واکاوی مسیر پر اضطراب دانش آموزان؛ از کنکور تا امتحان نهایی

یکی از مهمترین انتقادات به تقویم زمانی جدید، فاصله زمانی بسیار کوتاه بین برگزاری مرحله دوم کنکور با امتحانات نهایی سال دوازدهم است.
به گزارش پارسینه، در سالهای اخیر، بحثهای زیادی پیرامون نحوه برگزاری کنکور سراسری، عدالت آموزشی و فشار روانی وارد بر دانشآموزان مطرح شده است. در همین رابطه، سازمان سنجش آموزش کشور با هدف کاهش استرس ناشی از کنکور، سعی کرد، تغییراتی اساسی در روند آزمون سراسری اعمال کند. دو مرحلهای کردن کنکور و تاثیر مستقیم و قطعی امتحانات نهایی بر نتایج نهایی آزمون سراسری برخی از این اقدامات بود. اما تجربه اولین سال اجرای کامل این سیاستها نشان داد که این تغییرات، نهتنها استرس را کاهش ندادهاند، بلکه در بسیاری موارد به افزایش فشار روانی، سردرگمی و ناامیدی دانشآموزان منجر شدهاند.
یکی از مهمترین انتقادات به تقویم زمانی جدید، فاصله زمانی بسیار کوتاه بین برگزاری مرحله دوم کنکور با امتحانات نهایی سال دوازدهم است. دانشآموزان سال آخر دبیرستان در خردادماه باید همزمان با مطالعه برای امتحانات نهایی، خود را برای کنکور تیرماه نیز آماده کنند. این تداخل زمانی، از نظر فیزیکی و روانی فشار بیسابقهای را بر آنان تحمیل میکند. امتحانات نهایی از یک سو با تأثیر مستقیم ۴۰ درصدی در نتیجه کنکور، اهمیت مضاعفی پیدا کرده اند و از سوی دیگر، مرحله دوم آزمون سراسری نیز همچنان نقش سرنوشتساز خود را حفظ کرده است. در این شرایط، دانشآموز عملاً با دو آزمون سنگین بهصورت همزمان مواجه است، بدون آنکه فرصت کافی برای تمرکز اختصاصی بر هر کدام داشته باشد.
افزون بر این، اعلام نتایج مرحله اول کنکور در زمانی صورت گرفت که هنوز امتحانات نهایی برگزار نشده بودند. این مسأله باعث شد که بسیاری از دانشآموزان، پیش از پایان امتحانات مدرسه، نتایج اولیه خود را مشاهده کنند؛ نتایجی که برای برخی امیدبخش بود اما برای گروهی دیگر ناامیدکننده. بسیاری از دانشآموزان با دیدن درصدها و تراز پایینتر از انتظار خود، در میانه مسیر تحصیلی دچار افت انگیزه و احساس ناکامی شدند. این احساس، در شرایطی که امتحانات نهایی همچنان در جریان بود، بهطور مستقیم بر عملکرد درسی و تمرکز ذهنی آنان تاثیر منفی گذاشت.
در واقع، نظام آموزشی ما با ایجاد این تلاقی زمانی پیچیده و پراسترس، به جای کاهش فشار، آن را مضاعف کرده است. دانشآموزی که می بایست با دقت، تمرکز و آمادگی بالا در امتحانات نهایی شرکت کند، همزمان درگیر تحلیل نتیجه کنکور اول، بازخورد اطرافیان، فشار خانواده و نگرانی از مرحله دوم آزمون نیز هست. نه تنها زمان کافی برای بازیابی روحیه خود ندارد، بلکه در وضعیتی بحرانی قرار میگیرد که ممکن است آینده تحصیلی و روانی او را تحت تاثیر قرار دهد.
این روند، بهویژه برای دانشآموزانی که در مناطق محروم یا با امکانات کمتر تحصیل میکنند، تبعات شدیدتری خواهد داشت. چرا که در این مناطق، دسترسی به مشاوران حرفهای، منابع استاندارد، کلاسهای آمادگی و شرایط روانی مطلوب بسیار محدود است. حال با این ساختار پیچیده، این دانشآموزان عملا باید با دانشآموزانی رقابت کنند که در بهترین شرایط آموزشی و مشاورهای قرار دارند. نتیجه این وضعیت، چیزی جز تعمیق نابرابری آموزشی و ایجاد احساس ناکارآمدی در میان گروههای آسیبپذیر نیست.
نکته دیگری که در این میان قابل تأمل است، عدم هماهنگی نظام آموزشی مدرسه با سیاستهای جدید سنجش و پذیرش است. معلمان، مشاوران و مدیران مدارس نیز غالباً با این ساختار جدید سردرگم شدهاند. برای مثال، نمیتوان بهدرستی مشخص کرد که آیا تمرکز بر امتحانات نهایی باید اولویت اصلی باشد یا تلاش برای ارتقای عملکرد در کنکور دوم. نتیجه این عدم انسجام، فشار مضاعفی است که نه تنها دانشآموز بلکه خانواده، کادر آموزشی و مشاوران را نیز درگیر خود کرده است.
اگر قرار بود دو مرحلهای کردن کنکور به کاهش استرس دانش آموزان منجر شود، باید ساختاری طراحی میشد که به دانشآموز فرصت دهد تا در هر مرحله با آرامش و تمرکز شرکت کند، نه آنکه همزمان درگیر چند چالش سنگین و سرنوشتساز باشد. در واقع، سیاستگذاران به جای سادهسازی مسیر، با افزودن آزمون، تغییر زمانبندی و اعلام نتایج در زمان نامناسب، وضعیت را پیچیدهتر و یا حتی ناعادلانهتر کردهاند.
راهکارهایی مانند افزایش فاصله زمانی بین کنکور مرحله اول و دوم، تغییر زمان اعلام نتایج، هماهنگسازی تقویم امتحانات نهایی با آزمونهای سراسری و ایجاد فرصت جبران واقعی برای دانشآموزان، میتوانند بخشی از این بحران را کاهش دهند. اما در نهایت، تا زمانی که نگاه سیاستگذار به کنکور و سنجش، از یک رقابت شدید و استرسزا به یک فرآیند تربیتی، انسانی و عادلانه تغییر نکند، دانشآموزان همچنان قربانیان اصلی این سیستم باقی خواهند ماند.
از این نظر، شاید بتوان عنوان کرد که بهتر است به جای آزمونمحوری افراطی و فشار روانی بیپایان، بهدنبال پیاده سازی و اجرای ساختارهایی در روند نظام آموزشی باشیم که یادگیری عمیق، سلامت روان و انگیزههای درونی دانشآموزان در جریان مسیری که برای راه یافتن به دانشگاه طی می کنند را تقویت کند و به آنها کمک کند تا با ذهنی بازتر و بدون هر گونه فشار و استرس روانی برای ارتقای سطح تحصیلات خود و کسب پیشرفت های علمی اقدام کنند.
ارسال نظر