گوناگون

دامنه ارتداد/ درباره مارکسیست شدگان سازمان مجاهدین خلق

برخی از کسانی که مارکسیست شدند عبارتند از : جلیل احمدیان ، مرتضی (حسین) آلادپوش ( عضو بعدی گروه پیکار و کاندیدای این گروه برای مجلس اول)، بهمن بازرگان ، محمود اسماعیل خانی ، ابراهیم جواهری ، ابراهیم خامنه ای ، محمد خوانساری ، مهدی خسروشاهی ، حسین قاضی ، حسن راهی ، محمد رحمانی ، کاظم شفیعیها ، علی رضا تشید ، علی رضا زمردیان . برخی از این افراد از سال 50 به بعد مارکسیست بودند .

اطلاعات بیشتر درباره مرتدین سازمان ، در نشریه پیکار بعد از انقلاب آمده است . از آن جمله اند : سیمین حریری و محمد رضا آخوندی ( پیکار ش 28 ، 14 آبان 58 ) هاشم وثیق پور ، و حسن سبحان اللهی ، صادق فرد تقوی ، ( مرتضی ) ابراهیم داور، حوریه محسنیان ، فاطمه تفنکچی ، احمد صادق قهاره ، اکرم صادقپور ، محمد حاج شفیعیها ( پیکار ش 34 با تصاویر از آنها ) .

قجر عضدانلو ، بهرام آرام ( پیکار ش 36 ، ص 20) بهرام آرام نقش رهبری داشته و در تغییر ایدئولوژی سازمان نقش اساسی بازی کرد ؛ ( بنگرید : پیکار ش 34 ، ص 9 ) وی در 25 آبان 55 در خیابان شیوا توسط ساواک کشته شد .

در همان شماره اسنادی برای کمونیست بودن فاطمه تفنکچی آورده شده است . لیلا زمردیان ( همسر شریف واقفی و لو دهنده او به شهرام آرام ) که وقتی در 14 دی ماه 55 در حالی که از کارخانه برمی گشت ( به کارخانه فرستاده شده بود تا روحیات خورده بورژوازی اش از بین برود و جزو طبقه کارگر شود! ) توسط چند نفر ترور شد ! (پیکار ش 36 ، ص 22 : مدعی است که ساواک او را کشته اشت .)

به نظر می رسد خود مرتدین سازمان او را کشتند .شاهد آن که به گفته تقی شهرام _ کیهان 24 تیر ماه 59 ، ص 2 _ لیلا زمردیان بعدها طی نامه ای به سازمان نوشت که من خیانتکار هستم مرا اعدام کنید . غلام حسین صاحب اختیاری ( پیکار ش 60 ص 8 )

گفتنی است که برخی از این افراد پیش از علنی شدن ماجرای ارتداد مارکسیست شده بودند که یکی از آنها بهمن بازرگان بود که در مارکسیست کردن عده ای دیگر نیز مؤثر بود .

افرادی که در برابر این تغییر ایستادند در صورت مقاومت تند ،از سر راه برداشته شده و اگر با ملایمت برخورد می کردند ، به نوعی از سازمان کنار گذاشته می شدند . در مقدمه اطلاعیه تغییر مواضع درباره این افراد آمده است :
" سخت سران اصلاح ناپذیران و کج اندیشانی که بر مواضع نادرست و انحرافی خود اصرار می ورزیدند و علیرغم شرایط مساعد آموزشی به دلیل چسبیدن به منافع فردی و اندیشه و عملی که این منافع را توجیه می کرد ، حاضر به رفع نقایص و عیوب خود نبودند { یعنی حاضر نشدند مارکسیست شوند } قاطعانه از عضویت سازمان کنار گذاشته شدند ."

و در ادامه آمده است : " مجموعاً در تمام طول 2 سال " مبارزه ایدئولوژیک " قریب 50 درصد از کادرها مورد تصفیه قرار گرفته و بسیاری از کادرها از مواضع مسؤول تا کسب صلاحیت های لازمه کنار گذارده شدند ."

گفتنی است که تصفیه آنان به معنای برداشتن پوشش حفاظتی از آنان در برابر پلیس بود ؛ زیرا اغلب این افراد لو رفته بودند و تنها در خانه تیمی می توانستند زندگی کنند .
این زمان به دلیل عدم تقید به مبانی مذهبی ، فساد اخلاقی گسترده ای در سازمان پدید آمده بود ؛ به طوری که صدها گزارش در بازجویی ها و غیر آن راجع به این مسأله آمده است .

این مسائل از طریق برخی از عناصر تصفیه شده به گوش مذهبی ها و متدینین می رسید و آنان را بیش از پیش نسبت به سازمان بدبین کرد .
احمد احمد که زمانی عضو حزب ملل اسلامی بوده و زندانی شده بود ، پس از آزادی در تأسیس سازمان حزب الله شرکت کرد . این گروه در سال 52 به مجاهدین پیوست . دو نفر از مؤسسان آن یکی محمد مفیدی و دیگری علی رضا سپاسی بود که فرد اخیر در جریان ارتداد مارکسیست شد و در مرکزیت پیکار قرار گرفت .

زمان پیوستن حزب الله به مجاهدین درست سر آغاز بحران ایدئولوژیک در سازمان بود . احمد احمد از ترور دو مستشار خارجی به دست وحید افراخته و محسن خاموشی در سال 53 یاد کرده است .
در اطلاعیه ای که سازمان به این مناسبت صادر کرد آیه قرآن که بر بالای آرم سازمان بود حذف شده بود . این مسأله تردید احمد احمد را برانگیخت ؛ اما سازمان با فریب کاری او را قانع کرده ، به وی گفتند که نمی خواستیم با پخش اعلامیه در سفارتخانه های خارجی ، آیه قرآن زیر دست و پای اعضای سفارت هانه بیفتد .

احمد با اشاره به فعالیت تقی شهرام برای نگارش بیانیه تغییر مواضع می نویسد که آن زمان وی در مغازه ای در یک پاساژ مشغول فعالیت بود .
در همان حال با یکی از اعضای زن سازمان روابط جنسی داشت و رفت و آمدهای مشکوک ، ظن سرایدار را برانگیخت که منجر به اعتراض او به شهرام و در نتیجه کتک خوردن و شکایت سرایدار به کلانتری شد .

به دنبال آن شهرام از آنجا می گریزد و ساواک برای نخستین بار در همان مغازه بیانیه و برخی از اسناد و مدارک سازمان را می یابد . بلافاصله پس از آن ساواک مجاهدین و سپس سایر نیروهای مبارز مسلمان را مارکسیست های اسلامی می نامد .

در آغاز مذهبی ها حاضر به پذیرش این قبیل اتهامات نبودند و حتی در مواردی از این کسانی از مذهبی ها از برخی از افکار انقلابی دیگران متأثر شده باشند دفاع می کردند ؛ اما به مرور روشن شد که دامنه این تأثیر پذیری بیش از حد قابل تصور بوده و در ایدئولوژی مجاهدین مارکسیسم لباس لباس پوشیده است.

در آن زمان ،کمتر کسی ادعای ساواک را برای تغییر مواضع سازمان مجاهدین می پذیرفت ،در حالی که اصل مطلب واقعیت داشت ؛ زیرا ساواک به اسنادی دست یافته بود که هنوز در اختیار دیگر مبارزان خارج از سازمان قرار نگرفته بود .

عزت الله سبحانی هم که همکاری مستمری با مجاهدین داشت _ و البته هیچ وقت عضو مجاهدین نبود _ می گوید که در جریان کارهای ایدئولوژیک آنان بوده است . وی می افزاید : " از سال 1350 احساس می کردم گرایش مجاهدین به طرف مارکسیسم شتاب گرفته است . سعی داشتم آنها را روی خط توحیدی نگه دارم ."

وی می افزاید که از مجموعه 140 نفر زندانی سیاسی شیراز که برخی عضو و برخی سمپات بودند ، تنها سه نفر با نامهای منصور بازرگان ، نبی معظمی و حبیب مکرم دوست مذهبی باقی ماندند که آنها هم بعد از انقلاب کشته شدند .

اکبر براتی نیز که با مجاهدین ارتباط داشته از آشنایی خود با محمد اکبری آهنگران یکی از کادرهای بالای سازمان یاد می کند که پس از انحراف در سازمان از آن جدا شد و بعدها همراه همسرش سرود آلاد پوش در خیابان شاه ( جمهوری اسلامی فعلی ) توسط ساواک کشته شد . تاریخ این رخداد ششم مهر 55 است .
عده ای از کسانی که نه با خط چپ ساختند و نه تمایل به گروه باقی مانده در زندان داشتند ، گرایش " مجاهدین راستین " را تشکیل دادند .

حاصل کار این گروه آن بود که در شهریور سال 57 کتابی با نام " دین ارکان طبیعت " و تحت عنوان بازنگرشی اساسی به اسلام ، به عنوان دفتر اول در 286 صفحه رقعی به چاپ رساندند .

این کتاب که به مباحث شناخت شناسی و جهان شناسی دینی پرداخته بود جهت گیری ضد التقاطی _ با تأکید بر التقاط مجاهدین داشته _ و نوعی اسلام شناسی بازرگانی را مبنای کار خود قرار داده بود . مع الوسف تا کنون بر نویسنده روشن نشده است که مؤلف این اثر کیست ؟

مهمترین پرسش آن است که چرا این تحول با این سادگی در سازمان انجام گرفت ؟ پیش از این به پرسش پاسخ دادیم . در اینجا در یک کلام می توان گفت ، شیفتگی نیروهای سازمان نسبت به مارکسیسم و علمی تلقی کردن آن ، که ریشه اش را در آموزش های سازمان مشاهده می کنیم ، عامل اصلی این چرخش فکری شگفت انگیز بود .

مهمترین استدلال آنان به عنوان سازمانی که مبارزه انقلابی را استراتژی اصلی خود قرار داده است ، این بود که مارکسیسم فلسفه راستین طبقه انقلابی است ؛ اسلام ایدئولوژی طبقه متوسط است . در حالی که مارکسیسم برای رهایی طبقه کارگر حرکت می کند .

مارکسیست شدن برخی از این نیروهای مذهبی ، چندان شگفت انگیز و ناباورانه بود که حسن آلادپوش ( کشته در 14 شهریور 55 ) و محبوبه متحدین ( 17 یا 18 بهمن 55 در میدان دروازه شمیران کشته شد ) که هر دو از خانواده های متدین تهران بودند و دکتر شریعتی ارتباط داشتند و دکتر از تدین آنان آگاهی داشت ، هر دو در تشکیلات مارکسیست شده بودند .

این در حالی بود که شریعتی از مرتد شدن آنان خبر نداشت و " قصه حسن و محبوبه" خود را که طرحی برای نجات ایران توسط روشنفکران مسلمان _ و نه به دست روحانی و مرجع _ در قالب این زوج انقلابی که از خانواده متدینی بودند _ مطرح کرد .

این معلم که کسی جز شریعتی نبود _ علی و زینب را در قالب حسن و محبوبه _ می دید که توانسته اند اسلام انقلابی علی (ع) را محقق سازند .

بعد از انقلاب ، مارکسیست بودن محبوبه متحدین آشکار شد و مدارسی که در روزهای نخست انقلاب به نام وی نامگذاری شده بود به سرعت نامش تغییر کرده و سازمان نیز که با اعتراض سخت پیکاری ها روبرو شده بود با جمع آوری تصاویر او که در سطح وسیع چاپ شده بود عقب نشینی کرد .

آن زمان ابراهیم یزدی نیز در آمریکا در سخنرانی خود که تحت عنوان " بررسی جنبش های اسلامی و معرفی چهره های ناشناخته روحانیت معاصر " چاپ شده ( ص 26 ) از حسن آلادپوش و خواهرش سرور آلادپوش ( همسر محمد اکبری آهنگران ) یاد کرده است .

ابراهیم یزدی خود شرحی از برهم خوردن ارتباط نهضت با مجاهدین از پس از سال 54 ارائه کرده و مخالفت نهضت آزادی خارج از کشور را با جریان ارتداد گوشزد کرده است .

همچنین در کتاب " بذرهای گلگون زندگی نامه مجاهدین خلق ایران " از حسن آلادپوش و محبوبه متحدین به عنوان مجاهدین راستین _ یعنی کسانی که در برابر منافقین مقاومت کرده اند ، یاد شده و احتمال داده شده است که اینان توسط منافقین _ یعنی مرتدین سازمان لو رفته باشند .

به نظر می رسد حتی بر نویسندگان این کتاب مانند بسیاری از مجاهدینی که در زندان بودند امر مشتبه شده است . متحدین و حسن آلادپوش از کسانی هستند که پس از سال 54 هم با مجاهدین همکاری داشته اند و بسیار بعید است که با داشتن عقیده اسلامی به این همکاری در سازمان مجاهدین ادامه داده باشند .

به سخن دیگر اساساً از سال 54 به این طرف آنچه به عنوان سازمان وجود داشت ، به عبارت از همان تشکیلات تقی شهرام بود که تا سال 55 نیز توسط خودشان و ساواک قلع و قمع شد .

حسین روحانی نوشته است که پس از کشته شدن حسن آلادپوش در شهریور 55 محبوبه " مدتی ارتباطش با سازمان قطع می شود و بعد از وصل به سازمان در کارهای ارتباطی انجام وظیفه می کند . وی در حالی که مسؤول ارتباطات سعید (شهرام ) بوده در 11 بهمن 55 در درگیری با گشتی های ساواک در دروازه شمیران تهران کشته می شود . ( از پرونده روحانی )

بهجت مهرآبادی نیز مدتی در مشهد هم خانه محبوبه و شهرام بوده و از مسؤولیت محبوبه در انجام کارهای ارتباطی شهرام سخن می گوید ! وی می افزاید : محبوبه مارکسیست شده و بی حجاب بود .... روزی هم که ضربه خورد بی چادر بود ... در مورد حسن { آلاپوش } هم تا آنجا که اطلاع دارم مارکسیست شده بود .قبل از کشته شدن محبوبه صحبت هایی بین محبوبه و تقی ( شهرام ) بود که قرار بود محبوبه چیزی بنویسد .
بعد از شهادتش مطلع شدم که قرار بوده در مورد مارکسیست شدن شوهرش حسن آلادپوش چیزی بنویسد که قبل از این کار به شهادت می رسد .....{ شاید تردیدی در مارکسیست شدن حسن آلادپوش بوده است } در واقع در آن دوره کسی در تشکلات مذهبی نبود .
مذهبی هایی که حاضر بودند با سازمان همکاری کنند و یا حتی بعداً قبول کرده بودند در درون تشکیلات کار کنند به اسم هسته معروف بودند که نبوی نوری در رأسشان بود .

گفتنی است که سازمان مجاهدین پس از پیروزی انقلاب اسلامی عکس های مجبوبه متحدین را منتشر می کرد ؛ اما اندکی بعد متوجه قضیه شده و به از بین بردن آن عکس ها و نیز عکس صدیقه رضایی که او هم مارکسیست شده بود ، پرداخت .
آقای سید احمد هاشمی نژاد که خود در فاصله سالهای 1351 تا 1357 در زندان بوده و در زندان و پس از آزادی تا سال 58 روابط نزدیکی با مجاهدین داشت در مصاحبه ای که مهر ماه 1358 به صورت یک جزوه منتشر شده می گوید :
در مورد مارکسیست بودن عده ای از کادر اولیه که شاید اولین بار نامشان را افشا می کنم باید بگویم پس از پیروزی انقلاب و بسط ارتباطات افراد و گروهها ماهیت آنها (مارکسیست شده ها ) هم حتی برای بسیاری از اعضای خود سازمان هم رو شد .

از جمله آن مارکسیست ها نام صدیقه رضایی و محبوبه متحدین را می توانم با اطمینان ذکر کنم .

اگر دقت کنید در عکس هایی که منتشر شده { عکس } خواهر رضایی ها را با برادرانش با هم منتشر می کردند ولی بعد عکس ها را جمع کرده از بین بردند . و خود من در مشهد در جنبش ملی مجاهدین مشهد ناظر آتش زدن عکس صدیقه رضایی و محبوبه متحدین بودم تا غیر مستقیم این ها را از صحنه خارج کنند تا مردم متوجه قضیه نشوند .

درباره مارکسیست شدن حسن آلادپوش و محبوبه متحدین و شماری دیگر از مجاهدین در منابع دیگری هم سخن گفته شده است . همچنین در اطلاعیه شماره 21 سازمان مجاهدین که ضمن آن فعالیت سازمان از 54 تا 57 گزارش شده و نام 25 نفر از کشته شدگان سازمان اعم از تیر باران ، کشته شده در حال مأموریت یا درگیری و یا حتی کشته شده توسط اپورتونیست ها آمده ، نامی از حسن آلادپوش و محبوبه متحدین دیده نمی شود . این بدان معناست که سازمان آنها را از خود نمی دانسته است

اما اطلاعاتی که درباره مارکسیست شدن این دو نفر در نشریه " پیکار " از مرتدین سازمان مجاهدین آمده ، بسیار فراوان است . در شماره 12 نشریه پیکار تصویر حسن آلاد پوش در کنار محبوبه افراز ( در لندن خود کشی کرد ) و رفعت افراز ( در ظفار مرد!) آمده و در همان شماره ص 3 از اقدام سازمان مجاهدین ( گروه رجوی ) در چاپ تصویر آلاد پوش و محبوبه متحدین با آرم سازمان مجاهدین به عنوان کار مذهبی انتقاد شده است .

در ( ص 6 ) همان نشریه طرح روی صفحه نخست نشریه " قیام کارگر " ( ارگان کارگری بخش منشعب از سازمان )تهیه شده در اردیبهشت 55 کار مشترک این زن و شوهر ( حسن و محبوبه ) عنوان شده است .
همچنین در پیکار ش 36، ص 22 _ از کار سازمان مجاهدین در چاپ عکس های حسن و محبوبه انتقاد کرده ؛ و این که نشریه " امت " هم کوشش کرده است تا حسن را مسلمان نشان دهد .

در پیکار ش 43، ص 7 و 18 _ باز هم گرامیداشت خاطره حسن و محبوبه که در بخش انتشارات شاخه مارکسیست _ لنینیست سازمان مجاهدین در سال 55 کار می کردند . اساساً پیوستن حسن به سازمان در سال 53 بوده است ، یعنی درست در بحبوحه نقد تفکر اسلامی یا به قول آنها ایده آلیستی .

از همه تأسف بارتر نشر مجدد کتاب " قصه حسن و محبوبه " توسط بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی در سال 1380 است که نشان می دهد ناشران از این واقعیات بی خبرند و چه بسا در پی درآمد بیشتر از آثار آن مرحوم هستند . بدون تردید ایمان دکتر آن اندازه بود که اگر می دانست این دو نفر مارکسیست شده اند چنین متنی را ننویسد.


حجت الاسلام رسول جعفریان

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار