گوناگون

توضیح ایرج افشار درباره شایعه فراماسون بودنش

پارسینه: من خود در جوانی اشخاصی چون دکتر علی اکبر سیاسی یا دکتر سید فخرالدین شادمان را از آن قبیله می دانستم و بعدها که همنشینی دوستانه و ماهانه با آنها یافتم ملتفت شدم که با خیال و توهم و قبول آسان گرفتن هر شایعه ای چنان شبهه هایی درباره آنها در ذهنم جا گرفته بود.

روزی- یادش خوش اسمعیل- رائین که هنوز کتاب هیاهوآور فراماسونری را چاپ نکرده بود به دفتر انتشارات دانشگاه آمد و گفت میان اوراقی که از لندن خریدم یا کسی به من داد نامه ای از پدرت به علیقی خان مشاور الممالک یافتم و آن را یادگار سفر برایت آوردم. لطف کرد و من هم آن را به پدرم دادم.

پس از آن گفت سوالی هم دارم . گفتم بفرما. گفت کتابی در دست نوشتن و چاپ کردن دارم درباره فراماسونری ایران و توانسته ام لیست اعضای لژهای مختلف را به دست بیاورم و در آن چاپ می کنم ولی نام ترا در آنها ندیده ام. چون می دانم که فراماسون هستی آمدم بپرسم و بنویسم. گفتم من جزو آنها نیستم. گفت خیر هستی و من نام ترا می نویسم . چرا حاشا می کنی؟ گفتم نیستم و اگر بنویسی شکایت جزایی خواهم کرد.

کتاب را منتشر کرد و نامی از من نبرده بود. اما بی احتیاطی کرده و نام دکتر یحیی مهدوی را برده بود و موجب شد که مهدوی در روزنامه اطلاعات توضیحی متین و استادانه نوشت و از آن نسبت خود را رهانید.

سالها گذشت که رائین را ندیدم. تا اینکه چندی پس از انقلاب به ایران آمد و در هتل نادرشاه زندگی می کرد. روزی باستانی پاریزی گفت رائین آمده است برویم او را ببینیم. با هم رفتیم و تجدید دیداری شد . اما باز میگفت فلانی اگرچه گفتی که نیستم و نامت را در کتاب نیاوردم ولی مصرم به اینکه هستی. جوابی به او گفتم که باستانی احتمالاً ممکن است آن را نوشته باشد یا روزی خواهد نوشت. این گونه حدس و شایعه که در دل رائین جا گرفته بود تا جائی رسوب کرده بود که موقع تقاضای امتیاز مجله آینده (سال 1358) در پرونده آینده منعکس شده بود یعنی حاشیه نشینان نامه هایی در آن باره نوشته بودند. پس با نوشتن توضیح مؤکد که والله بالله نیستم که نیستم امتیاز صادر گشت.

البته طبعاً احترام خاصی که هماره برای تقی زاده قائل بودم و عنایتی که ایشان نسبت به من داشت این شبهات را میان دوستانم رواج می داد. از جمله یکی از آنها به تعریض و کنایه در مجله یغما خواسته بود مرا جزو جمعیتی به شمار درآورد برای آنکه خود را بری کند.

من خود در جوانی اشخاصی چون دکتر علی اکبر سیاسی یا دکتر سید فخرالدین شادمان را از آن قبیله می دانستم و بعدها که همنشینی دوستانه و ماهانه با آنها یافتم ملتفت شدم که با خیال و توهم و قبول آسان گرفتن هر شایعه ای چنان شبهه هایی درباره آنها در ذهنم جا گرفته بود.

ولی دو یا سه بار در حلقه دوستانه چهارشنبه که صحبت از فراماسونری پیش آمده بود دیدم آن دو مرد شریف با نظری که ابراز می کنند ادنی نزدیکی با آن طرز فکر نداشته اند. ولی نزد ساده اندیشان آسان بود که به ملاحظه بودن شادمان در لندن و نزدیکی به تقی زاده شادمان را فراماسون بدانند. حتی بعضی از جوانها معتقد بودند که مجتبی مینوی هم فراماسون بوده است. زیرا تقی زاده در حق مقام علمی او معرفی نامه مستحکمی به وزارت فرهنگ نوشته بود.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار