گوناگون

«مهناز افشار» نقش گوي سرگردان را بازي کرد

پارسینه: وقتي برگردي تازه متوجه مي شي که چه خوبه!

سینما خبر_ تيتراژ اوليه فيلم را که به نظر تيتراژي ساده به نظر مي رسد با نگاهي عميق تر مي توان در تمام طول فيلم بسط و گسترش داد.

حرکات مهره هاي شطرنج و بهم ريختن بازي با يک گوي سرگردان .

وقتي دوستي قديمي بعد از چند سال دوباره به وطن و به نزد دوست خود برمي گردد ، نقطه اوج با شروع بازي شطرنج در بين دو دوست شکل مي گيرد . چنين به نظر مي رسد که «داريوش مهرجويي» به نوعي خواسته از بازي زندگي سخن به ميان بياورد.

اينکه زندگي همچون بازي شطرنج مي باشد همانطور که تمام انسانها سعي مي کنند با دقت حرکات حريف مقابل خود را حدس بزنند و اين حريف تنها زندگي است ، به ناگاه گوي سرگردان همه بازي را به هم مي زند که البته در اينجا نقش گوي سرگردان را «مهناز افشار» به عهده دارد.

دو دوست سرگرم بازي زندگي مي شوند و هر کدام سعي مي کنند به نوعي دختري را که وارد زندگيشان شده به سمت خود جذب کنند بي خبر از اينکه اين دختر همانند همان گوي سرگردان در تيتراژ اوليه ، ناخواسته به ميان بازي اين دو آمده و ناخودآگاه اين بازي را به هم مي زند.

فراتر از بازي زندگي ،‌ شخصيت هاي تنهاي اين فيلم هستند که در تنهايي خود با ديگري و در کنار ديگري زندگي مي کنند و اگر هر شخصیت و هر کاراکتر را کنکاش کنیم به عمق این تنهایی که در دنیای بیرونشان نیز نمود دارد، پی میبریم.

از آنجا که این افراد همدیگر را با القاب دکتر و مهندس و وکیل و... صدا میزنند به عدم وجود محبت در رابطه هاشان نیز میتوان پی برد.
«داريوش مهرجويي» که مي توانسته بسيار جذاب تر به چنين موضوعي بپردازد با کمي سطحي نگري و بي توجهي ها در بسياري از نکات ، موقعيت فيلم را به خطر انداخته است.

از جمله گریم مردی پنجاه ساله، شیطنت های زیاد از حد بچه گانه این دو دوست و....

اما در مجموع فیلم حرفی برای گفتن دارد و آن اینکه در بازی زندگی فقط میتوانی بازی کنی و هیچگاه نمیشود حرکت بعدی این حریف را حدس زد.

دوزخ شرري ز رنج بيهوده ماست

منبع : سینما خبر

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار