از مدیریت بحران تا میدان تخریب؛ پرونده‌ای علیه رئیس‌جمهور در پساجنگ

از مدیریت بحران تا میدان تخریب؛ پرونده‌ای علیه رئیس‌جمهور در پساجنگ

پس از ۱۲ روز نبرد سهمگین و مدیریت موفق دولت چهاردهم در بحران، یک عملیات تخریبی سازمان‌یافته علیه رئیس‌جمهور پزشکیان کلید خورده است. این پروژه با هدف فراموشی دستاوردهای دولت در زمان جنگ و القای ضعف، در حال جریان است.

حبیب الله عباسی
مدیرکل روابط عمومی دفتر رئیس‌جمهور

دوازده روز نبرد سهمگین ۱۴۰۴، ایران را به یکی از جدی ‌ترین برهه‌های تاریخ معاصر خود کشاند؛ بحرانی که نه‌فقط جنوب کشور، بلکه پایتخت و استان‌های مرکزی را نیز به‌طور مستقیم درگیر کرد و دولت را در یکی از پیچیده‌ترین آزمون‌های نظام جمهوری اسلامی قرار داد. این تنها آزمون برای تاب‌آوری در برابر تهاجم نظامی نبود، بلکه سنجشی برای انسجام اجرایی، پایداری خدمات عمومی، مهار روانی جامعه و هدایت افکار عمومی در شرایط حاد امنیتی بود.

در چنین وضعیتی، دولت چهاردهم با هدایت دکتر مسعود پزشکیان، راهی متفاوت از سنت‌های معمول اتخاذ کرد. برخلاف توصیه‌های امنیتی که معمولاً بر مدیریت در سایه تأکید می‌کنند، رئیس‌جمهور نه‌تنها در صحنه ماند، بلکه در قلب بحران حضور یافت. او به‌جای مدیریت از راه دور، در کنار مردم ایستاد؛ در قرارگاه‌های عملیاتی، در مراکز توزیع خدمات عمومی و در رسانه‌ها. این سبک از حضور نه نمایشی بود و نه تبلیغاتی، بلکه نوعی بازتعریف از نقش رئیس‌جمهور در شرایط اضطراری بود؛ رئیس دولتی مسئول، پاسخ‌گو و در میدان.

دستاورد این الگوی مدیریتی، بر هیچ‌کس پوشیده نیست. پایداری خدمات در همه عرصه ها، عدم اختلال در زنجیره تأمین سوخت، استمرار توزیع مایحتاج ضروری، عملکرد درخشان درمانی و کنترل روانی جامعه در بحبوحه حملات موشکی و سایبری و حتی پس از آن. با این حال، بلافاصله پس از پایان جنگ و آغاز مرحله بازسازی، پروژه‌ای خزنده و البته سازمان‌یافته کلید خورد: یک عملیات تخریبی علیه رئیس‌جمهور که با هدف فراموشی این دستاوردها و القای ضعف طراحی شده بود.

انتظار می‌رفت پس از عبور موفق دولت از بحران، نهادهای رسمی و سیاسی کشور، هم‌راستا با مردم، از این موفقیت ملی پاسداری کنند و با تقدیر از دولت و رئیس جمهور،  به تقویت انسجام اجتماعی روی آورند. اما بخشی از جریان‌های سیاسی، مسیر تخریب را برگزیدند. آنان، به‌جای هم‌صدایی با ملت و همراهی با حقیقت، به تحریف واقعیت و سیاه‌نمایی عملکرد دولت پرداختند. تلاش برای دوقطبی‌سازی فضای سیاسی و القای ناکارآمدی، به‌ویژه از تریبون‌های خاص، در همین بازه شدت گرفت.

نگران‌کننده‌تر آنکه برخی چهره‌ها، با زبانی گزنده، تعابیر و تحلیل‌هایی را وارد فضای عمومی کردند که نه‌فقط غیرمنصفانه، بلکه آشکارا در مرز توطئه و تهییج علیه جمهوریت قرار داشت. در صدر این موج، برخی دیپلمات‌های پیشین ایستادند؛ کسانی که پیش‌تر نیز با نگاه‌های امنیتی و تنش‌زای خود، مسیر گفت‌وگو با جهان را سد کرده بودند. امروز، همان افراد تلاش‌های دولت برای تنش‌زدایی و بازسازی دیپلماسی را خیانت می‌نامند، در حالی که خود زمانی موجب گسست‌های استراتژیک در روابط خارجی شده بودند.

دقیقاً همین الگوی تخریب، پس از گفت‌وگوی اخیر رئیس‌جمهور با خبرنگار شناخته‌شده آمریکایی، با شدتی دوچندان ادامه یافت. رئیس‌جمهور در آن گفت‌وگو، از ضرورت تجدیدنظر در الگوهای دیپلماتیک کشور و عبور از بن‌بست‌های سنتی سخن گفت؛ سخنانی که به هیچ‌وجه خارج از چارچوب قانون اساسی نبودند و حتی در عُرف نخبگان دیپلماسی بین الملل، رویکردی عقلانی، صریح و مبتنی بر منافع ملی ارزیابی شدند. اما منتقدان، به‌جای تحلیل محتوایی مصاحبه، آن را به ابزاری برای زدن برچسب‌هایی همچون «سازش»، «نفوذ» و حتی «خیانت» بدل کردند. موجی آغاز شد که هدف آن، نه نقد سیاست، بلکه ترور شخصیت رئیس‌جمهور بود.

اوج این عملیات تخریب، در سخنان حیرت‌انگیز برخی افراد نمایان شد؛ از جمله یکی از چهره‌های نظامی و دیپلماتیک سابق که ادعاهایی عجیب و البته فاقد ارزش را مطرح کرد: از نسبت‌دادن پروژه نابودی جمهوری اسلامی به رئیس‌جمهور گرفته تا پیوند جعلی میان ژن هخامنشی و خون امام حسین(ع)! او حتی مدعی شد «تمام فرماندهان نظامی پیش از جنگ حذف شده‌اند» و این یعنی «کودتا»؛ ادعایی بی‌پایه که در امتداد آن،  بیانی سراسر بهتان مطرح شد: «باید علیه کودتا، کودتا کنیم؛ وگرنه دولت پزشکیان ایران را لیبی می‌کند!»

این سطح از گفتار، آشکارا فراتر از مرز نقد سیاسی است. آنچه شنیده شد، دیگر تحلیل نبود، بلکه شورشی علیه جمهوریت بود. شورشی که نه فقط اراده مردم را نادیده می‌گیرد، بلکه ساختار رسمی حاکمیت را نیز در مظان اتهام قرار می‌دهد. این سخنان، از زبان کسی بیان شد که سال‌ها در متن ساختار بوده و حالا، زبان خشونت و تفرقه را برگزیده است.

در ادامه همین روند، اظهارنظر تکان‌دهنده یکی از اعضای شورای شهر رشت نیز بر نگرانی‌ها افزود؛ او صریحاً خواستار آن شد که «اسرائیل، پزشکیان را ترور کند»! چنین جمله‌ای نه‌تنها سخیف و مغایر با موازین اخلاقی و انسانی است، بلکه رسماً در تعارض با امنیت ملی، قانون اساسی قرار دارد.اینکه علنا، چنین دعوتی به ترور رئیس‌جمهور بیان می‌شود، نشانه‌ای واضح از افراطی‌شدن بخشی از گفتمان سیاسی کشور است.

آنچه اکنون در حال وقوع است، یک جنگ روانی تمام‌عیار داخلی علیه رئیس‌جمهور منتخب مردم است؛ جنگی که در آن، به‌جای رقابت سالم سیاسی، از ابزارهایی چون برچسب‌زنی، تحریف، تهمت، حذف و حتی تحریک به خشونت استفاده می‌شود. هر گامی که دولت برای تنش‌زدایی برمی‌دارد، بهانه‌ای برای حمله می‌شود. مصاحبه رئیس‌جمهور با رسانه‌های بین‌المللی، گفت‌وگو درباره کاهش فشار اقتصادی و تأکید بر تعامل عزتمندانه با جهان، همگی در تیررس حملاتی قرار گرفته‌اند، که به هیچ روی نمی توان گفت هدف‌شان اصلاح امور است.

اکنون، پرسش صریحی پیش روی ماست: آیا پروژه‌های هدفمند برای حذف رئیس‌جمهور از صحنه سیاسی کشور، بخشی از رقابت سالم سیاسی و مکانیسم مردمسالاری است؟ یا بخشی از پروژه‌ای بزرگ‌تر، نه فقط تضعیف جمهوریت و رأی مردم، بلکه تضعیف و عبور از کلیت نظام و حاکمیت؟ 

آری، رئیس‌جمهور باید نقد شود؛ اما نقدی مبتنی بر منطق، انصاف، تحلیل و التزام به قانون اساسی. نه با هتاکی، برچسب و تحریک به خشونت و تهدید و حتی تقاضای ترور! زمانی که تریبون‌های رسمی به ابزارشکاف و عناد بدل می‌شوند، باید فکری کرد.

می دانیم، آنان که چشم طمع به این آب و خاک دوخته اند، از هر سو کمین کرده اند و دیدیم در جنگ 12 روزه چه کردند. امروز، کشور بیش از هر زمان به انسجام ملی نیازمند است. انسجام نه به معنای تک‌صدایی، بلکه به معنای پایبندی به قواعد اخلاقی، انسانی و قانونی و درک صحیح از  مولفه های ارتقاء توان ملی است. امروز، حمله به پزشکیان، تضعیف دولت در شرایط جنگ است و اگر امروز میدان مدیریت، به میدان تخریب بدل شود، و خدایی ناکرده تزلزل یا رخنه ای ایجاد شود، دود آن به چشم مردم رفته و منافع آن برای متجاوزان خواهد بود. نمی توان ادعای وطن دوستی داشت و همزمان دولت فعال در جنگ را تخریب و بیگانه را شادمان ساخت.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار