تأثير انگيزش در آموزش و پرورش و کلاس درس، پیشنهاداتی به معلمان
پارسینه: ثريا بهاري اويلق
معلمان و مربياني كه وظيفه تعليم و تربيت را به عهده دارند، براي آنكه بتوانند وظيفه خود را انجام دهند و رغبت به يادگيري بيشتر را در شاگردان به وجود آورند، بايد بدانند كه چگونه ميتوانند در اجراي اين منظور از عامل انگيزش بهره گيرند. البته، براي ايجاد انگيزش عوامل گوناگوني وجود دارند كه مهمترين و كارسازترين آنها را در ايجاد انگيزش تحصيلي به اختصار بيان ميكنيم.
1ـ تشويق زباني: گاهي تشويق لفظي معلم مانند احسنت، آفرين و بسيار خوب، از هر شيوه انگيزشي ديگر مؤثرتر است. تشويقهاي زباني در شاگردان خردسال تأثير بيشتري دارند بدين جهت، معلمان بايد از به كار بردن الفاظ درشت، برخورد كننده و ركيك خودداري كنند و به گفته سعدي زمزمة محبتساز كنند و محيط امن و رضا به وجود آورند.
2ـ كاربرد آزمون و نمره: بعضي از معلمان بيآنكه به يادگيري و درك مطلب از سوي شاگردان توجهي داشته باشند، پي در پي درس ميدهند و دربارة درسهاي گذشته هيچگونه پرسشي نميكنند. روانشناسان معتقدند كه با اين روش، انگيزههاي لازم در شاگردان پديد نميآيد. اما اگر معلم بتواند هر دو هفته يكبار از درسهاي داده شده امتحان كند و نمرههاي آنها را به نحوي در آزمونهاي پاياني دخالت دهد، تهديدها در تمركز حواس شاگردان اختلال به وجود ميآورد و آنان را بيشتر به فكر تقلب مياندازد تا آموختن درس.
3ـ انگيزش حسن كنجكاوي: يكي ديگر از راههاي ايجاد انگيزش، تحريك حس كنجكاوي شاگردان است. اگر معلم بتواند ضمن درس مسائل مربوطه را مطرح كند يا طرحهايي را ارائه دهد كه نياز به دانش و بينش داشته باشد، آنچنان كه شاگردان را براي يافتن پاسخ به تلاش و كوشش فكري وادارد، اين امر بيشك آنان را به دانستن و آموختن بيشتر علاقهمند ميسازد، زيرا يكي از ويژگيهاي يك انسان سالم و اميدوار به زندگي، يافتن پاسخهاي درست براي مسائل و معماهايي است كه در برابر او قرار ميگيرند.
4ـ اهميت شبيهسازي و بازي: وقتي درس با تفريح و بازي همراه باشد، شاگردان به آموختن آن علاقه بيشتري پيدا ميكنند. بازيها و شبيهسازيها از آن جهت داراي اثر انگيزش هستند كه هم اطلاعات يادگيرندگان را با واقعيات محيط تطابق ميدهند و هم تصويرهاي روشني از زندگي واقعي عرضه ميكنند و شاگردان را بهطور مستقيم با جريانها و مسائل يادگيري روبرو ميسازند. به تجربه ثابت شده است كه وقتي يادگيرندگان مطالب درسي را در ارتباط با مسائل و پيشرفتهاي زندگي بيينند و آنها را سودمند تشخيص دهند، به آموختن آنها دلبستگي بيشتري پيدا ميكنند.
5 ـ علاقه معلم به درس: علاقه امري مسري است. وقتي شاگردان ببينند كه معلم خود تا چه حد به موضوع درس و پيشرفت در آن اهميت ميدهد، همين امر سبب ميشود كه شاگردان نيز درس را جدي بگيرند و براي آموختن و تسلط در آن كوشش بيشتري به كار برند، اما اگر ملاحظه كنند كه معلم به درس چندان علاقه و توجهي ندارد يا از روي خستگي و بيميلي به تدريس ميپردازد و شاگرداني كه درس را آموخته با نياموختهاند، در نظر او يكسانند آنها نيز به درس بياعتنا ميشوند. البته پيشرفتهاي تحصيلي درچنين وضعي بسيار كند و ناچيز خواهد بود.
6ـ اتاق درس دلانگيز: كلاسي كه از نظر وسعت، آسايش، نور و تهويه خوب و متناسب باشد بيشتر رغبت شاگردان را براي حضور مرتب در كلاس برميانگيزد، به ويژه اگر از نظر رواني هم از شرايط لازم برخوردار باشد ، همچنين معلم و سرپرستان مدرسه بايد مراقب امنيت بدني و رواني شاگردان باشند. بدين معني كه اجازه ندهند شاگردان زورگو و زيردست آزار امنيت رواني شاگردان ضعيفتر را دچار مخاطره سازند. به علاوه كلاس هر درس بايد در حد امكان داراي تجهيزات مورد نياز باشد. براي نمونه، در كلاس معلم جغرافيا بايد افزون بر نقشه جهاننما، نقشه كشوري كه درس داده ميشود وجود داشته باشد.
7ـ تأثير مسابقه: مسابقه نيز يكي ديگر از انگيزههاي آموزشي است. وقتي معلم ميخواهد بداند كه كداميك از شاگردان او در درس معيني بهترين است، ميان شاگردان مسابقه برگزار ميكند. البته بايد توجه داشت همانگونه كه در وزنهبرداري، هم وزنها با هم مسابقه ميدهند، در موضوعهاي علمي نيز نميتوان شاگردان كمهوش را با نيزهوشان به مسابقه واداشت. مسابقههاي ناهمگون نه تنها انگيزة يادگيري پديد نميآورند، بلكه شاگردان كم استعداد را از درس و مدرسه سرخورده و نااميد ميسازند. روانشناسان معتقدند كه اگر بنا باشد ميان شاگردان مسابقهاي برگزار شود، بايد شاگردان هم استعداد را به مسابقه واداشت، ولي بهترين مسابقه آن است كه هر شاگرد با خودش مسابقه بدهد.بدين معني كه بكوشد پيشرفتهاي درسي او هر هفته بهتر از هفته گذشته باشد.
8 ـ دريافت جايزه: گروهي از شاگردان براي دريافت جايزه به كار و پيشرفتهاي تحصيلي علاقه نشان ميدهند. ليونور درويل معتقد است: «اگر به شاگردي كه در كارش پيشرف كرده است جايزه بدهيم، شاگردان ديگر را بهطور غيرمستقيم به كارشان دلبسته كردهايم.
شاگردان هرچه بيشتر به دريافت جايزه علاقه داشته باشند، كوشش زيادتري براي اصلاح و پيشرفت تحصيلي به خرج ميدهند. جايزه گرچه داعيه مؤثري براي كار و فعاليت است، اما بايد جانب احتياط را رعايت كرد. پدر و مادر يا معلمي كه براي كار كودكان پيوسته به جايزه متوسل ميشوند، در واقع به آنان رشوه ميدهند. در اينجا خطري كه ممكن است پيش بيايد، اين است كه كودكان عادت كنند هر وقت جايزهاي در كار باشد، بايد به فعاليت بپردازند و آنگاه كه جايزهاي وجود ندارد، سستي و تنبلي پيشه كنند. به اين جهت شايسته است كه داعيههاي ديگري را به كار برند.»
9ـ پرهيز از تبعیض: يكي از عواملي كه موجب دلسردي و بيعلاقگي در امر تحصيل ميشود، تبعيضي است كه معلم نسبت به شاگردان مختلف روا ميدارد. وقتي شاگردان ببينند كه معلم با آنان رفتاري يكسان ندارد و بعضي را بر بعضي ديگر ترجيح ميدهد، نسبت به او سوءظن پيدا ميكنند و در نتيجه به درس او نيز بيعلاقه ميشوند.
معلم ورزيده و كاردان هرگز اين احساس را در شاگردان خود به وجود نميآورد كه او فرزندان طبقههاي اجتماعي بالا را برتر و از فرزندان طبقههاي پايين ميداند، بلكه ميكوشد نشان دهد كه در كلاس براي او فرزندان سرمايهداران، دولتمردان و كارگران يكسانند. فقط كساني در نزد او گراميترند كه وظيفهشناستر و مسئولترند و در نتيجه از امتياز و احترام بيشتري برخوردار ميشوند.
10ـ ايجاد نگراني: تشويق يا نگراني نيز در مواردي فرد را وادار به كار و فعاليت ميكند. اگر شاگرد از نمرة بد يا مردود شدن در امتحان پاياني بيمي به خود راه ندهد، به درس خواندن و يادگيري نميپردازد، اما نگراني بيش از حد هم موجب اختلال در تمركز انديشه و حواس ميشود و شاگرد را از پيشرفتهاي تحصيلي باز ميدارد و در نتيجه او را از درس و مدرسه بيزار ميكند. بنابراين، نگراني و دلواپسي اگر بدان حد و ميزاني برسد كه شاگرد را به كار و كوشش وادار ميكند، انگيزهاي ارزنده و سودمند است، اما اگر سبب اضطراب خاطر و اختلال فكر شود، معلم بايد در تسكين آن بكوشد و به راههاي مختلف شاگردان را از نگراني امتحان و نمره بيرون آورد.
11ـ تغيير به عنوان پيشرفت: اگر شاگرد اعتقاد پيدا كند كه تغيير و تحول نشانه پيشرفت و تكامل است، آن وقت ميكوشد كه خود را از حالت ايستايي و توقف در جهالت و ناداني خارج سازد و با آموختن مطالب و راه و روش هاي جديد خود را با دگرگونيهاي محيط سازگار كند. اگر نتوان چنين فكري را در ذهن شاگرد به وجود آورد، نميتوان از او انتظار داشت كه براي تغيير و يادگيري و بهبود وضع خود كوشش پيگيري به كار برد، اما گاهي ميتوان با توسل به آيهها و حديثهاي ديني و اشاره به خواست و اراده خداوند به تحقق چنين هدفي دست يافت.
12ـ ارتباط درس با زندگي: معلم در همان جلسه نخست بايد به بيان اهميت و اعتبار درس خود بپردازد و فرا گرفتن درس و حل مسائل زندگي را به هم ارتباط دهد. براي مثال، درس حساب و رياضي را، نه تنها يك دانش مهم به شمار آورد، بلكه دانستن آنها را، هم در مسائل روزانه زندگي و هم در محاسبههاي علمي و ياري به پيشرفت در علوم ديگر، يادآور شود.
Zمطلب بسیا ر کاملی بود استفاده کردیم
Zمطلب بسیا ر کاملی بود استفاده کردیم