بازتاب درگذشت سحر خدایاری در رسانههای داخلی
پارسینه: خبر درگدشت سحر خدایاری پس از خودسوزی در اعتراض به دادگاهی شدن به دلیل ورود به ورزشگاه آزادی، توجه رسانههای گوناگون را به خود جلب کرد و در صدر اخبار آنها قرار گرفت.
۱۱ شهریور ۱۳۹۸ خورشیدی خبری کوتاه درباره خودسوزی دختری به نام سحر خدایاری مقابل یکی از واحدهای قضایی در شبکههای اجتماعی و پس از آن در رسانهها منتشر شد و منبع آگاه قضایی از دختری سخن گفت که هنگام خروج از دادگاه در اقدامی غیرمنتظره خودش را آتش زده است. خودسوزی سحر واکنشهای متنوع و متعددی را در جامعه برانگیخت.
روزنامههای ۲۳ شهریور سال جاری در حالی چاپ و منتشر شد که ماجرای خودسوزی این دختر و ادامه حواشی پرونده ویژه صدا وسیما درباره خودسوزی سحر خدایاری و نامه علی مطهری به رئیس صدا و سیما و درخواست زمان برای پاسخگویی به اتهامات وارده به او، در صفحات نخست آنها برجسته شدند.
بررسی رسانههای داخلی نشان میدهد که در حالی رسانههای اصلاح طلب ضمن بررسی پیامدهای درگذشت سحر خدایاری، بر لزوم توجه به بدیهیترین حقوق زنان تاکید کردند.
در مقابل رسانههای اصولگرا عملکرد طیف مقابل خود (اصلاح طلب) را در این ماجرا نقد کرده و مدعی موج سواری آنها از این اتفاق شده و همچنین آنها را به هم نوایی با رسانههای معاند متهم کرده اند.
رسانههای اصلاح طلب
عبارتهای به کار رفته در اخبار و گزارشهای رسانههای نزدیک به جریان اصلاح طلب عبارتند از:
عادت کردهایم از هر موضوعی یک دو قطبی تمامعیار بسازیم و در دو سوی آن بایستیم و شعار مرده باد و زنده باد بدهیم؛ سعی دارند صورت مسالهای که در جامعه وجود دارد و حساسیتها نسبت به آن هم افزایش یافته را پاک کنند یا از کنار آن عبور کنند؛ در برنامهای با عنوان «پرونده ویژه» در شبکه سه نمایندگان متهم به نشر اکاذیب شدند؛ رسانه ملی بیش از پیش در خطر بیاعتبارشدن نزد افکار عمومی قرار دارد.
تاثیر خودکشی سحر بر فضای سیاسی کشور
روزنامه آرمان ملی در یادداشتی مینویسد: اصلاحطلبان از آنجا که مبنای قدرت خود را میکروپلیتیک یا جامعه جنبشی میدانند و از سویی در پیشبرد برنامههای اصلاحی خود با ناکامیهای امیدسوز مواجه شدهاند، و نیز آنچه در ضرورت پیوند با بدنه جامعه جنبشی از جمله زنان بهعنوان بخش گسترده مطرودان نابرخوردار از فضای سیاسی و حقوق اجتماعیشان، دریافت میکنند، واکنشهای گستردهای به این رخداد داشتهاند. توئیتهای چهرههای سرشناس و برخی نمایندگان اصلاحطلب و بیانیههای احزاب اصلاحطلب شاهدی بر این مدعاست. اپیزود دوم؛ خودکشی پدیدهای منحصر به کشورهایی از جنس ایران نیست. با این حال سوال اینجاست که چرا رخدادی اینچنینی که در جوامع گوناگون از جمله ایران بارها رخ داده است، اکنون و اینجا، اینگونه فضای سیاسی کشور را تحتالشعاع قرار داده و ظرف سیاسی-اجتماعی کشور را از خود مملو ساخته است؟
فضای دو قطبی در جامعه
روزنامه اعتماد در یادداشتی نوشت: عادت کردهایم از هر موضوعی یک دو قطبی تمامعیار بسازیم و در دو سوی آن بایستیم و شعار مرده باد و زنده باد بدهیم. اتفاق دلخراش اخیر به جای آنکه مایه عبرت شود و رسیدن زنان به حقوقشان را سرعت بخشد در کمال تعجب با میدانداری صدا و سیما و رسانههای خاص و نحوه پردازش موضوع توسط آنها...
یک دیوار ضخیم بین مردم میکشد و طرفداران حضور زنان در استادیومهای ورزشی را یک سو و بقیه را سوی دیگر قرار میدهد. در این میان رسانههای فارسیزبان خارج از کشور نیز با پردازشی خاص این دیوار را ضخیم و ضخیمتر میکنند. یکی از دین خدا مایه میگذارد و دیگری بدیهیترین حقوق انسانها را بر سر دست میگیرد و فضا چنان غبارآلود و تند میشود که گویی این دو در تضاد هستند. کمکم یک آسیب اجتماعی که باید در دانشگاهها و پژوهشگاههای علوم انسانی برای حل چاره پیدا کرد تبدیل به صحنه نبرد حق و باطلی میشود که انگار در تاریخ اولین و آخرین بار است که شکل میگیرد و انسان حتما باید یکسوی این صحنه ایستاده باشد تا معلوم شود راهی سعادت است یا شقاوت.
حقوق زنان
روزنامه همدلی در گزارش یک وخود مینویسد: زنان سرزمین ما، سالهای سال، برای عدالت، برابری و بدیهیترین حقوق انسانی خود فریاد زدند و ما هر بار بهجای شنیدن آن، از اولویتها گفتهایم! اولویتهایی که البته هیچگاه تمام نمیشوند و درمیان همه ریز و درشتهای آن، مسئله زنان و اولویتهای آنان کمترین محلی از اعراب نداشتهاند. سحرخدایاری، قصه پر غصه این روزهای ما، یکی از همان زنان است، زنی که این بار به قیمت جانش، فریاد حقطلبی زنان و دختران این دیار را به گوش همه ما رساند، با مرگی که ابعاد گسترده، تراژیک و تلخ آن، تا همیشه ماندگار خواهد بود.
روزنامه مردم سالاری نوشت: درگذشت سحر خدایاری... باعث شده بار دیگر توجه به یکی از مطالبات زنان، حضور در ورزشگاههای فوتبال، بیشتر شود و اهالی سیاست هم در اینباره اظهار نظر کنند که توجه و بیان دیدگاههای مختلف درباره این موضوع را، چه موافق باشد و چه مخالف، باید ستود. قطعا اگر بنا باشد این موضوع - که حالا با درگذشت سحر خدایاری ابعاد انسانی هم پیدا کرده - حل شود، اولین گام در این مسیر همین بحث و تبادل نظر در این زمینه و طرح نظرات موافق و مخالف در سطح رسانه و جامعه است؛ اما متاسفانه در میان اظهارنظرهای متفاوت، شنیده میشود که کسانی با عنوان این مطلب که «چرا خواستههای زنان را به موضوعاتی، چون حضور در ورزشگاهها تقلیل میدهید»، «همه مطالبات زنان ایرانی رفتن به آزادی نیست» و عباراتی کمابیش شبیه به اینها، سعی دارند صورت مسالهای که در جامعه وجود دارد و حساسیتها نسبت به آن هم افزایش یافته را پاک کنند یا از کنار آن عبور کنند.
اتهامات صدا و سیما به اهالی رسانه و برخی نمایندگان
روزنامه ستاره صبح در این باره آورده است: واکنشها به خودسوزی و مرگ «سحر خدایاری» موجب شد تا صداوسیما در برنامه خبری ۲۰:۳۰ و برنامه «پرونده ویژه» از شبکههای دوم و سوم سیما، برنامهای تدارک و در آن اتهاماتی را متوجه برخی نمایندگان مجلس کند. مسئلهای که حال با اعتراض دو نماینده تهران، یعنی پروانه سلحشوری و علی مطهری روبهرو شده و این دو نماینده خواستار آن شدهاند تا صداوسیما براساس ماده واحده مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام به آنها فرصت دفاع از خود را در رسانه ملی بدهد. شاخصترین درخواست حق دفاع در صداوسیما به مناظرههای انتخاباتی سال ۸۸ بازمیگردد که در آن بُرهه آیتالله هاشمی رفسنجانی به دلیل مطالبی که در ارتباط با او و خانوادهاش توسط محمود احمدینژاد بیان شده بود درخواست دفاع از خود در رسانه ملی را کرد، اما این فرصت به او داده نشد. این در حالی است که در بخشی از اصل ۱۷۵ قانون اساسی نیز درباره صداوسیما آمده است: «در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، آزادی بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور باید تأمین گردد».
روزنامه شرق نوشت: اینبار دو نماینده مجلس و یک خبرگزاری از صداوسیما خواستار فرصت دفاع شدند؛ بعد از اینکه در برنامهای با عنوان «پرونده ویژه» در شبکه سه هر سه متهم به نشر اکاذیب شدند. این برنامه به بررسی موضوع خودسوزی «سحر خدایاری»، اختصاص داشت و در آن یک استاد دانشگاه امام صادق و یک فعال رسانهای اصولگرا حضور داشتند. البته اتهام به دو نماینده تهران در مجلس از سوی کسی که بهعنوان وکیل روی خط برنامه آمده بود اتفاق افتاد. او گفت که طبق قانون اساسی مصونیت نمایندگان در صحن مجلس است. بعد از این اتفاقات مجلسیها هم دیروز ساکت نماندند. علی مطهری به رئیس صداوسیما نامه نوشت و پروانه سلحشوری هم در توییتی خواستار زمان دفاع در صداوسیما شد. از سوی دیگر شورای سردبیری خبرگزاری «خبرآنلاین» هم که به نشر اکاذیب متهم شده بود، نامهای با همین مضمون به رئیس صداوسیما نوشت.
خبرگزاری «خبرآنلاین» هم از اتهامهای صداوسیما بینصیب نمانده است، به همین دلیل شورای سردبیری این خبرگزاری در نامهای علی عسگری را خطاب قرار دادند و مطابق ماده ۳۰ اصلاحی اساسنامه سازمان صداوسیما مصوبه ۲۳ خرداد ۸۸ مجمع تشخیص مصلحت نظام درخواست کردند تا «فرصتی در اختیار این خبرگزاری قرار گیرد تا پاسخ اکاذیب مطروحه در بخش خبری مذکور داده شود». در این نامه رفتار صداوسیما درباره فوت سحر خدایاری «غیرحرفهای و غرضآلود» خوانده شده است. در این نامه آمده: «بخشی از سازمان متبوع جنابعالی در مورد فوت خانم سحر خدایاری که به احتمال قریببهیقین بدون اطلاع و نظارت جنابعالی صورت گرفته، دروغهای آشکاری را در مورد خبرگزاری خبرآنلاین در برنامه ۲۰:۳۰ منتشر کرده است که میتواند رسانه ملی را بیش از پیش در خطر بیاعتبارشدن نزد افکار عمومی قرار دهد». در بخش دیگری از این نامه نیز آمده: «این اقدام بخش خبری۲۰:۳۰ همزمان است با فعالیت فعالان فضای مجازی که اکثر آنها فاقد نام واقعی هستند و برخی از متون همین افراد در تلویزیون منتشر میشود. امید است صداوسیما ارتباط خود با لشکر توییتری غیرخوشنامی را که این روزها همت خود را بر دفاع از بخش خاصی از معاونت سیاسی سازمان متمرکز کردهاند بهگونهای باورپذیر تکذیب کند».
رسانههای اصولگرا
در ادامه به برخی از عبارتهای به کار رفته در گزارشهای رسانههای نزدیک به جریان اصولگرا اشاره میشود:
همسانی و همزمانی هجومها این احتمال را قوت میبخشد که طیف اصلاحات از قبل برای این اقدام پلشت و نفرتانگیز هماهنگ شدهاند!؛ صداقت یک جریان سیاسی خاص در برخورد با مسائل اجتماعی، بیش از همیشه در افکار عمومی با تردید مواجه شده است؛ باید با تمام کسانی که خواسته یا ناخواسته، در این پرونده، افکار عمومی را جریحهدار کردند در هر جایگاه و مقامی، بدون اغماض برخورد شود؛ با شفاف شدن ماجرا اکنون برخورد با دروغپردازان و کسانی که دست به سوءاستفاده از مرگ این دختر زدند تبدیل به یک مطالبه عمومی شده است؛ اگر سحر خدایاری که قبل از بیماری روحی و روانی دو لیسانس گرفته بود به موقع ازدواج میکرد، اکنون زنده بود.
موج سواری از ماجرای سحرخدایاری
حسین شریعتمداری در یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: خودسوزی سحر خدایاری که به گفته پدر آن مرحومه از نوعی بیماری عصبی رنج میبرده و در حال مداوا بوده است، با واکنش هماهنگ و سؤالبرانگیز طیفی از نان به نرخ روزخورها که برخی از آنها نیز سوابق سیاهی در کارنامه خود دارند، روبهرو شد. طیف یاد شده بلافاصله بعد از انتشار خبر، به دروغ ادعا کردند که وی در اعتراض به محکومیت ۶ ماهه خود از سوی دستگاه قضائی دست به خودسوزی زده است! و با تکیه بر این دروغ، انبوهی از ناسزاها و تهمتهای ناروا و مندرآوردی را نه فقط نثار دستگاه قضائی کردند بلکه زیر و روی نظام را هم از اتهامات واهی بینصیب نگذاشتند!
همسانی و همزمانی هجوم مورد اشاره این احتمال را قوت میبخشد که طیف مورد اشاره از قبل برای این اقدام پلشت و نفرتانگیز هماهنگ شدهاند! دروغپردازی هماهنگ آنان در حالی صورت میپذیرفت که برخورد قاطع دستگاه قضائی با مفسدان اقتصادی عرصه را بر غارتگران اموال عمومی و دزدان بیتالمال تنگ کرده است و از سوی دیگر دشمنان بیرونی که اخیراً چند شکست ننگین را تجربه کردهاند به شدت محتاج سوژهای برای سیاهنمایی علیه اسلام و انقلاب هستند.
روزنامه جوان در یادداشتی آورده است: بازیهای چند لایه حزبی - سیاسی یک طیف نشانهدار داخلی و ضدانقلاب درباره موضوع خودسوزی سحر خدایاری محرز است، اما تجربه موضوعات مشابه اثبات میکند که حاکمیت سیاسی کشور، مسئولان و نهادهای کشور و نیروهای انقلابی رفتار و جهتگیریشان باید منسجم و با ثبات باشد. به عنوان نمونه در برخی از پروندههای فساد، مسئولان ذیربط و از جمله قوه قضائیه نسبت به تنویر افکار عمومی بههنگام اقدام نکرده و بعد از آنکه روایت جریان نشانه دار داخلی یا ضدانقلاب تثبیت شد، سخنگو یا سایر مقامات این قوه با تأخیری محسوس، ضرورت روشنگری را احساس کردند.
مشرق نیوز در مطلبی نوشت: «میترا استاد» و «سحر خدایاری». اینها اسامی دو بانویی است که طی ماههای اخیر، حسابی بر سر زبانها افتادهاند. وجه مشترک هر دو هم این است که با مرگشان مشهور شدهاند و پیشتر، اسمی از آنها نبود.
شاید اگر سابقه رفتار در ماجرای قتل میترا استاد در پرونده اصلاحطلبان وجود نداشت یا خاطره آن از اذهان پاک شده بود، رفتار امروز آنها در ماجرای سحر خدایاری، باورپذیر بود، امّا اکنون صداقت یک جریان سیاسی خاص در برخورد با مسائل اجتماعی، بیش از همیشه در افکار عمومی با تردید مواجه شده است. بهویژه که در قبال مسائلی دیگر از جمله ورود زنان به استادیوم، در دو مقطع زمانی متفاوت، متناسب با منافع سیاسی خود، مواضع مختلف اتخاذ کردهاند۰
به گزارش مشرق نیوز، محمد ایمانی تحلیلگر مسائل سیاسی و فعال رسانهای در کانال شخصی خود در تلگرام نوشت: میپرسد چرا خبرگزاری خبرآن لاین وابسته به تیم انتظامی و علیرضا معزی (دو مدیر ارشد دولت)، دروغ "صدور محکومیت قضایی علیه مرحومه "سحر خدایاری" را منتشر کرد، آب به آسیاب دشمن ریخت و موجب به صف کردن طیفی از نمایندگان و روزنامهها و سلبریتیها شد؟ میگویم به همان دلیل که بعد از نقش آفرینیهای گسترده منافقین و سلطنت طلبها در سناریوی #دختر_آبی، "مورگن اورتگاس" سخنگوی وزارت خارجه آمریکا از پس پرده آفتابی شد.
لزوم برخورد با عوامل جریان ساز
شما دلسوز ما نیستید! عنوان سرمقاله روزنامه رسالت است که در بخشی از آن میخوانیم: ماجرای سحر خدایاری، دردناک و تأسفانگیز است و مسلماً باید پیگیری شده و عوامل زمینهساز آن مورد مطالعه علمی قرار گیرد، از سوی دیگر باید با تمام کسانی که خواسته یا ناخواسته، در این پرونده، افکار عمومی را جریحهدار کردند و موجب ناامنی روانی و اجتماعی شدند، در هر جایگاه و مقامی، بدون اغماض برخورد شود. سؤال اینجاست که آن نماینده مجلس، آن فعال سیاسی، آن صاحب تریبون و آن سلبریتی، با کدام نظام اولویتبندی، مشکلات را فریاد میزنند؟ حل مسائل عمده و اصلی کشور، عزم و اراده، تمرکز و کار مستمر و فعالیت علمی و عمیق میطلبد، اما فریاد نمایشی برای او، نهتنها هزینهای ندارد و منتج به کار و فعالیت نیست، بلکه از دیدگاه برخی، موجب محبوبیت و زمینه رأی آوری هم هست. آن نماینده مجلس که در دفاع از این دختر، گریبان چاک میکند، در ۴ سال نمایندگی خود، چند طرح حامی زنان و خانواده را در مجلس پیگیری کرده است؟
سحر خدایاری را همانهاییکشتهاند که برایش اشک تمساح میریزند! تیتر نخست روزنامه کیهان است که در بخشی از آن آمده است: پس از مانورهای مبتنی بر دروغ عدهای از نمایندگان مجلس، رسانهها، سلبریتیها و... در ماجرای خودسوزی یک دختر جوان در روزهای اخیر، با شفاف شدن ماجرا اکنون برخورد با دروغپردازان و کسانی که دست به سوءاستفاده از مرگ این دختر زدند تبدیل به یک مطالبه عمومی شده است.
ورود زنان به ورزشگاهها
روزنامه جوان در مطلبی مینویسد: تا همین چند سال پیش رفتن به ورزشگاهها حتی در انتهای فهرست مطالبات فمینیستیترین فعالان حوزه زنان هم جایی نداشت تا اینکه بازی رسانهای طرح مطالبهای دسته چندم برای به حاشیهبردن مطالبات حقیقی حوزه زنان و خانواده در دولت یازدهم آغاز شد و شهیندخت مولاوردی معاون وقت زنان و خانواده رئیسجمهور نقش اصلی این سناریو را بر عهده گرفت تا یکی از کاربردیترین شگردهای رسانهای یعنی برجستهسازی و در پی آن قاببندی ذهن مخاطبان Framing با محور قراردادن موضوعی همچون ورود زنان به ورزشگاهها شکل بگیرد و به کمک رسانههای همسو جریانی رسانهای حول این محور آغاز شود.
روزنامه کیهان در بخشی از یادداشت روز خود نوشت: چگونه است که از خودکشی یک دختر سی ساله و ازدواج نکرده که دارای اختلال روانی بوده، سوژه ضرورت رفتن زنان به ورزشگاه را علم میکنند، اما نمیگویند برای انبوه جوانان محروم از ازدواج و اشتغال چه کردهاند؟ وقتی دبیر سابق ستاد هماهنگی اقتصادی دولت -که صلاحیتش برای شهرداری تهران از سوی وزارت اطلاعات رد شد، اما به اصرار آقای روحانی، حکم او امضا گردید- همسر جوان خود را با شلیک پنج گلوله کشت، طیف حامی دولت پای قاتل ایستادند، حیثیت مقتول بیپناه را لکه دار کردند و گفتند «مهدور الدم بود»! اما نه از روحانی، و نه از ابتکار و جنیدی و مولاوردی صدایی در نیامد. حالا، اما همین طیف برای حقوق زنان اظهار نگرانی میکنند.
چرایی خودکش سحر خدایاری از منظر کیهان
روزنامه کیهان در بخشی از گزارش خود درباره علت خودسوزی سحر خدایاری مینویسد: اگر سحر خدایاری که قبل از بیماری روحی و روانی دو لیسانس گرفته بود به موقع ازدواج میکرد، یا در شغل مورد علاقه مشغول میشد و اسیر اولویتهای کاذب برخی مسئولان دولتی نمایندگان مجلس و فضاسازیهای رسانهای نمیشد، اکنون زنده بود و در واقع باید گفت: مرگ سحر محصول عملکرد همانهایی است که امروز برایش اشک تمساح میریزند یا برای رسیدن به همان هدفهای دیکته شده از مرگ وی سوءاستفاده میکنند!
ارسال نظر