انتخابات و کلان راهبردهای حاکم
پارسینه: کمتر از سه هفته تا انتخابات مجلس یازدهم زمان باقی است. با این حال، فضای سیاسی کشور تاکنون چندان رنگ و بوی انتخابت نگرفته است. من تصور میکنم هنوز چشمانداز این انتخابات، نه میان مردم و نه در حاکمیت، افق واضحی ندارد.
ما(یعنی همه گروههای سیاسی) همچنان به راهبرد واحدی برای این انتخابات نرسیدهایم و به گمانم اهمیت راهبردی آن را درک نکردهایم. اگر اهمیت این انتخابات را درمییافتیم، احتمالاً گذشته از هدف و غرض «پیروزی» هر کداممان در انتخابات، همه به یک «کلان راهبرد مشترک» نیز چشم میدوختیم.
همان کلان راهبردی که باعث شد شخصی چون احمد توکلی به شورای نگهبان نامه بنویسد و به ردصلاحیت گسترده طیف سیاسی رقیبش اعتراض کند. احمد توکلی حتماً میدانست که ردصلاحیت این چنینیِ اصلاحطلبان، به طور طبیعی باعث پیروزی اصولگرایان در یک زمینِ بیرقیب می شود، اما این امر را با کلان راهبردِ نظام مغایر دید و درنهایت خیرِ عمومیِ کشور را بر خیرِ جریان مطبوعش ترجیح داد. کاربردِ «کلان راهبردها» همین است؛ راهبردهای دیگر باید نسبتشان را با این راهبردِ بالادستی رعایت کنند.امروز فقدان حضور این کلان راهبردها درمیان بسیاری از تصمیم گیران و غالب گروههای سیاسی دیده میشود.
غیبت این عنصرِ ضروری در سپهر سیاسی، به سردرگمی و درنهایت یاسِ مردم دامن زده است. ملت نیز کلافه و ناامید شده است و نمیداند در میان این همه مشکل و ناکارآمدی، باتکیه بر کدام عناصر قویِ معنایی، دوباره خود را قانع کند که به صف رای دهندگان بیاید. با یک تحلیل سرانگشتی، به راحتی می توان گفت که در بیشتر حوزهها، تنها حداکثر برای ذائقه سی درصد مردم کاندیدا وجود دارد؛ به عبارتی هفتاد درصد مردم کاندیدایی مطابق با سلیقه خود ندارند.
این روزها شاید بیش از هر زمان دیگری در این چهل سال، به یک انتخابات با مشارکت بالا نیاز داریم. آمریکا هیچگاه اینگونه که اکنون شمشیرش را با ما از رو بسته است با کشور دیگری تخاصم نورزیده است. رئیس جمهورش نیز نشان داده که هیچ خط قرمزی در برخورد با ایران ندارد. هدفش نیز اکنون وضوح بیشتری یافته است؛ نه جنگ و نه مذاکره! معنای این راهبرد نیز روشن است؛ نگه داشتنِ ایران در حالت تعلیق.این تعلیق، هم ایران و هم منطقه را سالها به عقب میبَرَد.
او از وقتی نیاز انرژی کشور خود را از خاورمیانه بریده و نفتش را وارد بازارهای جهانی کرده، تصمیمش مشخصتر شده است؛ به گمانم ترامپ نمیخواهد اجازه دهد از کاربری نظامی خلیج فارس کاسته شود و کشورهای منطقه از سقف ظرفیت خلیج، استفاده تجاری کنند. از همین روی باید آتش خاورمیانه روشن بماند. ترامپ هیچ عزمی برای صلح ندارد. برای این استراتژی کاخ سفید، هیچ حربهای بهتر از شامورتی بازیهای رسانهای برای فعال کردن گسلهای اجتماعی احتمالی در منطقه نیست. بهتر از این نمیتوان آب را تا اطلاع ثانوی گلآلود نگه داشت.
مطلوبِ استراتژی ترامپ این است که چند ده نفر در گوشهای علیه شهید سلیمانی شعار بدهند و آن را در بوق و کرنا بکند و بگوید ببینید سیاستهای من در ایران جواب داده است. البته این دغل و دلقکبازیهای تیمش، با فعالیت سنگین تیم دیپلماسی ما برای همه آشکار شده، ولی تصور کنید یک انتخابات با مشارکت پایین برگزار شود؛او دیگر بهتر از این نمیتواند دستاویزی بیابد. درچنین فضایی، بهترین راهبرد، انتخابات با مشارکت بالا است؛ چراکه مشارکت در انتخابات میتواند فشار را بر ترامپ بیشتر کند تا مخالفانش بتوانند شکست سیاستهای او را بیشتر به رخش بکشند.
قطعاً برای ما دعوای داخلی آمریکا، هیچ نباید مهم باشد؛ اما فشار به ترامپ میتواند توان او را کاهش دهد و متحدین منقطهای اش را ناامید کند. از این جهت، نشان دادنِ شکستِ راهبردهای ترامپ بهترین روش برای شکست او است! این روزها بهترین راهبرد برای نمایشِ شکست راهبرد فشار حداکثری کاخ سفید، انتخابات مشارکتی است. آمریکاییها بسیاری از سناریوهای خود را متوقف بر انتخابات اسفند امسال کردهاند. لذا گذشته از اینکه در گفتمان جمهوری اسلامی، مشارکت بالا یک فضیلت سیاسی محسوب میشود و نشانی از مشروعیت است، این روزها این امر مزیت راهبردی دوچندان برای ما دارد.
با این توضیح، پرواضح است که اقدامات مشارکت سوز در این برهه تا چه اندازه میتواند آسیب راهبردی به کشور وارد کند. لذا شایسته است که همه جریانها، «کلان راهبرد» خود در این انتخابات را مشارکت بالا قرار دهند. اما آنچه در برخی محافل اصلاحطلبی تحت عنوان «ندادنِ لیست» به گوش میرسد خطای راهبردی دیگری است. یک جریان سیاسی چون اصلاحطلبان مجبور هستند برای حفظ سازمان رایی خود در هر شرایطی لیست دهند واجازه ندهند محدودیتها باعث اضمحلال و مصادره سازمان رایی آنها شود.
سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی
ارسال نظر