گوناگون

چگونه دروغگو را تشخيص دهيم؟

همه ما در زندگي فرد دروغگويي را سراغ داريم. يک لاف زن حرفه اي. فردي که حتي اگر تلاش هم کند، باز هم نمي تواند از دروغ گفتن دست بردارد. او در مورد هر چيز و همه چيز دروغ مي گويد. تعداد خانم هايي که با آنها قرار ملاقات گذاشته، مسائل کاري، استعدادهايش، تحصيلات و در يک کلام همه چيز. او مي خواهد با اين کار خودش را بزرگتر جلوه داده و در ديگران تاثير بگذارد.

دليل دروغگويي هر چيزي که باشد، کسي به اين قبيل افراد احترام نمي گذارد. هيچ کس روي آنها حساب باز نمي کند و براي شخصيتشان نيز ارزش قائل نيست. من اين کلام را بارها و بارها تکرار کرده ام: مرد است و حرفش.
توانايي تشخيص دروغ
اعماق وجود بيشتر انسانها پاک و محجوب است. آنها هر چقدر هم که تلاش کنند و دروغي بگويند که به اصطلاح مو لاي درزش نرود، باز چشمانشان گوياي تمام حقايق است. چشم ها هيچ گاه دروغ نمي گويند. اگر شما يک تبه کار حرفه اي هم باشيد، چشمانتان هيچ گاه نمي توانند کسي را فريب دهند. پس چرا خودتان را بيهوده به زحمت مي اندازيد؟
من مي توانم يک فرد دروغگو را زودتر از هر کسي شناسايي کنم. به راحتي توانايي تشخيص حقيقت را پيش از اينکه هيچ حرفي رد و بدل شود دارم. حرکات بدن گوياي تمام حقايق هستند.
اما اگر مطمئن هستيد که آنها در روز روشن در حال دروغ گفتن هستند، نبايد به سرعت عکس العمل نشان دهيد. اين کار باعث مي شود که فرد مقابل احساس شرمندگي و خجالت زدگي کند؛ او فقط مي خواهد به نوعي خود را در جلوي چشم همگان بزرگ تر جلوه دهد. (بعد از همه اين حرف ها، به هر حال روزي فرا مي رسد که يک فرد لاف زن از کرده خود پشيمان مي شود، حالا چرا شما فردي باشيد که او را به شرمندگي مي رساند؟)
گاهي اوقات بهتر است به شخص دروغگو نشان دهيم که فقط به خاطر دلايل ضمني خودمان، دروغش را مي پذيريم. اين کار باعث مي شود که او کمي بترسد و دفعه آينده دروغ نگويد. معمولا انسان ها خيلي مودب تر و با سياست تر از اين هستند که بخواهند کسي را دروغگو بخوانند به همين دليل آدم هاي دروغگو توانايي هايشان را دست بالا مي گيرند و هر روز بيش از پيش دروغ مي گويند.
برخي افراد نمي دانند چگونه دروغ بگويند
به طور کلي بيشتر افراد دروغگوهاي ماهري نيستند. چرا؟ به اين دليل که هميشه اشکالاتي در داستانهايشان وجود دارد. به عنوان مثال اگر مرخصي استعلاجي مي گيريد، پس چرا روز بعد سرحال و شاداب سر کار آماده مي شويد؟ دليلش اين است که اين جور افراد توانايي ديدن دورنماي بزرگتر را ندارند. آنها نمي دانند که چگونه بايد بر روي سخنان کذبشان درپوش بگذارند به همين دليل هميشه دستشان رو مي شود.
من کارمندي داشتم که وظيفه داشت هر هفته گزارشات تحقيقاتي را برايم مهيا کند. روي ميزم، هر دوشنبه، درست مثل ساعت. يک روز او دير حاضر شد، در حاليکه هيچ چيز در دست نداشت وارد اتاق شد و داستاني ساختگي براي عدم جمع آوري اطلاعات برايم تعريف کرد. جدا از اينکه هر بهانه اي هم که ميآورد (اصلا به من مربوط نبود که چرا نتوانسته) او به من دورغ هم ميگفت. کارمند عزيز ما به جاي جمع آوري اطلاعات يک هفته در شمال مشغول ماهيگيري بوده. آيا فکر نمي کرد که من مي توانم به راحتي حقيقت را دريابم؟ او مثل يک کبک سرش را به داخل برف فرو برده بود و تصور مي کرد که ديگران نيز توانايي ديدن هيچ چيز را ندارند. بهانه هاي او واقعا واهي و غير قابل باور بودند. من قبلا فکر مي کردم جوان فعال و پر کاري است، اما در آن زمان از چشمم افتاد و کسي جز يک دروغگو نبود. او فقط مي خواست مثل يک مرد رفتار کند، اما توانايي آن را نداشت. البته من اجازه پيش روي را از او سلب نکردم، اما به راستي لنگان لنگان تا کجا مي توان جلو رفت؟
يکي ديگر از کارکنانم روزي برايم يک دست کت شلوار با مارک "آرماني" هديه آورد. من از او پرسيدم که اصل است يا خير (در صورتيکه مي دانستم مارک لباس قلابي است) اما او با کمال خونسردي گفت اصل است و افزود "من آن را از يکي از عمده فروشي هاي آرماني خريداري کردم و فروشنده به من اطميان خاطر داد که جنس اصلي است." به هر حال چه کارمند من دروغ مي گفت، چه عمده فروش آنقدر کودن بوده که جنس اصل و فرع را تشخيص نمي داده، در اينجا شناسايي کاذب کمي دشوار به نظر مي رسد. به نظر شما احتمال دروغگويي کداميک بالاتر است؟
بله دقيقا، خيلي خوبه، داريد ياد ميگيريد.
قبول اشتباهات، صداقت
برخي بيش از اندازه نادان هستند، ذهنشان کار نمي کند، توانايي هاي خود را بيش از اندازه بالا تصور مي کنند و فکر مي کنند که در مرکز توجه جهان قرار دارند. آنها تصور مي کنند که با اتکا به دروغ به راحتي مي توانند خودشان را از شر تمام مشکلات خلاص کنند، اما در نهايت دود اين کار وارد چشمان خودشان مي شوند.
زماني که دروغ مي گوييد نه تنها ارزش شما در نظر اطرافيانتان از بين مي رود، بلکه انسانيت شما نيز نابود مي شود. گفته هايتان حقيقت ندارند، همه آنها وهم و فريب هستند. در اين حالت چگونه مي توانيد انتظار داشته باشيد که ديگران شما را جدي بگيرند؟
اگر کسي دروغ بگويد چيزي نمي گذرد که به او برچسب دروغگويي مي چسبانند و نام چوپان دروغگو بر او مي گذارند. همه چيز برايتان تمام خواهد شد. زمانيکه در شرايطي گير مي کنيد که براي رهايي از آن مجبور هستيد اندکي قوه تخيل خود را به کار بيندازيد، بهتر است دهنتان را ببنديد و چيزي نگوييد. به جاي دروغ گفتن به اشتباهاتتنان اعتراف کنيد و تا در نظر همگان بزرگتر جوه کنيد. صادق باشيد و همه مردم را نير به صداقت فرا خوانيد. هر کاري که انجام دهيد نتيجه آن را بزودي مي بينيد حال چه در شغل چه در زندگي خانوادگي.
بياد داشته باشيد که چيني ها دور زمان را به صورت يک چرخه در نظر مي گيرند که همه چيز روزي به سمت جايگاه اوليه خود باز مي گردد؟ اين حقيقت دارد.
حرف ها و دروغ هايي که از دهانتان خارج مي شود درست مثل شمشيري است که به دست دشمن مي دهيد، پس هيچ گاه به دست افراد سلاحي ندهيد تا در آينده بر عليه خودتان از آن استفاده کنند.
دروغ گفتن به خانم ها
يک استثنا براي قانون "اصلا دروغ نگوييد"، خانم ها هستند
اگر دروغ مصلحتي نگوييد (مانند تعريف از هيکل، دست پخت، علاقه به مادر زن،...) در زندگي نمي توانيد به هيچ خانمي نزديک شويد. اين به اين دليل نيست که کذب خوب است بلکه دليل آن اين است که دنياي خانم ها متفاوت بوده و قانون هاي مخصوص به خود را دارد. بدون دروغ حقيقت زياد ميشود که اکثر آنها نيز جزء حقايق تلخ به شمار مي روند. بين خودمان بماند اما خانم ها مانند آقايون توانايي تحمل تمام حقايق را ندارند. طبيعت آنها اين چنين سرشته شده است. بهتر است شکايت خود را به درگاه خداوند ببريد.
توجه کنيد، شايد کمي دردناک باشد، اما حقيقت دارد. اين مقاله مربوط به ملاقات خانم ها و آقايون نيست، مقاله اي براي صاحب اختيار کردن و قدرت بخشيدن به شما در مسايل شغليست. فکر نکنيد که نبايد به خانم ها احترام بگذاريد و هر طوري که دلتان خواست با آنها رفتار کنيد. فقط مي خواستم براي شما اين مطلب را روشن کنم که قوانين دنياي تجارت با دنياي عشق و علاقه کمي متفاوت است.
نکاتي براي شناسايي افراد دروغگو
تصور کنيد که شما همين ديروز متولد شده ايد و نامتان هم " گول خور" است. در اين قسمت نکاتي است تا اگر کسي در حال دروغ گفتن به شما بود بتوانيد خيلي سريع آنرا تشخيص دهيد:
چشم ها. چشم طرف مقابل را بخوانيد. اگر آنها بي قرار بود و مردمک چشم بيش از اندازه گشاد شده بود نشانه از دوغگويي است. اگر تمام مدت پايي را نگاه مي کرد و يا چشمش به اين طرف و آنطرف بود و هيچ گاه مستقيما به چشم هاي شما خيره نميشد بدانيد که که حرف هايش کذب محض است.
اگر جلوي دهان و يا قسمت هاي ديگر صورتش را مي گرفت.
پيشينيان اعتقاد داشتند که هر گاه کسي بيني خود را بخاراند در حال دروغ گفتن است. من خرافاتي نيستم اما يک انسان راستگو هيچگاه زمان پاسخ به پرسش ها بيني خود را نمي گيرد، فين فين نمي کند و آنرا نمي خاراند.
اگر به اين طرف و آن طرف حرکت مي کرد تا به نحوي در تمرکز شما نسبت به موضوع مورد بحث اختلال ايجاد کند.
من من کردن و بعد درست کردن کلمات (شايد اين اتفاق براي خودتان هم پيش آمده باشد در چنين شرايطي اصلا لازم نيست که بر گرديد و کلمات غلط تلفظ شده را مجددا تکرار کنيد)
اگر تنها اشاره مختصري به جزئيات قضيه مي شود و همان حرف ها را براي متقاعد کردن خودش چندين بار تکرار مي کند. او خيلي مشکوک به نظر مي رسد درست مثل يک وکيل در زمان دفاع از متهم.
داستان او پيچيده و تا حدي تحريف شده است و باعث گيج شدن مي شود .
دائما در حال تغيير دادن موضوع مورد بحثي است، پرسش هاي انحرافي مي پرسد و به سوالات شما را نيز پاسخ نمي دهد.
هميشه در زمان جواب دادن به سوالات از جمله "آيا تو به من اعتماد نداري" استفاده مي کند.
سوالاتي را که به نفعشان نيست نمي شنوند. چي؟ آيا در عرض 10 ثانيه راه گوششان مصدود مي شود؟ آنها زماني که از شما خواهش مي کنند تا سوال خود را مجددا تکرار کنيد، زماني پيدا مي کنند تا به گفته هاي کذبشان شاخ و برگ دهند.
جزئيات پس از چند روز از اين رو به آن رو مي شود (دوباره اگر يک چنين اتفاقي براي خود شما افتاده باشد، حتما به ياد مي آوريد که جزئيات را بارها و بارها عوض کرديد) چند سال بعد در مورد همان داستان از او سوال کنيد، آنگاه با تلي از دروغ هاي مختلف روبرو خواهيد شد.

ارسال نظر

  • شیرین صفوی

    توسط تجربه ریاست جمهوری هشت ساله یک فرد که تا میتونست راه دروغ و توهم رو باز کرد

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار