت شدهاند که ذاتا محیطهای پرریسکی محسوب نمیشوند؛ مثل پاساژها، افتتاحیهها، نشستهای رسانهای یا حتی مراسم دانشگاهی. همین تضاد است که ابهامات و سوالاتی را به وجود میآورد. سوالاتی که شاید اصلیترین آنها این باشد که اصولا چرا در فضاهایی که معمولا آرام، قابلپیشبینی و بدون مخاطرهاند، برخی چهرهها ترجیح میدهند با تیمهای پرزرق و برق و البته پر هزینه از محافظان دیده شوند؟
در این میان، سرعت گردش محتوا در شبکههای اجتماعی نقش تعیینکنندهای دارد. هر ویدئو یا عکس ظرف چند دقیقه به دست هزاران کاربر میرسد و بهسرعت در معرض تحلیل، طنز یا انتقاد قرار میگیرد. همین چرخه سریع باعث میشود این صحنهها نه بهعنوان یک ضرورت امنیتی، بلکه بیشتر بهعنوان گونهای جلوهگری، قدرتنمایی یا اهمیتسازی دیده شوند.
البته باید پذیرفت که مرز میان امنیت و نمایش همیشه روشن نیست. برخی چهرهها ممکن است بهدلیل ازدحام جمعیت، تجربههای ناخوشایند یا فشار کاری، نیاز به همراه داشته باشند. اما همزمان نمیتوان انکار کرد که بخش قابلتوجهی از این تصاویر، بیش از آنکه بر ضرورتهای واقعی استوار باشند، به الگویی جهانی اشاره دارند؛ الگویی که سالهاست بخشی از تصویر عمومی سلبریتیهای مشهور دنیا را میسازد.
اکنون پرسش اصلی این است: چطور و چرا این الگو به ایران رسیده و چرا در همین مدت کوتاه چنین رشد سریعی داشته است؟ و این جریان چه تاثیری بر رفتار عمومی و نگاه مردم به چهرهها دارد؟ و از آن مهمتر اینکه چرا هر روز طرفداران بیشتری در بین سلبریتیهای ایرانی پیدا میکند؟!
پشت پرده بادیگاردها در ایران
صاحب یکی از شرکتهای حفاظتی خصوصی که در سالهای اخیر فعالیت آنها در حوزه تامین محافظ شخصی افزایش یافته، در توضیح سازوکار این بازار به «هفتصبح» میگوید؛ شرکتشان دارای مجوز رسمی و تحت نظارت پلیس امنیت فعالیت میکند.
به گفته او، تمامی نیروها دورههای تخصصی را گذرانده و اغلب دارای سوابق ورزشی و شرایط خانوادگی پایدار هستند. او تاکید میکند: تمام نیروهای ما آموزش دیدهاند و با استانداردهای حفاظتی کار میکنند.
اما گرفتن بادیگارد برای یک هنرمند چقدر آب میخورد؟ سوالی که مسئول این شرکت حفاظت شخصی در پاسخ به آن میگوید: رقم دریافتی بستگی به نوع مراسم دارد. برای ماموریتهای تشریفاتی، هزینه هر نفر چهار تا چهار و نیم میلیون تومان است. وی با این حال توصیه میکند برای انجام کار حرفهای و آبرومندانه، استفاده از یک تیم سهنفره مناسبتر است، هرچند تصمیم نهایی را بر عهده کارفرما میگذارد!
او توضیح میدهد که شرکت علاوه بر نیروی انسانی، تجهیزات کامل حفاظتی نیز ارائه میکند: بیسیمهای شبکهای دارای مجوز داریم. خودروهای تشریفاتی صفر با شیشههای ضدحرارت و تجهیزات کامل هم موجود است. در صورت نیاز، همراهی دو خودرو نیز امکانپذیر است.
بازار اصلی، اما بر پایه قراردادهای طولانی مدت شکل میگیرد. جایی که بسیاری از چهرههای شناختهشده برای رفتوآمدهای مکرر خود، تقاضای همراهی فرد یا تیم محافظتی ثابتی را دارند. مدیر شرکت در این باره میگوید: اگر قرارداد ماهانه بسته شود، بسته به تعداد روزهای موردنیاز در هفته، حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد تخفیف اعمال میکنیم. او میگوید: ما برای ماموریتهای خارج از شهر و حتی خارج از کشور نیز آمادگی کامل برای اعزام و همراهی تیم بادیگارد داریم. حتی تمامی نیروهاو محافظان ما پاسپورت دارند و امکان همراهی در سفرهای خارجی نیز هست، در این میان تنها صدور ویزا بر عهده کارفرماست.
پرسش مهم، اما به مسئولیت حقوقی احتمالی در صورت بروز درگیری یا حادثه بازمیگردد. اینکه اگر در بین ماموریت و همراهی با یک سلبریتی و یا هر کارفرمای دیگری حادثهای رخ دهد، چه کسی باید پاسخگو باشد؟ شرکت محافظتی، بادیگاردها یا سلبریتیها و کارفرمایان.
مسئول شرکت محافظتی طرف صحبت ما در این مورد نیز میگوید: نیروهای ما تحت پوشش بیمه حوادث هستند و بخشی از خسارتها از این طریق جبران میشود. اما اگر موضوع به پرونده حقوقی یا قضایی تبدیل شود، روند قانونی لازم طی خواهد شد. وی با این حال تاکید میکند که در سه سال فعالیت شرکت، مورد جدی گزارش نشده و نیروهایشان آموزش دیدهاند که درگیری را کنترل و از تشدید آن جلوگیری کنند.
به گفته وی، بخش عمده عملکرد این نیروها نه در مواجهه مستقیم، بلکه در ایجاد بازدارندگی تعریف میشوند: بیش از ۹۹ درصد نقش بادیگارد حضور پیشگیرانه است. بسیاری ازمردم صرفا با دیدن نیروهای ما موقعیت را ترک میکنند. پوشش یکدست و رسمی نیروها، کتوشلوار مشکی و پیراهن مشکی، نیز بخشی از همین راهبرد است. ظاهری که تشخیص ماهیت خصوصی یا دولتی آنها را دشوار میسازد و اثر بازدارنده را افزایش میدهد.
این فعال حوزه امنیت خصوصی میگوید؛ تقاضا برای استفاده از محافظ شخصی در چند سال اخیر بهطور محسوسی افزایش یافته و خدمات این شرکتها دیگر محدود به چهرههای درجهیک سینمایی یا ورزشی نیست. انواع مشتریان، از مدیران شرکتها تا چهرههای فعال در شبکههای اجتماعی، اکنون بخشی از بازار جدید بادیگاردهای خصوصی را تشکیل میدهند که ما به آنها سرویس میدهیم و بازار داغی هم دارند.
بادیگارد؛ نماد قدرت، ثروت و حس دیده شدن در شهرهای بزرگ
همانطور که گفته شد؛ در شهرهای بزرگ، حضور بادیگارد کنار چهرههای هنری و شناختهشده، فقط مسئله امنیت نیست، بلکه نمادی از جایگاه اجتماعی و قدرت است. دکتر امان الله قرایی مقدم، جامعهشناس و استاد دانشگاه، در گفتوگو با «هفتصبح» ضمن تایید این نظریه میگوید: این رفتار نه یک مد زودگذر، بلکه ترکیبی از شکاف فرهنگی، طبقاتی و احساس ناامنی در جامعه است.
به گفته او، در شهرهای بزرگ افراد با دنیایی مواجهاند که هویتشان تا حد زیادی ناشناخته است و در چنین فضایی، ظاهر و ابزارهای قدرت، معیار سنجش اهمیت فرد میشوند. خودروهای لوکس، لباسهای گرانقیمت، زیورآلات و حتی بادیگارد، همگی نماد جایگاه اجتماعی هستند و ابزاری برای جلب توجه و حس دیده شدن محسوب میشوند. قرائیمقدم تاکید میکند: این رفتار ریشههای فرهنگی عمیقی دارد و نسخه مدرن همان سنت نگهبانان و محافظان اشراف و خانها در گذشته است.
در واقع گرچه کلمه «بادیگارد» واژهای خارجی است، اما کارکرد آن، همان نقشی است که نوکران و نگهبانان خانها و اشراف داشتند. نشانهای از هویت، اهمیت و حتی فخرفروشی. در این بین نسل جوان نیز از این رفتارها و شیوه زندگی تاثیر میگیرد. حضور محافظ شخصی، هم نشانه موفقیت ذهنی و هم بزرگنمایی تلقی میشود و الگویی برای سنجش ارزش و موفقیت اجتماعی است. دکتر قرائیمقدم میگوید: اگر کسی بادیگارد دارد، ناخودآگاه مهم تلقی میشود.
این همان ذهنیت حسی است که در شهرهای بزرگ بر زندگی افراد حاکم است. البته ابعاد امنیتی این پدیده نیز قابل توجه است. احساس ناامنی در جامعه، چه ناشی از مصلحتگرایی فردی باشد و چه نبود تعهد جمعی، باعث میشود افراد شناختهشده برای حفاظت از جان و دارایی خود از نیروهای حفاظتی استفاده کنند. وی با یادآوری نمونهای از حادثهای که چند سال قبل رخ داد میگوید: در سال ۸۴، دختری در سر پل مدیریت قربانی حمله ضاربان شد و هیچ کسی هم برای دفاع از او اقدامی نکرد!
از این دست حوادث بارها در جامعه رخ داده و حتما شما نیز در بین حوادث آنها را شنیدهاید. این موارد نشان میدهد که چرا این احساس ناامنی هنوز در ذهن جامعه زنده است. قراییمقدم همچنین با اشاره به نقش شبکههای اجتماعی در رواج این فرهنگ ادامه میدهد: نقش شبکههای اجتماعی هم در گسترش این رفتار غیرقابل انکار است.
سرعت گردش اطلاعات باعث میشود هر نمایش قدرت و ثروت، ظرف چند دقیقه توسط میلیونها نفر «دیده» و تحلیل شود و به همین دلیل حضور بادیگارد نه تنها مسئله امنیتی، بلکه نوعی پرفورمنس اجتماعی نیز محسوب میشود. وی معتقد است: این پدیده نشاندهنده جایگاه مادیات و ظاهرگرایی در جامعه مدرن است. در شهرهای کوچک و روستاها افراد بیشتر با توجه به هویت واقعی و روابط خانوادگی شناخته میشوند، اما در کلانشهرها، این شکل از نمایش قدرت و ثروت به یکی از شاخصهای تعیین جایگاه اجتماعی بدل شده است.
بازخوانی یک نشانه؛ جامعه به کدام سمت میرود؟
در نگاه کلان، ماجرای اخیر تنها یک اتفاق گذرا نیست. بلکه نشانهای از تغییراتی عمیق در فرهنگ عمومی است. جامعهای که هر روز بیش از گذشته به سمت ظاهرگرایی، جلوهگری و نمایشِ موقعیت اجتماعی حرکت میکند، طبیعی است که مرز میان ضرورت و تجمل را کمرنگتر ببیند. این رویداد یادآوری میکند که سرعت دیده شدن در شبکههای اجتماعی، گاهی از معنا و کارکرد واقعی فضاهای علمی و فرهنگی پیشی میگیرد.
در چنین شرایطی، مسئولیت نهادهای آموزشی و فرهنگی اهمیت دوچندانی پیدا میکند. بازگرداندن هویت دانشگاه به جایگاه اصیل خود بهعنوان فضایی برای اندیشه، احترام و سادگی نیازمند مراقبت و بازنگری است. جامعه نیز باید به این پرسش پاسخ دهد که ارزشها را در چه چیز جستوجو میکند: در محتوای واقعی و نقش سازنده افراد، یا در نشانههای بیرونی که بیش از آنکه امنیت بیاورند، تصویرسازی میکنند. موضوعی که به نظر میرسد مسئولان و متولیان فرهنگی کشور بیش از پیش و قبل از اپیدمی شدن این پدیده به آن توجه داشته و برایش چاره اندیشی کنند.
ارسال نظر