بومرنگ در حال بازگشت است؛ فضای کشور در ۱۳۹۰ بداخلاقتر از پارسال!
پارسینه: همه بدانند که میدانند، بومرنگی که در دو سال گذشته در فضای سیاسی کشور پرتاب شده و هیچ جایی را پاک نگه نداشته، در مسیر رفت خیلیها را زده و حذف کرده و میکند اما...اما باز میگردد؛ این بومرنگ حالا کمکم دارد باز میگردد...شک نکنید سال 1390 فضای کشور بداخلاقتر و سیاسیتر و با عرض معذرت کثیفتر از سال 89 خواهد بود، چرا که بومرنگ در حال بازگشت است...شکاف میان اصولگراها هم زیادتر خواهد شد و اینها همه از نتایج سحر است!
آنچه ما را عاقل میکند؛ یعنی طوری ما را تربیت میکند که در موقع آزمون دست و پایان لرزد. همانکه ما را به الله دعوت میکند، اسم أعظم است. آدم نماز شب خوانِ مقدسِ کم تحقیق، بالأخره در فتنه میماند. چهار تا شبهه، ویروس است و در هر حال او را میگیرد.
نماز شب خواندن، اشک ریختن، ناله کردن 50 درصد قضیه است. اصل داستان، فهم است و فهم است و فهم است و فهم! آن 50 درصد دیگر را تحقیق به عهده می گیرد، یعنی حرف های عالمانه و محققانه. آدم باید هم محقق باشد، هم مدقّق. هم کثیر را بتواند واحد کند که بشود «محقق»، هم واحد را بتواند تحلیل کند که بشود «مدقّق»، که بشود عالم، که رسالت انبیاء را به عهده بگیرد. در سوره زمر فرمود: به دنبال اَحسنُ الأقوال بروید، اَحسَنُ الأقوال؛ قول رسول است، سیره رسول است، منطق و گفتار و رفتار آن حضرت است....
***
به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم، سال 89 تمام شد؛ تلخیهایش برای من بیشتر بود از شیرینیهایش. سالی که گذشت اما عجیب برایم تجربههای خوب به یادگار گذاشت...حالا اما قبل از پرداختن به ادامه پست قبل، چند نکته خدمت دوستان عرض کنم:
یک «من» مخاطب ثابت حدود دوسال گذشته وبلاگ است؛ عزیز است و در سایه! خودش میآید و خودش میرود، خودش گلایه میکند و خودش تعریف میکند؛ خودش قهر میکند و خودش هم آشتی...در هر حال میهمان جالبی است و دوستداشتنی و شاید سال 90 فهمیدیم کیست! گرچه وبلاگ ما میهمان ناشناس کم ندارد. اما جناب «من» عیدتان مبارک و سایهتان مستدام.
از دوستان خوبی که این مدت با نام و نشان برایم کامنت گذاشتند هم متشکرم، دوستی مدتها قبل گفته بود با نام خودت وبلاگ ننویس و من به حرفش خندیدم و حرف شنوی نکردم، و حالا ...بماند!
از همه منتقدانی که آمدند و خواندند و نوشتند و رفتند هم ممنون، تلاش میکنم که همواره عاشق نقد باشم؛ تلاش میکنم.
یکی از دوستان قدیمی، سالهای 83 و 84 (علوم پزشکی تهران) ازدواج کرده و امیدوارم خوشبخت بشه. یکی از همکلاسیها هم ازدواج کرده که همچنین. یکی دیگر از همکلاسیها نیز خدا دو قلو بهش عطا کرده که خیلی خوشحالم و براشون سلامتی آرزو میکنم.
یک جفت از دوستان عزیزم نیز فروردین به خانه خودشان میروند که برایشان آرزوی سعادت دارم، خاصه احمد عزیز که دوستداشتنی است و البته همسر خوبشون که بزرگترین حسن شون، اهل فرهنگ بودنشونه.
یکی دیگر از دوستان قدیمی و روزنامهنگار رفته خواستگاری دختر یکی از مسئولان تلویزیون، میگفت همه چیز روبهراه بوده ولی نشده! و میگفت معرفی کنم تو بری!!
یکی از دوستان عزیز دیگر، خواستند خصوصی درباره سخنرانی یک فردی، نظر بدهم. عمومی نظر میدهم: دین ما، آیین ما، جمهوری اسلامی عزیز ما، هیچ جایی برای پردهدری و تسویه حساب شخصی از روی منبر رسولالله(ص) نبوده و نیست. و همه بدانند که میدانند، بومرنگی که در دو سال گذشته در فضای سیاسی کشور پرتاب شده و هیچ جایی را پاک نگه نداشته، در مسیر رفت خیلیها را زده و حذف کرده و میکند اما...اما باز میگردد؛ این بومرنگ حالا کمکم دارد باز میگردد...شک نکنید سال 1390 فضای کشور بداخلاقتر و سیاسیتر و با عرض معذرت کثیفتر از سال 89 خواهد بود، چرا که بومرنگ در حال بازگشت است...شکاف میان اصولگراها هم زیادتر خواهد شد و اینها همه از نتایج سحر است!
یکی دیگر از دوستان هم وبلاگش برگزیده شده در جبهه جنگ نرم و این یعنی در شرایط کنونی! فحش بدهی، برگزیده میشوی. اصولا با اخلاصها در شرایط کنونی اهل فحاشی از نوع آبدار و خانوادهدارش شدهاند...مومن و اخلاص و فحش ناموسی، چطور کنار هم جمع میشوند، من نمیدانم!
و اما بعد...
آدمها در کشور ما چند دستهاند، یکدسته آنهایی هستند که چون کسی بهشان توجه نمیکند، خودشان آستین بالا میزنند، پایگاه تاسیس میکنند، دفتر و موسسه راه میاندازند، قرارگاه افتتاح میکنند، نشست راه میاندازند، همایش و ...که چی؟ که بگویند مثلا: اصغر اکبری، مدیر پایگاه .../ عضو هیئت موسس مرکز .../ دبیر همایش.../ مسئول قرارگاه...
یک دسته دیگر هم هستند؛ سال 86 به حسین شریعتمداری فحش میدهند که چرا فلان و بهمان و سال 88 یک روز در میان برای کیهان یادداشت و طنز و...مینویسند و همه جا میگویند ما کیهان میخوانیم و کیهانی هستیم.
یک دسته دیگر هم داریم، فوق تخصص هواشناسی دارند و خوب بلند بادبانها را تنظیم کنند؛ اگر به فارس بروند، میگویند فارس بهترین است، اگر به ایرنا بروند، میگویند ایرنا بهترین است، اگر از این دو بیرون میآیند، میگویند این دو تا بهترین بودند تا زمانی که ما بودیم!
خسرالدینا و الآخره میدانید یعنی چه؟ یعنی آنها که نه بر سر عقاید خود میمانند و نه حاضرند هزینه اعتقاد خود را بپردازند، اما بادبانها را خوب جابهجا میکنند و البته هیچگاه در نقش منتقد، با مجموعههای در حال قرارداد، کاری ندارند، بعد از اتمام قرارداد شاید!
اگر عمری بود، در پست بعدی خواهم نوشت که با این روند، ما «محکوم» به شکستیم، شوخی هم ندارد. حداقل پیشرفتی نخواهیم داشت. ضمن اینکه بخشی از رفتارشناسی «انحصار طلبی» فرهنگی و اندیشهای را باز میکنم؛ گرچه دوست داشته و دارم که دیگران بحثها را کاملتر کنند، مثل یک گعده حرفهای و دوطرفه.
اگر به کسی بد کردم، از همینجا حلالیت میطلبم و برای همه دوستان، سال عزیزی را طلب میکنم، شاید روزها و سالهایی که رفت برای خیلیها پست و مقام و ثروت داشت، اما عزت با این خطبازیها و موجسواریها بدست نمیآید، باور کنید و باور کنیم.
به هم زیاد دعا کنیم، خاصه دوستان عزیز مشهدیام...
از پختگی است گر نشد آواز ما بلند
کی از سپند سوخته گردد صدا بلند؟
سنگین نمیشد اینهمه خواب ستمگران
گر میشد از شکستن دلها صدا بلند
**
دعا برای شیعیان جهان بویژه مناطقی که بوی خون و طعم باروت در جغرافیای زندگیشان جولان میدهد، یادمان نرود...
منبع: وبلاگ محسن حدادی(+)
ارسال نظر