شهيد صدر و انقلاب اسلامي
نظريه پرداز در هر حوزه كسي است كه براي هر پرسش مرتبط با آن حوزه، پاسخ غير معارض با ديگر باورها ارائه دهد.
با اين مبنا، شهيد صدر از معدود دانشمندان ديني معاصر است كه در بسياري از علوم ديني چون فلسفه، فقه، اصول، اقتصاد و به ويژه در مسائل سياسي اجتماعي اسلام، از منظر نظريه پردازانه وارد شده و به مجموعهاي منسجم و نظامند از ديدگاهها در عرصههاي فوق دست يافته و به پرسشهاي اساسي در اين حوزهها نيز پاسخ گفته است.
يكي از امتيازات ايشان اين بود كه با ديدي اجتماعي به اسلام مينگريست و آموزههاي دين را از اين زاويه مورد توجه قرار داده و ديدگاههاي نويي در مسائل سياسي و اجتماعي عرضه كرد. شهيد صدر با همين مايهها علاقه وافري به حضرت امام خميني پيدا كرد كه فراتر از نظريه پردازي، دست به قيام عملي عليه ظلم و بيعدالتي زده و بزرگترين و گستردهترين انقلاب با رويكرد ديني را عملي ساخت و براساس آن حكومت اسلامي را در جهان معاصر تحقق بخشيد.
از اين رو، پيوند عميق فكري و عملي با انقلاب اسلامي ايران و امام خميني يكي از بارزترين بخش زندگي سياسي شهيد آيتالله صدر به شمار ميرود كه در اين مجال مورد بررسي قرار ميگيرد.
مباني فكري
پيوند شهيد صدر با انقلاب اسلامي ايران را نميتوان جدا از مباني فكري ايشان در مسائل سياسي و اجتماعي مورد تحليل قرار داد بودند، علما و فقهاء زيادي كه اگرچه براي امام خميني و انقلاب اسلامي ايران احترام قائل بوده اند، اما در مباني فكري خود باوري به اين حركت امام و اساساٌ سياسي كردن اسلام و روحانيت نداشتند.
اما شهيد صدر، متفكري بود كه با برداشت صحيح از آموزههاي وحياتي، به صورت عميق به سياسي بودن احكام اسلام و لزوم حركت انقلابي در برابر ظلم و بيعدالتي و سامان بخشي به زندگي مردم از منظر ديني پي برده بود.
اساسيترين پرسشي كه براي شهيد صدر در نظام اجتماعي مطرح بود اين كه "شايستهترين نظام اجتماعي كدام است؟"
وي براي پاسخ يابي به اين پرسش، در آثار خود نظامهاي اجتماعي مطرح در زمان خويش يعني سوسياليسم، كمونيسم، دموكراسي مبتني بر ليبرالسيم و حكومت اسلامي را مورد بررسي قرار داد و با ردّ ديدگاههايي كه صرفاٌ محصول انديشه بشر و زائيده فلسفه خاص مادي گرايانه است، حكومت الهي و ديني را تنها گزينه شايسته براي اداره زندگي انسان دانست.
در نگاه شهيد صدر، ماركسيسم با تابع قرار دادن فكري و روحي انسان از روابط توليد و نيروهاي توليدي، در واقع خود را از تفكر اجتماعي مستقل فارغ كرده و نظام سوسياليستي نيز براساس فلسفه ماترياليسم زائيده تضاد طبقاتي و مبارزه دائمي ميان پرولتاريا و بورژوا خواهد بود كه نه در فرايندي ارادي بلكه در حركتي قهري و جبر گرايانه شكل ميگيرد. در حالي كه اين نظريه در اصل معلول متولد شده است.
براي اين كه "اگر اوضاع اجتماعي و اقتصادي، نتيجه توليد است، آيا خود توليد، در زندگي انسان چگونه پيدا شد؟ اگر توليد و نيروهاي توليدي، عامل پيدايش جامعه و روابط آن است، آيا خود توليد، شرايطي ندارد كه وجود و پيدايش خود را تفسير كند؟
ممكن است پاسخ بگويند توليد عبارت از مبارزه انسان با طبيعت و تسخير طبيعت به نفع خود ميباشد. اما قطعاً يكي از عناصري كه سبب ميشود انسان دست به تغيير طبيعت و تسخير آن بزند فكر و اراده انسان است.
از اين جهت است كه حيوان چون داراي فكر نيست، نميتواند به توليد دست بزند و طبيعت را تسخير نمايد" علاوه بر اين "تاريخ شهادت ميدهد كه انديشههاي اجتماعي در رابطه با تعيين نوع شايسته نظام، نتيجه عوامل توليد (اقتصادي) نبوده است بلكه انسان از موضع اصالت و خلاقيت خود، مستقل از ابزار توليد، در ابداع انديشه اجتماعي و نظام شايسته، اقدام كرده است" .
نظام سرمايهداري هم، كه از نظر مبنايي با اشكالات ديگري روبرو است، از نقطه نظر سياسي هم، با سه ويژگي خاص در عرصه جهاني حضور دارد كه چهره آن را كريه كرده است:
1- استثمار در زندگي اقتصادي
2- ديكتاتوري و زورگويي و سلطه گري در حيات سياسي
3- جمود فكري و مذهبي در انديشه و تفكر. اين سه ويژگي زمينه حاكميت "اقليتي سرمايه دار" را براكثريتي از مردم عادي هموار ساخته و عده خاصي را بر جهانيان تحميل كرده است" ، اما نظام اسلامي بر خلاف مكاتب فوق، نه به عنوان محصول انديشه بشري بلكه برخاسته از مباني و تعاليم حيات بخش اسلام كه از "وحي" سرچشمه گرفته است، نظامي را براي اداره جوامع انساني عرضه ميدارد كه بهترين سرمايه و محكمترين شيوه براي دست يابي به سعادت واقعي ميباشد.
با اين نگاه است كه شهيد صدر به عنوان يك نظريه پرداز ديني به تدوين نظام شايسته اجتماعي براي اداره جامعه انساني ميپردازد. اصول فكري شهيد صدر در طراحي اين نظام شايسته به قرار زير است:
1- همان گونه كه اصل زندگي اجتماعي براي انسان ضرورت دارد، حكومت و قانوني كه به زندگي جمعي سامان دهد نيز، ضرورت دارد.
2-خداوند متعال منشأ تمامي قدرتها است. اين حقيقت بدان معنا است كه انسان آزاد است و هيچ كس ديگر و يا هيچ طبقه و مجموعه بشري حق سروري و سيادت بر او را ندارد و تنها از آنِ خدا است.
لذا تا زماني كه خدا مركز و خاستگاه مراكز قدرت انگاشته شود و شريعت الهي بياني روشن و مشخص از جانب خداوند به شمار آيد، طبيعي است كه اعمال حاكميت مراكز قدرت بر اساس شريعت اسلام باشد.
3-بنا بر اين حكومت بايد ديني و الهي باشد. براي اين كه حكومت اسلامي، نه تنها يك ضرورت ديني است بلكه علاوه بر آن، براي تمدن نيز يك ضرورت است؛ زيرا يگانه راهي است كه ميتواند استعدادهاي انسان را در جهان اسلام شكوفا سازد و اورا تا جايگاه طبيعي اش، كه پايگاه والاي تمدن انساني باشد، بالا ببرد و از پراگندگيها و عقب ماندگيها و تباهيهاي رنگارنگي كه دچار آن است، رهايي بخشد."
4-اسلام در عمق خود، باوري زنده و برنامهاي كامل براي زندگي و روشي يگانه براي به رشد رسيدن و انديشيدن است. اسلام توان رهبري زندگي و تنظيم شؤون آن، در طرحها و قالبهاي زنده را براي هميشه داراست.
5-دين مبين اسلام خاستگاه قانونگذاري است. اين سخن بدان معناست كه شريعت اسلامي تنها منبعي است كه قانون اساسي از آن اقتباس ميشود و تمامي قوانين در پرتو روشنايي آن نهاده ميشوند.
6-انسانها به عنوان "خليفه خدا بر روي زمين" حق تصرف و اعمال قدرت را دارا هستند. بنا براين اعمال حاكميت قواي مجريه و مقننه بر اراده مردم استوار است و آنان صاحبان حق براي اعمال حاكميت به شمار ميروند.
7-"مرجعيت رشيده" مبين شرع اسلام است. و از جهت ديني "نائب عام" امام معصوم به شمار ميرود.
راجع به نقش مرجعيت رشيده در حكومت، ظاهراً دو ديدگاه متفاوت از سوي شهيد صدر بيان شده است.
از سخنان ايشان در "حاشيه منهاج الصالحين" و رساله "الفتاوي الواضحه" بر ميآيد كه ايشان به "ولايت" فقيه عادل و مرجعيت رشيده معتقد است اما عبارات "الاسس الاسلاميه" و "الاسلام يقود الحياة" نشان ميدهد كه به حق حاكميت مردم و "نظارت" فقيه تمايل دارد.
تأمل در مجموعه كلام ايشان روشن ميكند كه شهيد صدر تعارضي ميان حاكميت مردم و ولايت فقيه نميديده است. وي اين ديدگاه را در "لمحة فقهيه" كه حاوي نظرات ايشان راجع به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ميباشد، به خوبي تبيين كرده است.
بر اين اساس مردم چون خليفه خدا در روي زمين هستند، اداره امور جامعه را نيز به عهده دارند. يعني سياست و تدبير جامعه از شؤون خلافت الهي ميباشد كه به دست انسان است. به همين خاطر، انسان حق ندارد آن را در راستاي هوي و هوس خويش و منافع شخصي به كار گيرد، بلكه موظف است آن را به عنوان امانت الهي، در مسير خواست پروردگار استعمال نمايد. به عبارت واضحتر "مردم به صورت استقلالي مالك قدرت و داراي حق حكمراني نيستند بلكه آنان در پيشگاه خداوند متعال نسبت به پذيرش اين امانت و قيام به وظايف خود در قبال آن، متعهد و مسؤول هستند."
از اين رو انسان به حكم خليفة الهي، در نظام اسلامي از اختيارات زير برخوردار است:
الف) در مقام قانون گذاري، در مورد هر مسألهاي كه نسبت به آن بيش از يك نظر فقهي وجود داشته باشد و به اصطلاح يك نظر داراي جايگزينهاي اجتهادي متعددي باشد، انتخاب گزينه مشخصي از ميان اين نظرات بر عهده قوه مقننه است. قوهاي كه براساس مصلحت عمومي از سوي مردم انتخاب شده است.
ب) در مواردي كه يك نظر قطعي و نهايي در مورد مسألهاي به صورت وجوب يا حرمت از جانب شريعت وجود ندارد، قوه مقننه كه برخاسته از اراده مردم و نماينده آنها است وظيفه دارد براساس مصالحي كه تشخيص ميدهد به شرط عدم مغايرت با قانون اساسي، قانونگذاري كند.
گستره اين قوانين "منطقة الفراغ" ناميده ميشود.
اين گستره شامل تمامي حالاتي است كه دين، انتخاب را بر مكلف واگذار كرده است.
قوه مقننه داراي اين حق است كه براساس مصالح عمومي و به شرط عدم مغايرت با قانون اساسي در اين موارد تصميمگيري و قانونگذاري كند.
ج)در مقام اجراء، اعمال حاكميت قواي مجريه و مقننه بر اراده مردم استوار است و آنان صاحبان حق براي اعمال حاكميت به شمار ميروند و به شيوهاي كه در قانون اساسي مشخص شده آن را اعمال ميكنند. مردم حق حاكميت خود را به روشهاي زير اعمال ميكنند:
ا- مردم رئيس قوه مجريه را انتخاب ميكنند. اين انتخابات بعد از آن است كه "مرجعيت رشيده" كساني را براي احراز پست رياست جمهوري نامزد كند. بعد از انتخاب رئيس قوه مجريه وي شخصا عهدهدار تشكيل اعضاي دولت خود ميشود.
2- انتخاب نمايندگان مجلس نخبگان (اهل حل و عقد) وابسته به رأي مردم است. وظايف اين مجلس به قرار زير است:
ـ به منظور همكاري با رئيس قوه مجريه، مجلس، اعضاي دولت را كه به وسيله رئيسجمهور معرفي شدهاند، تأييد ميكند.
ـ مجلس عهدهدار انتخاب و مشخص كردن يكي از گزينههاي اجتهادي جايگزين ميباشد.
ـ مجلس با وضع قوانين مناسب، "منطقة الفراغ" را پر ميكند.
ـ مجلس نسبت به همخواني قوانين عادي با قانون اساسي مراقبت ميكند و بر عملكرد قوه مجريه نظارت دارد.
اين اختيارات تقريباً همان است كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به مردم داده شده است اما در نگاه شهيد صدر اين اختيارات در طول اختيارات فقيه جامع الشرايط و مرجعيت رشيده قرار دارد كه نيابت عامِ امام معصوم را به عهده دارد. از اين منظر، اختيارات "مرجعيت رشيده" نيز به قرار زير است:
"مرجعيت رشيده" مبين شرع اسلام است. و از جهت ديني "نائب عام" امام معصوم به شمار ميرود، بنابر اين امور ذيل را بر عهده دارد.
الف) "مرجعيت رشيده" بالاترين مقام حكومت و فرمانده كل قوا ميباشد.
ب) "مرجعيت رشيده" فرد يا افرادي را كه براي به دست آوردن رياست قوه مجريه داوطلب شدهاند نامزد و يا نامزدي آنها را تأييد ميكند.
معرفي نامزد قوه مجريه از سوي "مرجعيت رشيده" كه به منظور سرايت قداست به نامزد پيروز انتخابات و افزايش انتصاب وي به دين صورت ميگيرد، علاوه بر آنكه به عنوان وكالت نامزد منتخب از سوي "مرجعيت رشيده" شناخته ميشود همچنين بر هماهنگي ميان جريان احراز قدرت به وسيله وي و روح قانون اساسي تأكيد ميكند.
ج) "مرجعيت رشيده" موظف به تعيين ديدگاه قانوني دين اسلام است.
د) "مرجعيت رشيده" عهدهدار تصميمگيري در قبال قوانيني است كه به وسيله مجلس نخبگان (اهل حل و عقد) در گستره "منطقه الفراغ" وضع شدهاند.
هـ) "مرجعيت رشيده" دادگاهي عالي براي بررسي تخلفات احتمالي در مورد مسائل سابقالذكر ايجاد ميكند.
و) "مرجعيت رشيده" به تشكيل محاكم قضايي در تمامي مناطق، براي بررسي پرونده دادخواهان و شاكيان و اداره شايسته اين محاكم اقدام ميكند.
"مرجعيت رشيده" به فراهم آوردن مجلسي كه در برگيرنده صد نفر از عالمان فرهيخته ميباشد همت ميگمارد.
اين مجلس دربرگيرنده حداقل 10 نفر از مجتهدين، عدهاي از فضلاي حوزه علميه و نمايندگان مراجع، سخنوران و نويسندگان و متفكرين زبده و تواناي اسلامي ميباشد.
"مرجعيت رشيده" از طريق اين مجلس وظايف خود را به انجام ميرساند.... از آنجا كه مرجعيت به مثابه نهادي برتر براي حكومت اسلامي در طول زمان دانسته ميشود، ضروري است در شخصي كه اين مسئوليت را بر عهده ميگيرد شرايط و ويژگيهاي زير موجود باشد:
الف) ويژگيهاي يك مرجع ديني از قبيل اجتهاد مطلق و عدالت.
ب) اعتقاد به تشكيل حكومت اسلامي و ضرورت پشتيباني از آن (اين نگرش فقهي از خلال تأليفات و مباحث وي واضح و آشكار ميشود).
ج) بالفعل داراي منصب مرجعيت باشد و اين منصب را از روشهاي طبيعي و ساز و كارهاي معهود تاريخي احراز كرده باشد.
د) آنكه از سوي اكثريت اعضاي مجلس به عنوان مرجع معرفي شده باشد و اين معرفي با ساز و كاري كه در قانون مشخص شده، از سوي تعداد زيادي از دستاندركاران مسائل ديني مانند طلاب و نمايندگان مراجع، امامان مساجد، سخنرانان، نويسندگان و متفكرين اسلامي مورد تأييد باشد.
در حالتي كه مراجع متعددي داراي شرايط احراز اين مسؤوليت باشند، براي تعيين "مرجعيت رشيده" به آراء عمومي مراجعه ميشود.
اگر چه صدر در ديدگاه فوق به ولايت فقيه تصريح نميكند اما "بالاترين مقام حكومت" دانستن مرجع و تزريق "قداست" از جانب او به حكومت، نشان دهنده موقعيت ديني فقيه در حكومت اسلامي است.
در عين حال بايد اذعان كرد كه ايشان با اين كه از قداست حكومت از سوي فقيه سخن ميگويد اما از عنوان "مشروعيت" كلامي به ميان نميآورد. ضمن آن كه اختيارات فقيه حاكم را بسيار كمتر از آنچه ميداند كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي به او واگذار شده است.
به عبارت ديگر، اگر چه شهيد صدر ميان حاكيت مردم و فقيه جمع كرده است اما در نگاه ايشان نقش مردم در سرنوشت خويش فراتر از آن است كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي آمده است.
به گونهاي كه مردم حق انتخاب مستقيم مرجع حاكم را نيز طي يك انتخابات عمومي دارند. ضمن اين كه ولايت مطلقه فقيه در اين كلمات ايشان مشاهده نميشود بلكه وي به اعمال حاكميت فقيه در چارچوب قانون تصريح ميكند.
همراهي با انقلاب اسلامي ايران
شهيد صدر با اين مباني، شيفته امام خميني و انقلاب اسلامي ايران شد.
او اگر چه با ورود امام به عراق همكاري نزديكي با ايشان نداشت اما پس از مدتي مجذوب امام شد و از هيچ گونه همكاري دريغ نكرد.
جمله معروف ايشان كه "ذوبوا في الامام الخميني كما ذاب هو في الاسلام" كه به معناي فاني شدن در افكار و عقايد امام خميني ميباشد، اوجِ شناخت و ارادت ايشان از امام خميني ميباشد.
چرا كه ايشان تمام آرزوها و آمال خود را كه بر آمده از افكار بلند ديني او بود در وجود امام خميني و انقلاب اسلامي مييافت.
صدر با اين كه خود مرجعي شناخته شده و عظيم الشأن بود، به اطرافيان خود ميفرمود "اگر امام به من دستور بدهد كه نماينده ايشان در روستايي باشم، فرمان خواهم برد و امر ايشان را اجرا خواهم كرد.
در هنگامهاي كه عدهاي از مقدسين نافهم، ريخته شدن خون مسلمانان در راه انقلاب اسلامي را خلاف اسلام تصور و تبليغ ميكردند، او با فتواي شجاعانه خود اعلام كرد: "كساني كه در ايران براي دفاع از اسلام و مسلمين قيام كرده و كشته ميشوند، شهيد ميباشند و خداوند آنان را با امام حسين (ع) در بهشت محشور ميگرداند.
شهيد صدر در حمايت از امام از تحمل هيچ خطر ابايي نداشت. به گفته شاكرد برجسته ايشان "روزي كه حزب بعث ميخواست امام را از عراق بيرون كند، منزل امام در محاصره شديد نيروهاي امنيتي بود، به گونهاي كه كسي را جرأت آن نبود كه از كوچه امام بگذرد، تا چه رسد به ديدار ايشان برود.
ولي شهيد صدر، تنها مرجعي بود كه به عنوان پشتيباني از امام خميني، در لحظههاي حساس و خطرناك به ديدن مرحوم امام رفت.
وقتي به ايشان ميگويند: منزل امام در محاصره شديد نيروهاي امنيتي است و كسي را نميگذارند وارد منزل ايشان شود، ميگويد: "من هر طوري شده ميروم، هر چه ميخواهد بشود، بشود."
پس از بازداشت، از جرمهايي كه براي ايشان بر ميشمارند و وي را مورد بازجويي قرار ميدهند، همين ديدار بوده است."
وي در زماني كه امام در پاريس بود، طي نامهاي به امام ضمن تجليل از قيام پرشكوه و افتخار آفرين ملت مسلمان ايران به رهبري امام خميني، آمادگي خود را براي هرگونه همكاري اعلام كرد و در پيامي ديگر به شاگردان و علاقه مندان خود در ايران دستور ميدهد كه از فداكاري در راه انقلاب اسلامي ايران دريغ نورزند.
با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران با ارسال پيام به امام خميني و ملت ايران پيروزي شان را تبريك گفت و ايرانيان را به پيروي از رهبري امام خميني سفارش كرد.
در عراق نيز با دعوت مردم به راهپيمايي تأييد آميز از انقلاب اسلامي ايران، و برگزاري آن در شهرهاي مختلف عراق كه به راهپيمايي "بيعت" شهرت يافت، همبستگي ملت مسلمان عراق با ايرانيان را به نمايش گذاشت. وي حتي براي تأييد و همراهي بيشتر با انقلاب اسلامي ايران، عزم مهاجرت به ايران نمود كه با مصلحت انديشي حضرت امام مبني بر ماندن در عراق، پشيمان شد و با پيامي به امام اطاعت خود را اعلام كرد.
به گفته آيتالله شهيد سيد محمد باقر حكيم نظام عفلقي صدام در سالهاي بعد اعتراف كرده بود كه سبب به شهادت رساندن شهيد صدر و برپا كردن جنگ با جمهوري اسلامي حركات انقلابي شهيد صدر در عراق بود.
شهيد صدر در پشتيباني خود از انقلاب اسلامي ايران آنقدر قاطع بود كه در نخستين مرحلهاي كه دستگير شده و او را به بغداد بردند، يكي از خواستههاي حكومت ار ايشان اين بود كه دست از حمايت انقلاب ايران بردارد و رابطه خود را با امام خميني قطع كند.
اورا تهديد كردند كه اگر به اين خواسته حكومت توجه نكند، كشته خواهد شد، ولي او بيان داشت ارتباط من با امام خميني، يك ارتباط سياسي نيست بلكه پيوندي ديني است كه از اعتقاد به مرجعيت ديني ايشان نشأت ميگيرد و هيچ قدرتي در عالم حق ندارد در آن دخالت كند.
شهيد صدر در همگاهي با انقلاب اسلامي ايران به اقدامات سياسي اكتفاء نكرد، بلكه با بهره گيري از استعداد فوقالعاده علمي خود، در تحكيم مباني جمهوري اسلامي و رفع نيازهاي فكري نظام نيز قدمهاي ارزندهاي بر داشت.
تبيين مباني فقهي قانون اساسي جمهوري اسلامي تحت عنوان مقدمهاي بر قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، ابعاد كلي نظام اقتصادي اسلام، خطوط تفصيلي نظام اقتصادي اسلام، چهره كلي نظام بانكي اسلام، خلافت و شهادت و منابع قدرت؛ از جمله فعاليتهاي علمي ايشان در اين راستا ميباشد.
انقلاب اسلامي عراق
فعاليتهاي انقلابي شهيد صدر را تنها در حمايت از انقلاب اسلامي ايران نميتوان خلاصه كرد. او از سالها قبل، با الهام از قيام امام، تلاش كرد چنين حركتي را در عراق نيز سازماندهي نمايد. بدين منظور به كارهاي تشكيلاتي روي آورد.
در مرحله اول، همكاري فعال با گروه "جماعة العلماء نجف اشرف" را در دستور كار خود قرار داد و مقالات ايشان با نام "رسالتنا" در مجله اين گروه با عنوان "الاضواء" موج جديدي را در عراق به وجود آورد. با رحلت آيتالله العظمي حكيم، آيتالله صدر رداي مرجعيت پوشيد و مورد توجه بيش از پيش مردم و نخبگان عراق قرار گرفت.
او در اين مرحله، در دو فاز سلبي و ايجابي فعاليتهاي سياسي خود را شكل داد. در فاز سلبي، علاوه بر تبيين جنايات رژيم بعثي عراق، طي فتوايي پيوستن به حزب بعث را تحريم و هر گونه همكاري با آن را همكاري با ظلم و كفر و و دشمني با اسلام و مسلمين اعلام كرد.
و در فاز ايجابي نيز، علاوه بر طرح حكومت اسلامي و بيان ضرورت آن، در عرصه نظري، تشكيلات سياسي"حزب الدعوه" را در عرصه عمل سياسي نيز تأسيس كرد و سياست مبارزه مسلحانه با حزب بعث را به اين حزب پيشنهاد نمود.10 وي براي ايستادگي در برابر نظام ظغيانگر عفلقي از ملت عراق خواست تا با تقديم قرباني و خونهاي ارزشمند خود در را ه نابودي طاغوت و آزاد سازي ملت محروم عراق گام بردارند.
در عين حال، به اين نكته اساسي توجه داشت كه "امت در اين زمان، درگيرند به آنچه مردم در زمان امام حسين (ع) مبتلا بودند و آن مرض "فقدان اراده" است. مردم، حزب بعث و حكام عراق را ميشناسند و در فسق و طغيان و كفر و ستم آنان ترديد ندارند، ولي از قدرت اراده خالي هستند كه در راه خدا جهاد كنند و اين گروه كافر را از منصب حكومت ساقط كنند و كابوس اين ستم را، از خود برانند."
لذا در پي اين بود كه قبل از هر چيز راه تزريق اين اراده را در مردم عراق بيابد و بدين نتيجه رسيد كه "بر ما ضروري است كه اين مرض را معالجه كنيم؛ تا اراده در عروق اين ملت مرده، بجوشد. شيوه آن همان است كه امام حسين (ع) در زمان فقدان امت خود از اراده، انجام داد. آن راه، فداكردن "قرباني بزرگ بود." از اينجا بود كه او خود را آماده شهادت كرده و ميگفت "من عاشق شهادتم و تصميم بر آن گرفته ام.
امت به خون من نيازمند است و جز آن، بيدارش نميكند."11 از اين رو پيشنهاد كرد با فراهم آوردن شرايط، با عدهاي از علماء و ياران خود هم قسم شده و به دو گروه تقسيم شوند، گروه اول مسلحانه در حرم حضرت امير (ع) نداي شورش سردهند و انقلاب را آغاز نمايند.
اين گروه قطعاً به شهادت خواهند رسيد اما زمينه را آماده خواهند كرد كه گروه دوم انقلاب را به پيش ببرند.
او خود با فداكاري داوطلب عضويت در گروه اول بود اما شرايط براي چنين اقدامي مهيا نبوده و ايشان در جريان تظاهرات مردمي و اعتصاب عمومي 16 رجب 1399 دستگير و پس از واكنش سخت مردم آزاد شد اما در اقدامي غيرانساني ماهها در منزل خود محصور شد به گونهاي كه نزديكترين افراد نيز حق رفت و آمد به منزل ايشان و ديدار با او را نداشتند.
تا اين كه بالاخره پس از ماهها رنج و محنت و حصرخانگي به بغداد منتقل ودر تاريخ 22 جمادي الاولي سال 1400 قمري پس از شكنجههاي غيرانساني به همراه خواهرفاضله خود بنت الهدي به درجه رفيع شهادت نائل آمد. روحش شاد.
* شهيد صدر: اسلام در عمق خود، باوري زنده و برنامهاي كامل براي زندگي و روشي يگانه براي به رشد رسيدن و انديشيدن است.
* شهيد صدر: انسانها به عنوان "خليفه خدا بر روي زمين" حق تصرف و اعمال قدرت را دارا هستند.
بنا براين، اعمال حاكميت قواي مجريه و مقننه بر اراده مردم استوار است و آنان صاحبان حق براي اعمال حاكميت به شمار ميروند.
* شهيد صدر: كساني كه در ايران براي دفاع از اسلام و مسلمين قيام كرده و كشته ميشوند، شهيد ميباشند و خداوند آنان را با امام حسين (ع) در بهشت محشور ميگرداند.
* شهيد صدر: ارتباط من با امام خميني، يك ارتباط سياسي نيست بلكه پيوندي ديني است كه از اعتقاد به مرجعيت ديني ايشان نشأت ميگيرد و هيچ قدرتي در عالم حق ندارد در آن دخالت كند.
* آيتالله شهيد سيد محمد باقر صدر: "ذوبوافي الامام الخميني كاذاب هوفي الاسلام" در امام خميني ذوب شويد همانگونه كه او در اسلام ذوب شده است
پاورق?:
1- براي آگاهي بيشتر در اين زمينه رجوع كنيد به .. ثقفي، محمد، شهيد صدر و مقتضيات زمان ويژهنامه كنگره بينالمللي آيتالله سيد محمد باقر صدر
2- سرچشمههاي قدرت در حكومت اسلامي، ترجمه اكبر ثبوت ص 3
3- سرچشمههاي قدرت در حكومت اسلامي، ترجمه اكبر ثبوت، ص 3
4 - اقتصادنا، ص 27 و الاسلام يقود الحيلة ص 43
5- رجوع كنيد همان، انديشههاي بنيادين در پيش نويس قانوني اساسي
6- حائري، سيد كاظم، مجله حوزه، شماره 79 - 80، ص 27
7- روزنامه جمهوري اسلامي، متفكر شهيد، 26/10/79
8- مجله حوزه، همان، ص 26
9- روزنامه جمهوري اسلامي، ويژهنامه شهيد صدر 26/10/79
10- حائري سيد كاظم، حوزه، شماره 79 - 80
11- ر. ك: حائري، سيد كاظم، مباحث الاصول، ص 49
نویسنده:دكتر مهدي پورحسين
ارسال نظر