گوناگون

علل رواني چاقي

اسم چاقي كه به ميان مي ‌آيد قبل از هر چيزي، آدم ياد خورد و خوراك مي ‌افتد و خيال مي ‌كند چاق‌ها لابد پُرخوري كرده ‌اند كه چاق شده‌ اند. اما شايد كمتر به ذهن ‌مان خطور كند كه چاقي علل روان ‌شناختي نيز دارد. دكتر حسين ابراهيمي ‌مقدم، روان ‌شناس و مدرس دانشگاه در اين باره توضيح مي دهند:

آقاي دكتر! چه عوامل روان ‌شناختي در بروز چاقي موثر است؟
گر چه عوامل فيزيولوژيك از قبيل فرآيند تنظيم چربي و ميزان سوخت و ساز از عوامل مهم در تعيين وزن بدن هستند، ترديدي نيست كه عوامل روان‌ شناختي نظير يادگيري مشاهده ‌اي، استرس و حالات عاطفي و هيجاني نيز به چاقي كمك مي‌ كند.

تنها كافي است كه بررسي دقيقي روي آگهي ‌هاي تبليغاتي تلويزيوني در رابطه با خوراكي‌ ها داشته باشيم و آن ‌وقت مشخص مي ‌شود كه بخش اعظم اين آگهي ‌ها به فست ‌فود، مواد قندي، شيريني، چيپس، پفك و نوشابه مربوط است. شرايط و موقعيت‌ ها نيز نقش ايفا مي ‌كنند. ‌

جشن‌ هاي خانوادگي، تماشاي تلويزيون، بحث و گفتگو و تنش‌ هاي محيط كار همه مي ‌توانند به زياده‌ خوري يا دور افتادن از رژيم منجر شوند. ميان ‌وعده‌ هاي برنامه ‌ريزي نشده و در دسترس بودن غذا نيز موجب چاقي مي ‌شود. هيجان ‌هاي منفي مثل افسردگي و اضطراب نيز مي ‌توانند به پُرخوري كمك كنند. گاهي افراد در مقابل شادي، درد، اندوه، استرس، محروميت، تنهايي، ملالت، عصبانيت و يا ساير احسا‌س ‌ها غذا را تسلي‌ بخش مي ‌دانند.

عوامل اجتماعي چه‌ طور؟
عوامل اجتماعي و فرهنگي نيز مي ‌توانند از عوامل چاقي باشند. مثلا در برخي فرهنگ ‌ها پُرخوري و در نهايت چاقي يا اضافه ‌وزن مي ‌تواند نشانه رفاه يا موفقيت باشد! در خارج خانه مطلوب ‌ترين مكان براي ديدن يك دوست، رستوران، آب‌ ميوه ‌فروشي يا كافي ‌شاپ است. دعوت كردن مردم به دور يك ميز وسيله ‌اي براي حفظ روابط اجتماعي است.

شما گفتيد كه هنگام هيجان منفي (مثلا هنگام اضطراب) بعضي ‌ها چاق مي ‌شوند؛ درست است؟
بله، خيلي از افراد چاق مي‌ گويند در مواقع احساس اضطراب يا تنش بيشتر غذا مي‌ خورند! آزمايش ‌ها نيز اين نكته را تاييد مي ‌كند. آزمودني ‌هاي چاق در موقعيت‌ هاي پُر اضطراب بيش تر غذا مي‌ خورند، حال آن كه آزمودني ‌هاي ميان وزن در موقعيت‌ هاي كم‌ اضطراب بيش تر مي‌ خورند. پژوهش‌ هاي ديگر نشان مي‌ دهد كه ظاهرا هر نوع فعال ‌شدگي هيجاني، مصرف غذاي بعضي افراد چاق را افزايش مي ‌دهد.

در پژوهشي، گروهي از افراد سنگين‌ وزن و ميان ‌وزن، چهار فيلم مختلف را در 4 جلسه مستقل تماشا كردند. سه فيلم هيجان ‌هاي مختلفي را برمي ‌انگيخت: يكي غم‌ انگيز، دومي خنده‌ دار و سومي اكشن بود. فيلم چهارم ماجراي سفري كسل ‌كننده را نشان مي ‌داد. پس از تماشاي هر فيلم از آزمودني‌ ها خواستند چند نوع بيسكوييت شور را بچشند و نظرشان را راجع به آن ها بگويند. مقدار بيسكوييتي كه آزمودني‌ هاي چاق پس از تماشاي هر يك از سه فيلم هيجان‌ انگيز خوردند، بسيار بيشتر از آن بود كه پس از تماشاي فيلم كسل ‌كننده خوردند. افراد ميان وزن، صرف ‌نظر از نوع فيلمي كه ديده بودند به يك اندازه بيسكوييت خوردند.

شايد افراد چاق به دليل فراهم بودن مكانيسم پُرخوري در محيط خود، پُرخوري را به عنوان وسيله مقابله با مسايل هيجاني آموخته ‌اند.

خانواده و پدر و مادر در چاق شدن فرزند شان چه نقشي دارند؟
بدن ما ماشين عجيبي است كه دقيقا مي ‌داند چه‌ وقت هنگام زمان خوردن است و چه موقع بايد به آن پايان داد اما برخي عوامل اين مكانيسم را دست خوش تغيير مي‌ سازند.

ضمنا اين جمله‌ ها به گوش تان آشنا است: " بشقاب غذاي خود را تمام كن. مردم بيچاره ‌اي وجود دارند كه چيزي براي خوردن ندارند " يا " قبل از شام چيزي نخور اشتهايت كور مي ‌شود " ... يعني شايد هنگامي كه فرد اشتهايي به خوردن ندارد با گفتن اين جمله كه بشقاب غذاي خود را تمام كن، وي را به سمت پُرخوري سوق مي ‌دهيم. اين امر باعث مي ‌شود فرد نتواند رفتار خوردن را متوقف كند و تا مثلا بسته چيپس را تمام نكند از خوردن دست نمي‌ كشد.

پس براي پيشگيري از چاقي بايد از همان كودكي شروع كرد؟
بله؛ مناسب ‌ترين سن براي پيشگيري از اضافه وزن در كودكان كه به چاقي در بزرگسالي منجر مي‌ شود، سال‌هاي 7 تا 12 سالگي است لذا امر و نهي كردن به كودكان و حساسيت بيش از اندازه در مورد غذا خوردن مي ‌تواند در بزرگسالي به مشكلاتي منجر شود.

چه ‌طور مي ‌شود كه والدين چنين رفتارهايي نشان مي ‌دهند؟
واكنش غالب پدر و مادرها به كودكي كه احساس عدم امنيت، نا آرامي و استرس دارد، دادن خوراكي است. در نوزادان پستان مادر يا شيرخشك و يا پستانك و در كودكان تنقلات، براي كنترل تنش و استرس به كار مي ‌رود. به ويژه در مورد احساسات منفي كه مربوط به غيبت پدر و مادر در صحنه مي ‌شود.

از طرف ديگر پاره ‌اي پژوهش‌ ها نشان دهنده ارتباط چاقي با پستان مادر بوده‌ اند. اگر طفل با پستان مادر در تعارض باشد، خود عاملي رواني براي چاقي محسوب مي ‌گردد.

اگر كودك نتواند راه كارهايي را براي جايگزيني و كنترل احساسات منفي پيدا كند، خوردن، تبديل به يك جايگزين شده و در بزرگسالي هم هر زماني كه فرد با احساسات منفي مواجه شود، مي‌‌ خورد و اگر سطح استرس در زندگي اش از ميزان مشخصي بالاتر باشد، چاق مي ‌شود.

پس بايد خيلي با برنامه غذا بخوريم!
البته؛ جالب اين است كه به نظر از همان دوران كودكي براي رفتار خوردن، برنامه ‌ريزي مي ‌شويم. مثلا مقدار زمان خوردن در ما برنامه ‌ريزي مي ‌شود.

در پژوهشي ابتدا مدت زماني كه نوزاد يك شيشه شير را مي ‌مكيد تا سير شود، اندازه‌ گيري شد. در مرحله بعد به سر پستانك بطري چند سوراخ اضافه شد و نتيجه آن بود كه در هر دفعه مكيدن حجم بيشتري شير بلعيده مي ‌شد. جالب اينجا بود كه در اين حالت نوزاد به زمان خوردن پاسخ مي ‌داد، يعني وقتي شيشه و شير در نصف زمان قبل تمام شد، شيشه دوم را هم مي ‌پذيرفت! در مرحله بعدي آزمايش از سر پستانك ‌هايي استفاده شد كه در هر مرتبه بلعيدن، به خاطر سوراخ ‌هاي كمتر، نصف حجم اوليه شير را در اختيار نوزاد مي ‌گذاشتند.

باز هم نتيجه نشان ‌دهنده ي پيروي نوزاد از زمان برنامه ‌ريزي‌ اش بود. به عبارت ديگر در اين مورد چون نوزاد در هر مرتبه مكيدن، شير كمتري مي‌ گرفت باز هم همان زمان اوليه را رعايت مي ‌كرد. نتيجه آن شد كه وقتي شيشه به نصف رسيد، دست از خوردن كشيد!

شايد به همين دليل است كه روان‌ شناسان از افراد چاق مي ‌خواهند كه بين يك وعده غذا هم به بهانه ‌هاي مختلف فاصله بيندازند.

پس استفاده از اطلاعات روان ‌شناسي هم مي ‌تواند در برطرف كردن چاقي سهم مهمي داشته باشد؟
بله؛ پژوهش‌ ها نشان مي دهد كه با آموختن روش‌ هاي روان‌ شناسي، از قبيل روش‌ هاي وانهادگي و تن ‌‌آرامي و عادت به جايگزيني اين روش‌ ها جهت كنترل احساسات منفي در 70 درصد موارد كاهش چشم ‌گيري در وزن و اصلاح الگوهاي تغذيه ‌اي و در باقي موارد حداقل رضايت از خود به وجود مي ‌آيد.

آيا انتظارات هم در چاقي نقش دارند؟
به نظر مي ‌رسد نقش انتظارات هم در چاقي مهم است. در آزمايش، كودكان چاق و معمولي حق داشتند روزي يك بستني بخورند. اين روند به مدت دو هفته ادامه داشت. پس از آن اعلام شد كه بنا به دلايل منفي دستگاه بستني ‌ساز خراب است. اول آن كه كودكان چاق بيشتر از كودكان طبيعي نسبت به اين امر واكنش منفي مثل غرولند كردن و شكايت كردن نشان دادند. ثانيا وقتي اعلام شد كه عيب دستگاه‌ ها برطرف شده، كودكان معمولي تقاضاي بستني روزانه خود را كردند، در حالي كه كودكان چاق مدعي دريافت بستني ‌هاي اين ايام اخير هم بودند و بعضا قهر هم مي ‌كردند!

چرا برخي افراد به رغم آن كه دست به رژيم لاغري مي ‌زنند، گاهي با پُرخوري دوباره چاق مي ‌شوند؟
برخي افراد به اين خاطر چاق مي ‌مانند كه همراه برنامه غذايي به پُرخوري دوره‌ اي دست مي ‌زنند. مثلا مرد چاقي برنامه لاغري دو روزه خود را قطع مي ‌كند و آن ‌قدر پُرخوري مي ‌كند كه ميزان كالري مصرفي وي فراتر از زمان قبل از لاغري مي ‌رسد چون برنامه لاغري نوعي محدوديت آگاهانه بوده، كنار گذاشتن اين محدوديت سبب افزايش مصرف كالري شده است. پژوهشگران براي فهم دقيق‌ تر نقش محدوديت‌ هاي آگاهانه، پرسش ‌نامه‌ هايي تنظيم كرده ‌اند حاوي سوالاتي در مورد برنامه غذايي، تغييرات وزن بدن از گذشته تا حال و اشتغال ذهني با مساله خوردن (نمونه سوال ها: هر چند وقت يك بار برنامه لاغري داريد؟ آيا پيش ديگران به اندازه مي ‌خوريد ولي وقتي تنها هستيد پُرخوري مي‌ كنيد؟).

نتايج نشان داده كه تقريبا همه افراد را - چه لاغر، چه متناسب، يا چاق - مي توان در دو طبقه‌ جاي داد:

* كساني كه آگاهانه مقدار غذاي خود را محدود مي ‌كنند

* و كساني كه محدود نمي‌ كنند.

به علاوه، صرف ‌نظر از وزن بدن، از لحاظ رفتار غذايي، افراد خويشتن ‌دار بيشتر از افراد ناخويشتن ‌دار، شبيه افراد چاق هستند.

در يك بررسي آزمايشگاهي نشان داده‌ اند كه كنار گذاشتن خويشتن ‌داري در غذا خوردن، چه پيامدهايي دارد. در اين بررسي از افراد خويشتن ‌دار و ناخويشتن‌ دار خواسته شد يا يك شيريني خامه‌ اي بخورند يا 2 شيريني خامه ‌اي يا هيچ. بعد، از آن ها دعوت شد نمونه‌ هايي از انواع بستني را بچشند و هر قدر مايل ‌هستند بستني بخورند. ناخويشتن ‌داران هر چه بيشتر نان خامه ‌اي خورده بودند، به همان نسبت بستني كمتري خوردند اما افراد خويشتن‌ دار در غذا پس از صرف دو نان خامه ‌اي بيشتر بستني خوردند تا افرادي كه يك نان خامه‌ اي خورده يا اصلا نان خامه ‌اي نخورده بودند. بنابراين خويشتن‌ داران كه سعي دارند ميل طبيعي خود را به خوردن غذا نديده بگيرند، در عين حال ممكن است احساس سيري را نيز كه پيام ‌دهنده خودداري از غذا خوردن است،‌ ناديده بگيرند!

پژوهشي درباره چاقي
در آدميان رفتار غذا خوردن گاهي از تعادل حياتي فاصله مي ‌گيرد. برخلاف ديدگاه متعادل حياتي، وزن بعضي مردم آن‌ قدرها هم ثابت نيست. رايج ‌ترين انحراف از تعادل حياتي در غذا خوردن چاقي است كه در جامعه ي ما هم رواج دارد. به نظر جدا از شيوع و توزيع ميزان واقعي چاقي در دو جنس، احساس اضافه ‌وزن داشتن در ميان زنان رايج ‌تر است! آزمايش زير تاييدي بر اين مدعا است:

به صدها پسر و دختر دانشجوي دوره ليسانس نقاشي‌ هايي از هم‌ جنسان‌ شان ارايه شد. تصاوير هر جنس روي مقياسي از بسيار لاغر تا بسيار چاق قرار داشت. از آزمودني ‌ها خواسته شد مشخص كنند: 1) كدام تصوير بيشترين شباهت را به خودشان دارد 2) كدام تصوير آرماني است، يعني تصويري است كه خيلي ميل دارند شبيه به آن باشند و 3) كدام تصوير بيشترين جذابيت را براي جنس مخالف دارد. نتايج آزمايش تفاوت چشم‌ گيري را بين زنان و مردان نشان داد. مردان تصاوير بسيار مشابهي را به عنوان تصوير فعلي، تصوير آرماني و تصوير جالب از نظر زنان انتخاب كردند. به عبارت ديگر مردان فكر مي‌ كردند كه وزن ‌شان بسيار نزديك به وزن آرماني و نيز وزن جذاب براي زنان است.

در مقابل زنان تصاوير بسيار متفاوتي را به عنوان تصوير واقعي خود، تصوير آرماني و نيز تصوير جذاب براي مردان انتخاب كردند (دو تصوير آخر نسبتا به هم نزديك بود). آشكار است كه زنان از وزن‌ شان راضي نبودند و خود را چاق ‌تر از آن مي ‌پنداشتند كه براي مردان جذاب باشند اما معلوم شد اين تصويري تحريفي است زيرا وقتي از آزمودني‌ هاي مرد خواسته شد كه جذاب ‌ترين تصوير زن را برگزينند، تصوير انتخابي آن ها به طور متوسط چاق ‌تر از تصويري بود كه زنان به عنوان تصوير آرماني يا جذاب ‌ترين تصوير برگزيده بودند بنابراين دانشجويان دختر به خطا فكر مي ‌كردند كه دانشجويان پسر به دختران بسيار لاغر علاقه دارند. اين تصوير ذهني غلط مي‌ تواند تبعات زيادي از قبيل افسردگي يا دست زدن به رژيم‌ هاي غذايي دوره‌ اي ناموفق و احساس حقارت در پي داشته باشد.

البته چاقي تهديدي جدي براي سلامت است و در شيوع بيماري ‌قند و فشارخون و بيماري‌ هاي قلبي نقش دارد. علاوه بر اين ها گاهي چاقي نوعي نقطه ‌ضعف اجتماعي به شمار مي ‌آيد و آدم‌ هاي چاق غالبا شكمباره و فاقد اراده شناخته مي ‌شوند كه البته اصلا داوري درستي نيست.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار