گوناگون

فاجعه بالا می‌گیرد؛ ربوده شدن زنان در سوریه

فاجعه بالا می‌گیرد؛ ربوده شدن زنان در سوریه

پارسینه: این بار مسافرین اتوبوس را ۴۲ مسافر زن و دختر و کودک از روستاهای شیعه‌نشین فوعه و کفریا تشکیل دادند. این افراد در پایانه مسافربری ادلب بعد از آنکه در اتوبوس‌های مختلف متعلق به شرکت‌های متعدد مسافربری بودند...

پارسینه - جهان اسلام: ربوده شدن مردان در وضعیت ناآرام این روزهای سوریه اتفاقی عادی است، اما ربوده شدن زنان در جامعه مذهبی، حرمت‌شکنی‌ای است که حتی دشمنان سرسخت نیز نمی‌توانند آن را برای خودشان توجیه کنند.

در درگیری‌های طایفه‌ای، زنان و دختران از دو طرف حرمت خاصی دارند و معادله نانوشته‌ای بین ساکنین حومه ادلب برای عدم تعرض به زنان وجود دارد. اما هفتهٔ گذشته اتوبوسی که سرنشینان آن زنان و کودکان روستاهای شیعه‌نشین کفریا و فوعه بودند، ربوده شد. مسئله‌ای که چند روزی حومه ادلب را درگیر خود کرد تا در نهایت پس از وساطت‌ها و فشارها دوجانبه ظاهرا حل شد.


معادله‌ای که در منطقه ریف ادلب جاری بود به این ترتیب بود که مردان این دو روستای شیعه‌نشین نمی‌توانستند از آن خارج یا به داخل شوند وگرنه ربوده و کشته می‌شدند در حالی که زنان و کودکان نابالغ می‌توانستند از این روستاها خارج شوند و به آن بازگردند.

ولی حادثه اخیر به آغاز مرحله‌ای جدید در این منطقه منتهی ‌می‌شد اگر به خوشی تمام نمی‌شد. این حادثه از خطرناک‌ترین حوادث در آن منطقه شمرده می‌شود. به خصوص که در این مناطق روستایی حس تعصب خاصی بر نوامیس وجود دارد. واکنش طبیعی بستگان زنان و دختران ربوده شده نیز، ربودن متقابل زنان و دختران طرف دیگر بود که اتفاق افتاد.

یکی از مردانی که زن و دخترش در این حادثه ربوده شده بودند از شدت نگرانی شب را نمی‌توانست بخوابد. سلاحش از او جدا نمی‌شد و شب و روز را اطراف روستا سپری می‌کرد. از همه کسانی که به دنبال گروگان گرفتن از طرف مقابل می‌رفتند، می‌خواست که او را هم ببرند و با همه آنان هم رفت. ولی همیشه می‌گفت: «ما با زنان آن‌ها نمی‌توانیم کاری کنیم. حتی اگر آن‌ها را اسیر کنیم، آن‌ها را در کنار زنان‌مان قرار می‌دهیم ولی آن‌ها کافر هستند و ممکن است هر کاری انجام بدهند.». دوباره نگرانی به سراغش می‌آمد و طاقتش را از دست می‌داد.

دوستان گروگان گرفته شده
در بین گروهی که برای پس گرفتن زنان و دختران ربوده شده، به گروگان گرفته شده بودند، یوسف سه تن از همکلاسی‌های دوران دبیرستانش در شهر ادلب را پیدا کرد.

یوسف می‌گفت: به خاطر خدا ما را مواخذه نکنید. اگر این کار را نمی‌کردیم زنان ما را برنمی‌گرداندند. این مسئله ناموس است، ناموس. آنها نیز این حرف را تایید می‌کنند و منتظرند که عقلا راه‌حلی برای این موضوع پیدا کنند. با تلفن از همه بستگان‌شان درخواست می‌کنند که به حل این موضوع کمک کنند.

بستگان زنان ربوده شده با گروه ربوده شده ساعت‌های طولانی گفتگو می‌کنند. به دفعات از آنها عذرخواهی کرده و حسن‌نیت‌شان را تشریح می‌کنند؛ اینکه برای آزادی زنان و دختران‌شان مجبور به پذیرایی اجباری از آنان شدند.

در «ریف ادلب» فشار بر خانواده‌ها تنها راهی بود که با آن می‌شد زنان ربوده شده را بازگرداند. اگر این فشارها موثر واقع نمی‌شد به مرحله جدیدی از درگیری‌های شدید منتهی می‌شد که توقف آن به آسانی امکانپذیر نبود.

تصورات غلط
بعضی از افراد اسیر شده، پیش از اسارت داستان‌های وحشتناکی درباره رفتار وحشیانه ساکنین روستاهای شیعه نشین فوعه و کفریا شنیده بودند. شنیده بودند که آنان کودکان را سر می‌برند و به زنان تجاوز می‌کنند.

عبدالرحمن به یوسف گفت او از زمان به اسارت گرفته شدن تا رسیدن به روستاهای فوعه و کفریا هزار بار شهادتین اشهد را خواند و تمام داستان‌های افسانه‌ای درباره وحشی‌گری مردم آن دو روستا از ذهنش گذشت.

اما مثل بقیه اسرا، لبخند مردم به او و عذرخواهی مکررشان او را غافلگیر کرد. مردم هر غذایی که در خانه‌های‌شان می‌خوردند، به آنها هم می‌دادند. او با خودش عهد کرد که این رفتار انسانی را بعد از خارج شدن از این وضعیت به بقیه اطلاع دهد.

عبدالرحمن با این برخوردها جرات پیدا کرد و سیگار درخواست کرد. چند بسته سیگار آوردند و بین همه پخش کردند. ربوده‌شدگان و ربایندگان لحظاتی را به سیگار کشیدن گذراندند تا بتوانند تلخی وجود ده‌ها زن و دختر در مکان نامعلوم و در دستان غیرامین تحمل کنند.

در زمانی که همه مشغول فکر کردن و سیگار کشیدن بودند، عبدالرحمن گفت: «این کار شوخی‌بردار نیست. اگر در هر منطقه‌ دیگری چنین اتفاقی می‌افتاد، همین کاری را می‌کردند که شما انجام دادید. مصیبت سنگینی است.»

آنها درباره همه چیز سخن گفتند؛ زمان برداشت زیتون، دولت، هیزم و بنزین و بسیاری موضوعات دیگر. یوسف اضافه کرد: «خداوند به بهترین گونه این مشکلات را برطرف می‌کند. به خدا قسم این مردم و کشور جز خوبی حق‌شان نیست. سرنوشت این گونه برای ما رقم زده و ما به آینده چشم می‌دوزیم.»

جبهه النصره
ربوده‌شدگان تماس‌های‌شان را گرفتند. آنها گفتند بستگان‌شان به آنها خبر داده‌اند که جبهه النصره مسئول این اتفاق است و یک شیخ فتوا به جواز اسیر کردن زنان کفار از مذاهب دیگر را داده است.

زمانی که یک نادان سلاح حمل می‌کند و با بعضی از فتاوا ذهنش شستشو داده می‌شود، دیگر دنیا را محل زندگی نمی‌بیند. او با سبک‌سری منطقه‌ای را به طور کامل شعله‌ور می‌کند و هیچ دولتی نمی‌تواند در مقابل او بایستد.

یکی از اهالی به نام «اسیر سرمین» گفت: اعضای جبهه النصره مغزشان خشک است و ما مخالف آنها هستیم. ولی آنها خطرناک هستند. اگر به حرف آنها گوش ندهیم سرمان را می‌برند. بیشتر اعضای مسلح جبهه النصره در حومه ادلب در سراقب و بنش متمرکز است در حالی که در مناطق دیگر گروه‌های با طرز تفکرات دیگری وجود دارند.

توطئه‌ای از شرکت مسافربری
در زمان تحقیق و بررسی احتمالات زیادی مطرح شد. انگشت اتهام به سمت شرکت حمل و نقل که مالک اتوبوس بود نشانه رفت؛ شرکت «س» که از معروف‌ترین شرکت‌های حمل و نقل در استان ادلب است. این شرکت روابطی قوی با گروه‌های مسلح دارد، که این مسئله امکان رفت و آمد آزاد اتوبوس‌های این شرکت در ماه‌های اخیر را فراهم کرده است.

نکته عجیب در ماجرای ربودن این است که مسافران اتوبوس‌های مسافربری در این مناطق معمولا از مناطق مختلف حومه ادلب بود. ولی این بار مسافرین اتوبوس را ۴۲ مسافر زن و دختر و کودک از روستاهای شیعه‌نشین فوعه و کفریا تشکیل دادند. این افراد در پایانه مسافربری ادلب بعد از آنکه در اتوبوس‌های مختلف متعلق به شرکت‌های متعدد مسافربری بودند، در یک اتوبوس جا داده شدند. اتوبوس هم به محض اینکه در راه ادلب دمشق به منطقه سراقب رسید، ربوده شد.

پس از ربودن، ربایندگان زنان را در مرکز آموزش کشاورزان در سراقب زندانی کردند و پس از آن، آنها را به یک مرغداری در غرب روستای کفریا منتقل کردند و در نهایت در یک غار در نزدیکی معادن سنگ در همان منطقه نگهداری شدند.

بعد از مذاکرات بسیار و فشارها و تهدیدات از دو طرف، و بر اساس قراری که بزرگان دو طرف و مدیر هلال احمر ادلب در هماهنگی آن نقش داشتند، ربوده‌شدگان از هر دو طرف به طور همزمان آزاد شدند. ربایندگان زنان دو روستای شیعه‌نشین را بعد از نیمه شب به باغ‌های نزدیک آن دو روستا رساندند. آنها را بین روستاهای معرتمصرین و کفریا آزاد کردند تا آنها مسیر یک کیلومتری را در میان باغ‌های زیتون پیاده بروند و به روستاهای‌شان برسند. در روستا با شوق و هیجان از آنها استقبال شد.

اهالی دو روستا نیز افرادی که به اسارت گرفته بودند را بدرقه کردند، در حالی که این ربوده‌شدگان اقدام مردم دو روستا را تایید می‌کردند. آنها شماره‌های تماس‌های‌شان را به قصد ارتباط در آینده با هم رد و بدل می‌کردند و همه دعا می‌کردند که خداوند این گرفتاری‌ها را از مردم این منطقه رفع کند.

در مناطق بسیاری از سوریه، برادران دیروز در ریختن خون یکدیگر کارکشته شده‌اند. همه سرمایه‌ها و حتی فرزندان‌شان رادر این راه هزینه می‌کنند. خبری از عقل و محبت در سرزمینی که همیشه به خاطر امنیت و محبت حاکم در میان مردمانش ستایش می‌شد نیست.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار