گوناگون

زاکانی: مخالفت با ردصلاحیت فتنه‌گران چشم بستن به حقایق است

پارسینه: اعضای اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه‌های سراسر کشور چندی پیش در راستای دیدارهای انتخاباتی خود، با علیرضا زاکانی دبیرکل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی دیدار کردند و در این دیدار ضمن بیان دیدگاه‌های خود، سئوالاتی را نیز از وی مطرح کردند.

دبیرکل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی گفت: نمی‌شود شخصی بیاید و بگوید کسی که عامل فتنه گری های 88 بوده و این جنایت‌ها را رقم زده، دلیلی برای رد صلاحیتش وجود ندارد.


اعضای اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه‌های سراسر کشور چندی پیش در راستای دیدارهای انتخاباتی خود، با علیرضا زاکانی دبیرکل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی دیدار کردند و در این دیدار ضمن بیان دیدگاه‌های خود، سئوالاتی را نیز از وی مطرح کردند.

متن پرسش و پاسخ «میز انتخابات اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل» با علیرضا زاکانی به شرح زیر است:

* دانشجویان: آقای زاکانی شعار اردوی سال گذشته این اتحادیه "مجلس خانه ملت است، نه کاخ قدرت و ثروت"، بود؛ بعد از گذشت چند ماه از مجلس نهم، نظر شما در رابطه با مجلس به چه صورت است؟ آیا واقعا خانه ملت است، یا با توجه به برخی پیشامدها در رابطه با اصلاح قانون انتخابات و طرح سوال از رئیس جمهور، گزاره دوم مفهوم پیدا می‌کند؟

*** شرایط مجلس نهم بهتر می‌شود***

- زاکانی: تجزیه فرد فرد مجلس نهم در واقع برآیندی قوی‌تر از مجلس هشتم یا هفتم دارد اما ترکیب مجلس ترکیب مناسبی نیست. این ترکیب در ابتدای مجلس دچار التهاباتی شده است. به نظرمن شرایط بهتر خواهد شد. بیش از دو سوم نماینده‌ها عوض شده‌اند و نماینده‌های جدید جایگزین شده‌اند. ولی شهادت می‌دهم که از بعد تجزیه فرد فرد، شرایط بهتر شده است. به اعتقاد من واقعا مدیریت مجلس نقد جدی دارد.

ریاست مجلس، می‌توانست باب یک ترکیب مناسب را برای این جمع فراهم کند که ابتدای مجلس این موضوع رقم نخورد. احساس می‌شود که این مجلس مسیری را دنبال می‌کند که اتفاقاتی در آن رخ می‌دهد و دور از انتظار ماست.

*** موضع دانشجویان درباره اصلاح قانون انتخابات موثر بود***

بحث اصلاح قانون انتخابات که پیش آمد، خیلی از افراد عزمشان را جزم کرده بودند که حتما این طرح به هر نحوی که هست، تصویب شود.حتی بند اجرایی که مطرح شد، در اصل موضوع بند اجرایی نبود. یک پیشنهاد دیگری بود که به این صورت مطرح می‌شد: "نایب رئیس مجلس با رئیس کمسیون شوراها، معاون اول رئیس قوه قضاییه با دادستان کشور، وزیر اطلاعات و وزیر کشور این 6 نفر، یک نفر هفتمی را به‌عنوان رئیس ستاد انتخابات کشور انتخاب کنند". یعنی عملا کار انتخابات از دست دستگاه اجرایی خارج می‌شد و با اصول مختلف قانون اساسی هم مغایرت داشت.

بعد از این یک پیشنهادی آمد که این بررسی ماده 38 و 39 قانون انتخابات است. اما حساسیت‌های دانشجویان درباره طرح اصلاح قانون انتخابات خیلی موثر بود.

چیزی که از اصلاح قانون انتخابات به صحن علنی مجلس وارد شد، خیلی رقیق شده بود. داخل کمسیون بحث و مقاومت صورت گرفت تا اصلاح شد. در رابطه با قضیه ماده 35 ما خیلی تلاش کردیم. این ماده، ماده‌ای است که اصل 115 قانون اساسی حصری است. تصویب این ماده از صفر تا صد با شورای نگهبان است. همچنین تعیین مصادیق و شرایط نیز به‌عهده شورای نگهبان است. لازم نیست این کار انجام شود. اصرار عامدانه صورت گرفت. ما در کمیسیون بسیار مقاومت کردیم، اما نتیجه نداد و تصویب شد. وارد صحن علنی مجلس شد. الحمدالله حذف شد.

به نظر من حساسیت‌های شما درباره طرح اصلاح قانون انتخابات، این حضور و اعلام مواضع شما در رسانه‌ها و نشریات، خیلی موثر بود.

***طرح سوال از رئیس‌جمهور، سناریوی دشمن بود***

اما درباره طرح سوال از رئیس‌جمهور باید بگویم که از قبل معلوم بود که طرح سئوال از رییس جمهور سناریوی دشمن است.سناریوی دشمن دو خط جدی و اساسی دارد:

1- فشار اقتصادی را بالا ببرد. شرایط را به جایی برساند که مردم طاقتشان را از دست بدهند، و آنهایی که از انقلاب دفاع می‌کردند مقابل انقلاب بایستند. بعد با رسانه‌هایشان اینگونه القا کنند که این فشارهای اقتصادی به تحریم وابسته است و تحریم هم وابسته به سیاست‌های خارجی و هسته‌ای ایران است؛ در واقع این هم محصول نظر محور نظام است. دشمن با اعمال این فشار به دنبال این است که ما ازسیاست‌های اصولی خود دست برداریم.

2- مسئولین کشور را درگیر نفاق و تفرقه کنند و اجازه ندهند صحنه را مدیریت کنند. یعنی اغتشاش و تنگی شرایط تحریم که اتفاق می‌افتد، مسئولین نتوانند مدیریت کنند.

***راهکار دیگر مجلس به جای سوال از رئیس‌جمهور***

در رابطه با این سوال هم ، من به دوستان گفتم که باید چند نکته را در نظر بگیریم:
نکته اول اینکه، باید بدانیم که آیا ظرفیت دیگری در آیین‌نامه وجود دارد که بتوان به آن اتکا و اعتنا کرد و پاسخ این نیاز را داد؟ بله ماده 233 قبل و 236 فعلی، دقیقا ظرفیت بیش از سوال را دارد. همچنین سر و صدا و جنجال هم ندارد.

نکته دوم این است که آیا می‌توان این سئوال را از مسیر بهتری دنبال کرد؟ اشکال و ایراد وجود داشت. ما هم انتقاد داشتیم که چرا در مدت اندک، افزایش قیمت ارز و دلار به این شدت داشتیم. اما می‌توان از مسیر بهتر پیگیری کرد. ما پاسخ این سوال را می‌دانستیم. سوال را زمانی پیگیری می‌کنند که پاسخ آن مشخص نباشد. همه ما پاسخ را می‌دانستیم و باید جلوی این وضعیت را می‌گرفتیم و مانع ادامه آن می‌شدیم. راه مانع شدن، طرح سئوال نیست.

یک بعد منفی سئوال این است: آن چه را که ما اطلاع داریم، در فضای جامعه منعکس می‌کند و باعث سوءاستفاده دشمن می‌شود؛ همانند مصاحبه رئیس جمهور که 8 یا 9 بار اعلام کردند که این شرایط به دلیل تحریم است. همان شب سخنگوی کاخ سفید از این مصاحبه استفاده کرد. اوباما در مناظره خود از این صحبت استفاده کرد و گفت:کار ما نتیجه داده است.

بعد از آن تحریم را تشدید کردند. یعنی ما به دست خود مسیری ایجاد می‌کنیم که آنها بیایند و تشدید کنند. دشمن سوء استفاده می‌کند؛ از طرفی مردم مایوسمی‌شوند. مردم امید خود را از دست می‌دهند، گرچه مردم نشان دادند که برای حمایت از مقام معظم رهبری از افراد و جریانات عبور می‌کنند.

نکته سوم اینکه، خود این موضوع تشدید شکاف بین دولت و مجلس می‌کند. متاسفانه این ایراد به برخی مسئولین وارد است که یاد نگرفتند با مفاهمه با هم صحبت کنند. یاد گرفتند که بیایند نسبت به هم حرف ناحساب بزنند. دلیل این کار هم همان سئوال قبلی از رئیس جمهور بود. هم در سوال و هم در جواب ما مشکل جدی داشتیم.

نتیجه این موضوع مشخص بود. ما به دوستان اصرار کردیم که بیایید یک مسیر دیگر را پیگیری کنیم، هم دعوا و یاس مردم و دشمن شادی ایجاد نشود، هم این خطاها اصلاح شود . بدون جنجال مشکل را حل کنیم.

ای کاش قبل از بیانات مقام معظم رهبری این مسیر تمام می‌شد. بعد از بیانات ایشان ما این کار را اصلاح کردیم. ما از رهبر معظم انقلاب هم تشکر کردیم. این یک تجربه بود که در آینده دچار اشکال نشویم. چون هنوز راه ما ادامه دارد.

* دانشجویان: در رابطه با جریان فتنه و موضع‌گیری‌های برخی افراد مجلس مثل آقای مطهری که اعلام کرد «دلیلی برای رد صلاحیت سران اصلی فتنه نمی‌بینیم». یا این که آقای باهنر در شروع رقابت‌های انتخاباتی مجلس صحبتی مبنی بر «تندروی جریان‌های سیاسی در برابر جریان فتنه» داشتند، به نظر شما شرایطی که این دوستان با مصاحبه‌ها به وجود آورده‌اند، موجب این نمی‌شود که فضا به سمت بدهکاری ما و موجب گستاخی فتنه‌گران و تطهیر آنها شود؟ و این که اگر این شرایط بوجود آمده به نظر شما به دلیل کم کاری جریان ارزشی مجلس نیست؟ که این‌ها متاسفانه بی‌محابا این مسایل را مطرح می‌کنند؟

-زاکانی: جلوی اظهارنظرهای افراد را نمی‌توان گرفت اما می‌توان در مورد آن قضاوت کرد. من این اظهار نظرهای دوستان را قبول ندارم. در واقع باید برگردیم به اصل فتنه که یک سناریویی طراحی شد که در این سناریو با پیروزی، یک عده‌ای مسیر اردوکشی خیابانی را می‌خواستند دنبال کنند.

شاهد مثال هم همین مصاحبه آقای موسوی قبل از انتخابات است. چهارشنبه قبل از انتخابات آقای موسوی صراحتا به این مدل تاکید می‌کنند و یا روشی که شکست بخورند و مبتنی بر آن شرایط سنگینی را در جامعه مطابق با تجربه‌های انقلاب مخملی در منطقه که از ده یا بیست سال پیش ظرفیت آن را ایجاد کرده بودند، ایجاد کنند.

***سروش در فتنه به رهبری نامه نوشت که ثمره 20 سال تلاشم را دیدم***

مثلا آقای سروش در نامه‌ای که به مقام معظم رهبری نوشته بودند، ابراز خوشحالی کرد که ثمره بیست سال کار و تلاش خود را دیده است یا مثلا آقای تاج‌بخش در دادگاه اظهار کرد که من از سال 79 از بنیاد سوروس ماموریت چنین کاری داشتم و با دوم خردادی‌ها ارتباط برقرار کردم. بعد هم مقام معظم رهبری فرمودند که این فتنه ریشه 10ساله دارد.

اینجا اصلا محیا شده برای این که از 6 ماه قبل از انتخابات "کمیته صیانت از آرا" تشکیل شود، برای اینکه وقتی رسیدن به جایی که مردم را نمی‌توانند نسبت به عملکرد گذشته این افراد قانع کنند، حقوق مردم را پایمال کنند و از حق و اساس انقلاب عبور کنند و مسبر دنیاطلبی و دشمن شاد کنی را انتخاب کنند.

***خاتمی می‌گفت موسوی به غیر ابطال انتخابات راضی نیست***

ما روز بیست‌و‌هفتم خدمت آقای هاشمی رفتیم و وی بیان کرد: آقای خاتمی صبح روز شنبه 23 خرداد زنگ زد و گفت کار دارم و ظهر روز بیست و سوم در حالی که نتیجه مشخص نشده بود گفت که آقای موسوی به چیزی کمتر از ابطال قانع نیست و راه‌های قانونی را هم قبول ندارد. ما با آقای رضایی و کروبی و موسوی یک نوبت و با آقای هاشمی دو نوبت صحبت کردیم.

حقیقت امر یک کلمه حرف درست و مبنایی برای اثبات اشکال مطرح شده نداشتند که مثلا بگویند ما با این دلیل می‌گوییم تقلب شده است. بی‌دلیل اعتراض کردند و نظام را به تقلب، دروغ و جنایت متهم کردند و حیثیت نظام و آبروی کشور را بردند که حق ملت را تضعیف کردند و همراهی بزرگ ملت را به آتش کشیدند.

***مخالفت با ردصلاحیت فتنه‌گران چشم بستن به حقایق است***

نمی‌شود شخصی بیاید و بگوید کسی که عامل این کارها بوده و این جنایت‌ها را رقم زده، دلیلی برای رد صلاحیتش وجود ندارد. این چشم بستن به حقایق و وقایع پیش آمده است. این اتفاق دو بخش داشت: روز دوم تیر در مجلس گزارش دیدار با هاشمی و موسوی و کروبی و رضایی را شرح دادیم. من آن جا گفتم که ما (در میان افرادی که به خیابان آمدند) با یک جمعیت قابل توجه مواجه هستیم، که نظام وظیفه دارد پاسخگو باشد.

در میان افرادی که بیست و پنج خرداد اعتراض کردند، اقلیت آشوب‌گری هستند که روز 25 خرداد، 13 آبان، 16 اذر و عاشورا آشوب کردند و مسئولیت نظام نسبت به آنها برخورد قاطع است.

مقام معظم رهبری آبان ماه 88 فرمودند نظام درست عمل کرد. با روشنگری که صورت گرفت، اکثریت افراد که 25 خرداد آمدند، روز نهم دی هم حضور داشتند و به فتنه اعتراض کردند. تحلیل‌هایی که صورت می‌گیرد، کسانی را که باید عذرخواه رهبری و متن جامعه به واسطه جرم و جنایت باشند، مدعی می‌کند که باید بیایند و وارد صحنه انتخابات شوند.

*دانشجویان: راس آمال دشمن، نابودی اصل نظام جمهوری اسلامی است که در این بین برای رسیدن به آن هدف، به اهداف کوتاه مدتی نیازمند است. برای رسیدن به چنین هدفی که آن را قله می‌نامد، از این اهداف کوتاه مدت بهره می‌گیرد؛ مثلا برای نابودی نظام اسلامی که شاید به یک‌باره حاصل نشود، آنها در یک هدف کوتاه مدت تمایل دارند رئیس جمهوری در ایران سرکار بیاید که درجه استکبارستیزی‌اش نسبت به سایر کاندیداها کمتر باشد؛ به نظر ما برخی رفتارهای سیاسیون این خواسته دشمنان نظام اسلامی را محقق می‌کند. برای مثال می‌توان به زمزمه‌های بازگشت فتنه‌گران به عرصه سیاست و بی‌گناه شمردن آنها که اخیرا مطرح است اشاره کرد، در حالی که حتی کسی نباید به خود اجازه دهد که سخنی از آنها بگوید ولی برخی رفتارها به دیگران اجازه می‌دهد تا رفتار آنها را توجیه کند. به نظر ما برخی روش‌های غلط اصولگرایان در مماشات با فتنه باعث شده است تا به راحتی از تطهیر فتنه‌گران حرف و سخن زده شود. آیا این طور نیست؟

-زاکانی: من یک بار در هفته‌نامه "پنجره" مقاله‌ای با عنوان "انگیزه الهی، وحدت کلمه، عوامل پیروزی" نوشتم که منعکس شده فرمایشات مقام معظم رهبری بود؛ در آن چند سر‌فصل را مطرح کردم، که یکی از سرفصل‌ها این بود که ما از امام و مقام معظم رهبری یاد گرفتیم که نگاه جبهه‌ای داشته باشیم. به جبهه انقلاب توجه کنیم. وقتی به جبهه انقلاب توجه می‌کنید، یک تنوعی را در آن می‌بینید.

یعنی آدم‌ها یک سطح نیستند و وقتی همه هم‌سطح نیستند، بعضی‌ها باید تنازل کنند تا جبهه انقلاب شکل بگیرد. جبهه انقلاب باند نیست. جبهه‌ای است که هم شما به آن دل داده‌اید و هم من به آن دل داده‌ام. سعی می‌شود که به آدم‌های این جبهه اضافه شود، نه اینکه کاهش پیدا کند.

اولا جبهه خودی و غیرخودی یک نگاه مبنایی است که امام و مقام معظم رهبری روی آن تاکید داشته‌اند. ثانیا یک نگاه فراخی دارد. یعنی سعی می‌کند ریزش در آن کمتر باشد و جذب و رویش در آن بیشتر باشد. این همان خالص‌سازی است که آقا در یکی دو ماه رمضان قبل فرمودند. فرمودند که با این روشی که بعضی‌ها خالص‌سازی می‌کنند در آن جامعه هزار نفری زمان پیامبر هم نمی‌شد جامعه را اداره کرد چه برسد به جامعه ما که 70 میلیونی است. و آقا فرمودند من این را قبول ندارم.

در این جا، بعضی‌ها که می‌روند کاری نمی‌شود کرد. ما باید با دست خودمان افراد را بیرون نکنیم. در این جبهه افراد متفاوتند. اینجا فرمایش شما درست است که نباید به کسی که خطایی کرده به آن مدال بدهیم. مثل کسی که در برج مراقبت نشسته است و در حال هدایت است خوابش ببرد. نمی‌شود با جان مردم بازی کرد. رتبه‌بندی افراد یک اصل است. مسئولیت‌پذیری همراه با بصیرت و آگاهی اصل است. اینها اصل‌های اساسی است که باید رعایت شود.

***وحدت را باید ولو با اغماض‌هایی حفظ کرد***

ضرورت انسجام (ممکن است عدد ما زیاد باشد اما ممکن است تفرقه داشته باشیم) یک اصل دیگر است. وحدت یک اصل دیگر است؛ لذا در فتنه 88 مقام معظم رهبری 9 مولفه را بیان کردند که مولفه پنج یا شش آن "وحدت و ضرورت وحدت" است که مصداق رئیس دولت کنونی و رئیس مجلس کنونی است که نمایندگان به آنها معترض‌اند. باز اینجا مقام معظم رهبری تاکید بر وحدت می‌کنند.

نکاتی می‌فرمایند؛ ما که می‌گوییم انقلابی هستیم، بر اساس یک مبنایی انقلابی هستیم، بی‌چارچوبی که نمی‌خواهیم بکنیم، تحلیلی که می‌کنیم از ولی‌فقیه گرفته‌ایم. فرمایش آقا بسیار شفاف است، در نکته ششم آقا می‌فرمایند: این مجموعه اصولگرا و انقلابی که امروز در مجلس هستند بحمدالله در کشور هم اکثریت قاطعی دارند و به دلیل انتخابی که انجام گرفته، نشان می‌دهد که مردم این جهت‌گیری و راه را می‌خواهند. این را حتی المقدور نگذارید متشتت شود. این وحدت مهم است، حالا ما در سطح کشور هم معتقد به وحدت هستیم.

این موضوع را ولو با یک اغماض‌هایی باید حفظ کرد. برخی از این اغماض‌ها ممکن است اعتراض بعضی را متوجه ما بکند ولی آدم باید حق را ببیند، چیست یک جاهایی باید برخی از انسان‌هایی برخی از اغماض‌هایی را انجام دهند برای یک مصلحت بزرگتری که در بحث ما مصلحت اتحاد و اتفاق و باهم بودن و این‌هاست. حتی با این روحیه شاید بشود روی ایشان هم تاثیر بگذارید، امید داشته باشید.

ما باید با ملاک حرکت کنیم با میزان حرکت کنیم. با این ملاک که حرکت کردیم حتما معذوریم. ممکن است ما در مقام عمل اختلاف هم پیدا کنیم. مثل این است که دو مرجع عالی قدر در مورد یک موضوع نظر متفاوتی دارند، اما هر دو از یک راه صحیحی، از راه اجتهاد به این رسیده‌اند. یکی از این نظرها درست است اما مقلدی که دارد اینگونه عمل می‌کند مأجور است؛ لذا در بحث سیاسی هم اگر ملاک را از ولی فقیه بگیریم دچار اشکال نمی‌ش

سال 75 سر انتخابات ریاست جمهوری یک جمع شش، هفت نفره‌ای را در بسیج دانشگاه تهران تشکیل دادیم؛ این افراد مسئول شدند جلساتی را بگذارند. 600 ساعت وقت جمعی گذاشته شد. برخی جلسات ما با افرادی مثل محمد شریعتمدار و مرحوم ابوترابی، هفت ساعت می‌شد. روز سه شنبه 30‌ام خرداد در مسجد دانشگاه نشست گذاشتیم. بنده آنجا اعلام کردم کارناوال شادی ( یک گروه دختر و پسر که عصر عاشورا در خیابانهای شهرک غرب جشن گرفته بودند و عکسهای آقای خاتمی به ماشین‌های آنها بود) ربطی به آقای خاتمی ندارد.

این‌ها یکسری افراد بی‌دین هستند. با اینکه کاندیدای ما آقای خاتمی نبود ولی ما خاتمی و حتی آقای ناطق نوری را نقد می‌کردیم. فردا صبح چهارشنبه آقا در سخنرانیشان فرمودند که این کارناوال شادی هیچ ربطی به آقای خاتمی ندارد. من گفتم خدا را شکر که ما بی تقوایی نکردیم. یعنی ما با ملاک حرکت کردیم. با اینکه نامزد ما نبود حاضرنشدیم به او تهمت بزنیم.

وضعیت کشور بسیار خطیر است. اگر در انتخابات آینده نکته‌ای انقلاب را تهدید کرد، ما به سمت وحدت می رویم. یعنی اگر نامزدی آمد و خواست این گفتمان و جهت‌گیری کشور را تغییر دهد، اینجا دیگر قدرت‌طلبی نیست، فداکاری است برای رسیدن به یک پیروزی مجدد برای جبهه انقلاب، نه برای یک فرد نه برای یک گروه و اگر تهدید یا آسیبی از سوی آنها مطرح نبود یعنی جریان اصولگرا نامزد هایش را به صحنه بفرستد و دیگر این انتخاب باید بین چپ و راست صورت بگیرد. سلائق انقلابی مطرح می‌شود و مردم به این سلائق رای می دهند و در این میان هم مشارکت مردم بالا می‌رود و هم شور و نشاط آنها و این منوط به وحدت است.

***جریان اصولگرا در صورت فقدان تهدید جدی نباید یک نامزد در انتخابات داشته باشد***

ما در جریان اصولگرا به دنبال کسی هستیم که اولا یک نگاه برخواسته از مبانی صحیح داشته باشد. ثانیا بتواند یک برنامه مدون برخواسته از همان مبانی را ارائه دهد. تیم و کادر و جریانی که می‌خواهد بیاورد، ساده زیست، خادم مردم، تابع رهبر معظم انقلاب، استکبار ستیز، و فهیم باشند، احساسی نباشند. افرادی باشند که در مقام تدبیر، به گونه‌ای تدبیر کنند که با کمترین هزینه بزرگترین دستاورد را برای انقلاب خلق کنند و به جامعه آرامش دهند، لذا از الان بنده توصیه‌ام به این نیست که جریان اصولگرا یک نامزد در انتخابات داشته باشد، چون کار نادرستی است.

ما نمی‌گوییم آقای الف آمده او باید تا آخر هم آقای الف بماند. این کار نادرست است و با واقعیت‌های ما و حقیقتی که به آن توجه داریم سازگاری ندارد. ما معتقدیم که میزان آرمانگرایی با عقلانیت باید بیشتر شود. مقام معظم رهبری در کرمانشاه فرمودند، آرمان‌خواهی با واقع بینی و عدالت‌خواهی با عقلانیت باید همراه باشد. لذا باید آرمان‌خواهی ما با واقع بینی همراه باشد. ما در واقعیت‌ها زندگی می‌کنیم و آرمان‌هایمان را محقق می‌کنیم.

***ذره‌ای از انگیزه‌های دوران دانشجویی‌ام کم نشده***

بنده الان که به خودم نگاه می‌کنم، ذره‌ای از انگیزه‌های دوران دانشجویی‌ام کم نشده و به مراتب تشدید هم شده است. اما همان انگیزه را به روش دیگری دارم دنبال می‌کنم تا محقق کنم؛ یعنی همان آرمان‌هایی که برای آنها جلوی مجلس ششم تحصن می‌کردیم و شب تا صبح آنجا می‌ماندیم. الان هم همان روحیه در ما وجود دارد اما در این صحنه باید به گونه‌ی دیگری عمل کنیم. باید همان آرمان‌ها را محقق کرد. ما به دنبال کسی هستیم که مطلوب ما باشد، کسی که آرمان‌گرا، واقع‌بین و عدالت‌خواه باشد و عنصر تدبیر و عقلانیت را در جامعه گسترش دهد.

در دانشگاه شیراز خانمی آمد و شروع به دفاع از منافقین کرد. بنده کمی راجع به شرایط آن زمان و فعالیت‌هایی که منافقین در دهه‌ی 60 انجام دادند صحبت کردم و توضیح دادم. گفتم حالا با این کارهایی که منافقین انجام داده‌اند شما باز هم از آنها دفاع می‌کنید؟ باز هم از این افراد جانی و جنایت‌کار دفاع می‌کنید؟ این نکته‌ی اول است. نکته‌ی دوم هم آمدیم و تقسیم بندی‌های خودمان را مطرح کردیم.گفتم شما اکثریتی هستید که معترضید و ما آمده‌ایم تا به سوالات شما پاسخ دهیم.گفتم که ما موظف به پاسخگویی به شما و جمعیت اکثریت هستیم. اما در این میان یک جمعیت اقلیتی هم وجود دارد. نظام باید از این جمعیت اقلیتی عبور کند تا امنیت اکثریت مردم حفظ شود. نظام باید به این جمعیت اکثریت پاسخگو باشد.گاهی اوقات برخی افراد حرف‌هایی می‌زنند که این حرف‌ها ثقیل و سنگین است و سر و صداهایی به پا می‌شود و در این بین افرادی هستند که این صحبت‌ها را منتشر می‌کنند و لذا از این جهت باید از افرادی که بدون مبنا صحبت می‌کنند، گله کرد.

***خدا شاهد است که موسوی حرفی برای گفتن نداشت***

در سال 88 چه اتفاقاتی افتاد؟ برخی افراد دنبال چه چیزی بودند؟ وقتی که ما برای صحبت کردن با آقای موسوی رفتیم، خدا شاهد است که وی هیچ حرفی برای گفتن نداشتند. هیچ دلیلی نداشتند برای این که بگویند چرا اعتراض کرده‌اند و یا آقای کروبی، که ما پیشش رفتیم؛ تنها دلیل‌شان این بود که می‌گفتند "من دلم برای اسلامیت و جمهوریت نظام می‌سوزد". پرسیدیم که چرا؟ پاسخ دادند چون تقلب شده است.پرسیدیم چرا می‌گویید تقلب شده است؟ گفت چون من بار قبل چهار و نیم میلیون رای و الان سیصد هزار رای دارم؛ می‌گفت چون رای من کم شده، پس تقلب شده است و ما به ایشان گفتیم این ربطی به تقلب ندارد. چون مردم به شما رای نداده‌اند. این تنها دلیل ایشان بود و غیر از این دلیلی نداشتند.

باید حواسمان به ظرافت‌های تقسیم‌بندی صحنه نیز باشد و نباید همه را مقابل خودمان بدانیم. این کار غلط است و انقلاب این را نمی‌پسندد. چون همه در مقابل ما نیستند. دل آنها با انقلاب اسلامی است. اگر هم جمعیتی هستند که می‌خواهند آشوب کنند، حتما باید کنترل شوند.

***رهبری بعد از انتخابات تنها با موسوی دیدار کردند***

من به آقای میرحسین موسوی گفتم ما بچه‌های جنگ هستیم و به نظام اسلامی اتکا داریم. گفتم ما تا لحظه آخر تلاش کردیم شما رئیس جمهور نشوید چون فکر می‌کردیم شما مناسب این کار نیستید اما اینکه شما اصلا نباشید را نمی‌گوییم. شما باشید اما جای دیگری کار کنید. همانطور که این حق را برای شما قائل شدند که کاندیدا بشوید در جای دیگر هم همین است. اما رای نیاوردید الان چرا ادامه می‌دهید؟

مقام معظم رهبری بعد از انتخابات با تنها نامزدی که دیدار کردند میرحسین موسوی بود. موسوی حرفی برای گفتن نداشت اما مسیر قبلی خود را دنبال کرد.

ما باید از موضع حق ورود پیدا کنیم حتی اگر پاسخ مناسب را نگیریم. ما موظفیم با بهترین شیوه و روش و بیان، حرف حق خود را اعلام کنیم و با عقلانیت و تدبیر کامل آن را دنبال کنیم. حالا اگر پذیرفته نشده، دست ما نیست. در جبهه‌بندی درست بوده اما در مقام عمل ما نتوانستیم آن را عملیاتی کنیم.

نکته دوم اینکه در مجلس هم واقعا این که شما می‌گوئید نیست. مگر ماده 35 چقدر رای آورد؟ بعضی اصلا نمی‌خواستند این ماده حذف شود. یا در بعضی موارد دیگر عده‌ای اصلا نمی‌خواستند که اصلاح شود، اما شد. در مجلس اگر کمی بیشتر اعتقادات ما در بیان و رفتار ما دیده شود خیلی نظرات عوض می‌شود. مثلا ما در مقام نقد نامزدها هستیم. چرا از ابتدا عده‌ای را رد یا عده‌ای را قبول می‌کنیم.

***با انتخاب رئیس‌جمهور، گفتمان تغییر می‌کند***

در سال 76 دانشجوی دانشگاه تهران بودیم. پانصد تا ششصد ساعت برای انتخابات کار کردیم تا فهمیدیم نامزد ما چه کسی است. و در روز بعد از انتخابات بیانیه دادیم. به آقای خاتمی خیر مقدم گفتیم و اعلام کردیم که در راستای نظام و برای دنبال کردن رهبر و انقلاب ما با شما هستیم.

خب ایشان در این راه نبود و ما اولین کسی بودیم که جلوی ایشان ایستادیم. در بهمن ماه که به دیدار آقا رفتیم؛ همین‌ها را گفتم و ایشان فرمودند خوشحالم که شما در دانشگاه هستید و این کارهایی که گفتید کردید و می‌خواهید انجام دهید. مایه افتخار ماست که عده‌ای جوان دانشجو تدبیر کنند و در صحنه بیایند.

ما دفترچه 16 سوالی را تهیه کردیم از آقایان ری‌شهری، خاتمی و ناطق نوری پرسیدیم. این سوالات در کمال دقت تهیه شده بودن و مثلا برای ساده‌زیستی خانه‌های آقایان را دیده بودیم. تمام پیشینه آنها در قبل و بعد از انقلاب را بررسی کردیم. لذا شما دانشجویان باید بسیار دقت کنید و احساسی برخورد نکنید. بزرگترین اتفاق از نظر سیاسی، اجتماعی در یک کشور انتخاب رئیس جمهور است. زیرا گفتمان کشور تغییر می‌کند.

*دانشجویان: چند ماه به انتخابات مانده است و در این بین آقای حداد عادل گفته است که از بین من و آقای ولایتی و آقای قالیباف، فقط یک نفر وارد صحنه انتخاب می‌شویم، نظر شما چیست؟

-زاکانی: طبق فرمایش مقام معظم رهبری در خراسان شمالی "هرکسی که احساس توانمندی دارد به صحنه بیاید ." ما نباید مانع شویم حالا این توان باید همراه تدبیر باشد. اگر شما دیدید که جریان گفتمان انقلاب دارد به خطر می‌افتد وارد صحنه شوید. همه می‌توانند بیایند اما وقتی آمدند باید بگویند چه می‌خواهند بکنند. برنامه‌شان چیست و چه طور می‌خواهند کشور را اداره کنند. شما وظیفه دارید مقایسه و نقد کنید و نقدتان باید با انصاف باشد.

*دانشجویان: ملاک وحدت -که یکی از آن بایدهای مطروحه بود- چیست؟ تحلیل‌های شما همه محترم؛ اما اینطور نمی‌شود که با آقای لاریجانی در جریان انتخابات مجلس وحدت کرد بعد در اولین رخداد مجلس جدید که انتخاب رئیس مجلس هست، موضع‌گیری بکنید و دیگر وحدت ملاک نباشد و مخالفت کنید و بعد در جریان مسائل آتی از قانون انتخابات و غیره. پس ملاک شما که وحدت بود یک اشکالی دارد، یعنی اصلی‌تر از وحدت هم ارزشی وجود دارد.

-زاکانی: یعنی تفرقه؟

*دانشجویان: نه، اینکه چه چیزی بنیان وحدت است؟ تفرقه که بنیان وحدت نیست! این حرف قشنگی هست که ما صبر بکنیم همه بیایند خودشان را معرفی بکنند بعد ما ببینیم که باید چه بکنیم. با آقای لاریجانی در جریان انتخابات مجلس وحدت و بعد از انتخابات مخالفت بکنیم، حالا نگرانی ما نسبت به انتخابات ریاست جمهوری آینده هم همین هست (که اتفاق مشابهی بیفتد).

الآن ضعف و قوت کاندیداهای احتمالی مشخص است. اما ما باید بالاخره یک تحلیلی نسبت به وضع داشته باشیم. برای همین انتخابات ریاست جمهوری، افرادی که امکان ورود به عرصه‌ی انتخابات دارند اگر بنا باشد که لیستی را منتشر بکنیم یا از یک نامزد ریاست جمهوری حمایت بکنیم باید از الآن تحلیلی نسبت به کاندیداها و وضعیت داشته باشیم و نمی‌شود که بگوییم: باید ببینیم فضا چه می‌شود. بهمن ماه گذشته هم گفتیم ولی بالاخره ما یک تحلیلی نسبت به آقای لاریجانی داشتیم و شما هم تحلیلی داشتید. زمان نشان داد که کدام تحلیل درست بوده.اگر همین اتفاق هم در مورد انتخابات ریاست جمهوری بیفتد واقعا لطمه‌ی جدی خواهیم دید. پس وحدت را از ساده‌اندیشی جدا بکنیم. بنده هم می‌توانم شعار وحدت بدهم و استفاده از شعار وحدت بکنم و بعد کار خودم را پیش ببرم.

-زاکانی: از حسن نظرتان تشکر می‌کنم. تحلیل من از آقای لاریجانی تغییر نکرده است. شناخت من تغییر کرده اما برخلاف شناخت قبلی نبوده است لذا در مجلس هشتم و نهم تلاشمان بر این بود که ایشان رئیس مجلس نشوند. آقای لاریجانی همان برادر گرامی هستند که در انتخابات ریاست جمهوری اسم خانم شیرین عبادی را در یک فیلم از قبل تعیین شده‌اش، گفت و بحث ما این بود که یک مقام سیاسی آنقدر ارزش داشت که انسان ارزش‌های بزرگتر را فدا کند. در سیره معصومین ما این نیست.

لذا شناخت ما تغییری نکرده بود اما وقتی برای انتخابات یک سامانه‌ای تعریف می‌شود- نه اینکه بنده تعریف کنم- دأب‌مان این می‌شود که اصولگرایان به سمت وحدت بروند. تا جایی که آقای حدادعادل در دانشگاه امام صادق (ع) اعلام می‌کند که نظرشان این است که اصولگرایان یک لیست داشته باشند و بعد از آن قراین دیگری که همه تاکید بر این موضوع دارد و خطراتی که امکان دارد برای گفتمان جبهه انقلاب به وجود بیاید و این فرمایش آقا است که نگذارید این به خطر بیفتد. اغماض کنید. آیت الله کعبی دوبار به بنده می‌فرمودند «من باورم نمی‌شد شما در جمع مانع شوید.»

آقای لاریجانی نامزدهای خود را صریح معرفی کردند و یک نفر از نامزدهای ایشان رأی نیاورد و من نمی‌خواهم به حریم آقای عباسپور، کاتوزیان، حسینی، مطهری، خدای نکرده ورود پیدا کنم اما به دلایلی می‌گفتیم این افراد برای ورود به مجلس مناسب نیستند و دوران فتنه ملاک اساسی بود و بعد با دوستانی که بودند، هفت بار جلسه داشتیم؛ ما به این افراد می‌گفتیم شما داخل بیایید و هر چه تعداد بیشتر باشد، اتحاد بیشتر می‌شود.

ما در داخل جمع خودمان سه بار به بن‌بست رسیدیم؛ طوری بود که ما یک صحبت داشتیم و آقای متکی و باهنر نظر دیگری داشتند. کار به حکمیت رسید و هر سه نوبت، حکمیت، رأی به نظر و استدلال ما داد. یک بار نامزدهای انتخابی آقای لاریجانی نیامدند و بعد ناراحتی کردند و رفتند.

وقتی شما به مجلس می‌آیید، می‌بینید آقای لاریجانی و دوستان مسیری را انتخاب کردند و رفتند که ما آن را برای رسیدن به قدرت نادرست می‌دانیم؛ مانند قضیه خانم "شیرین عبادی" که با آن شخصیت، شخصی بیاید آن را در فیلم خود بیان کند و به تلویزیون بیاید تا رأی جمع کند و ما این را طبق انقلاب اسلامی خلاف حق می‌دانیم.

نکته‌ دیگر این است که نباید از هر ابزار نا پاکی برای رسیدن به هدف استفاده کنیم و این سیاست غلطی است و این در مجلس به کار گرفته شد و رأی آوردن با این سیاست صورت گرفت، به طریقی که بخشی از بچه‌های پایداری نیز به ایشان رأی دادند. این شناخت ما را نسبت به ایشان تغییر نداد و سه ماه بعد افراد آمدند و گفتند: "اشتباه کردیم و در خواست برکناری ایشان را داشتند". اما دیگر این امر قابل اجرا نبود.

***اگر با هم بودیم، اتفاق بهتری می‌افتاد***

لذا می‌خواهم بگویم در این مسیر، اگر ما با هم بودیم اتفاق بهتری می‌افتاد و گرفتار نمی‌شدیم. الان مجلس درگیر است زیرا از ابتدا نگاه غلطی حاکم شد و قبل از این که کمیسیون تشکیل شود، هیئت رئیسه آن را معلوم کردند، تقسیم مسئولیت کردند تا رأی آنها را بگیرند، تا کسی در مکانی مسئول شود و ما این روش‌ها را قبول نداریم.

نکته دوم این است که هرکس در برابر خود و خدایش مسئول است ولی مردم انقلابی باید کسی را که امکان خدمتگزاری شایسته‌ای دارد را دنبال کنند. اما نقد شما، نقد منصفانه است و دفاع واقع بینانه، نقد منصفانه است.

***در نقدتان رحم نکنید***

خواهشم نسبت به آینده این هست که شما نقد کنید، نقد منصفانه کنید. در نقدتان رحم نکنید که چون این رفیق ما است، نقدش نکنیم! این‌ها غلط است. نقد کنید اما بی‌احترامی نکنید. می‌دانم بی احترامی نمی‌کنید!

امیدوار هستم که انتخابات آینده، انتخابات پرشوری باشد و به نظرم حضور جدی شما در صحنه خیلی می‌تواند کمک کند.

*دانشجویان: عالم سیاست، عالم وزن‌دهی و وزن‌کشی‌هاست. همانطور که گفتید، هرکسی که وارد می‌شود که مورد اقبال نیروهای انقلاب قرار نمی‌گیرد! وقتی یک ساز و کاری شکل می‌گیرد و عده‌ای در آن قرار گرفته‌اند و شما بدون آنکه در تشکیل آن ساز و کار دخالتی داشته باشید، می‌روید و آن ساز و کار را می‌پذیرید و شرکت می‌کنید، دیگر فقط صحبت از ساختار هفت بعلاوه هشت یا افراد هفت بعلاوه هشت نیست. این پذیرش یعنی هم افراد را پذیرفتید و هم ساز و کار را. آنچه که با دید رسانه‌ای به مردم می‌رسد آن است که پذیرش آن ساختار و افراد بازیگر در آن ساز و کار از جانب شما صورت گرفته.

شما هم در این انتخابات خودتان را تا حدی هزینه‌ی ایشان کردید. شما ممکن است قبلا حرفی درباره آقای لاریجانی زده باشید و بعد برادرشان فرموده‌باشند که آنطور نبوده و ... ولی شما در سخنرانی‌های انتخاباتی با طرح مدام این مسأله، در موضع دفاع از آقای لاریجانی قرار گرفتید-خوب یا بد- اما این رفتار و زدن این حرف‌ها، یعنی آقای لاریجانی مورد پذیرش است. شرکت در آن ساختار و تقویت ایشان، وزن دادن به ایشان است.

گفتید مقام معظم رهبری وحدت را به عنوان شاخص طرح فرمودند. ایشان فرمودند وحدت برای تاثیرگذاری؛ آقای لاریجانی رئیس مجلس بودند، شما ایشان را آنطور که بودند پذیرفتید.

-زاکانی: اینکه فرمودید راجع به تقویت ایشان توسط بنده باید بگویم که موضوع ایشان یک موضوعی است که بنده در دانشگاه امام صادق (ع) برای فتنه و از این جنس امور و در مورد کسانی که در مورد فتنه هوشیاری به خرج ندادند، صحبت کردم؛ از جمله اسم آقای لاریجانی را آوردم و این بحث را کردم که آقای لاریحانی در تظاهرات روز 13 آبان با آقای هاشمی بیان کرده بودند که نصف، نصف بودند؛ نصفی سبز و نصفی حزب‌اللهی‌ها.

بعدها اخوی محترم‌شان آیت الله آملی من را که دید بیان کرد که اخوی من چنین حرفی را نزده و گفتند شما که انسان با تقوایی هستید - که این از لطف ایشان است- چرا این حرف را زدید؟! من گفتم که این بیان، بیان آقای هاشمی رفسنجانی است به آقای مرتضی نبوی، باهنر حداد عادل و مظفر. در یک جلسه‌ای گفته شد آقای لاریجانی این را به من گفته است. گفت من خودم سیزده آبان، در تمام این تظاهرات‌ها از نزدیک می‌رفتم.

سیزده آبان من از هفت تیر پیاده شدم و همین طور تنها پیاده آمدم در حالی که سجاده نماز جمعه هم بغلم بود. همین جور می‌آمدم و می‌رفتم تا خیابان انقلاب و بلوار کشاورز می‌نشستم. دیدم که چقدر جمعیت هست. گفتم که این ظلم است. 50 درصد نیست .خودم که دیدم که این دورغ است و آنقدر نیستند.

بعد آقای لاریجانی در جلسه‌ای گفت که من این را نگفتم. من از بغل دستی خود، این ها را سوال کردم و او چنین گفت. آقای هاشمی از من سوال کرد، گفتم که من قم بودم و اما او ( کناری اقای لاریجانی) این طور می‌گوید. بعدا هم آمدم پرسیدم و دیدم بچه‌های صدا و سیما گفتند که دورغ است. 50 درصد 50 درصد نیست. ساعت 7 شب به آقای هاشمی زنگ زدم و گفتم این حرفی که صبح من به نقل از شما گفتم تحقیق کردم حرف نادرستی است. که بعد اقای هاشمی این را اعلام کرد. می‌گفت من نمی‌دانم چرا علاقه‌مندند که این را اعلام کنند.

خب حالا من در جامعه حرفی را به استناد صحبت‌های آقای هاشمی بیان کردم؛ حرف، حرف نادرستی است. گرچه من بیان درستی به نقل از کسی کردم. مانند این می‌ماند که من بگویم جنابعالی این حرف را زدید. حالا اینکه حرف شما درست است یا نادرست، بحث بعدی است. من وقتی بفهمم این حرف غلط است، در اینجا چه وظیفه‌ای دارم؟ من حق ندارم بواسطه اینکه کسی رقیب است به او تهمت بزنم.

من واقعا خط قرمز می‌دانم. می‌گویم خیلی صریح و محترمانه نقد جدی می‌کنم بدون اینکه تهمت بزنم و توهین کنم. من در قم سخنرانی کردم و کسی از من سوال کرد. من دقیقا پاسخش را دادم و گفتم که واقعیتش این بود و ما حرف آقای هاشمی را زدیم و حرف آقای هاشمی نادرست است. توجه کنید وقتی کسی جایی را کج برود خدا نمی‌گذرد؛ آبروی مردم را هم نمی‌شود جبران کرد. این انتقادها وجود دارد. آینده را نمی‌دانم اما الان این انتقادها به ایشان به صورت جدی وجود دارد. از باب اینکه ممکن است در آینده ایشان رفتار خود را عوض کند. وگرنه این رفتار ها با ملاک سازگاری ندارد.

راجع به وحدت و ساز و کار آن که شما فرمودید؛ یک زمانی هست که بنده طراح آن ساز و کار هستم، فرمایش شما درست است. و یک موقعی است که ما دعوت شدیم به یک و ساز و کاری و ما می‌رویم اعتراض می‌کنیم که چرا این ها هستند؟! آقای حداد همان ابتدا که به جلسه آمدند، اعتراض کردند.

فهمی که ما داشتیم بنا بر ادله بود. همین آقایان بودند و عنایت آقا را نسبت به این موضوع دیدند. من از آقای پناهیان پرسیدم که شما در جلسه‌ای که آقا تشریف بردند منزل اقای مهدوی، چه دریافتی کردید؟ (آقایان رسایی، زارع و کوچک‌زاده هم حضور داشتند) گفت: من همان چیزی را دریافت کردم که شما دریافت کردی. "وحدت"؛ من که با دلیل و فهم صحنه رسیدم و اگر هم می‌گویم که آقای حداد گفتند، این را اشاره‌ای بر تائید کار خودم می‌دانم.

ولی خیلی صریح می‌گویم که بنده اگر قرار بود ساز و کار وحدت بچینم این ساز و کار را نمی‌چیدم. بعضی افراد را کنار می‌گذاشتم. ولی من هم دعوت شدم. ما رفتیم در آن جا به صحنه تن ندادیم. در آینده هم شما می‌توانید کمک کنید و تعیین سرنوشت کنید و می‌توانید کمک کنید،

*دانشجویان: پس شما با شرکت در هفت بعلاوه هشت، ساز و کار رو تلویحا تایید کردید دیگر؟

-زاکانی: اگر تایید نشود که اصلا ساز و کاری شکل نمی‌گیرد.

***اگر صحنه خطرآفرین بود، باید در معیار تنازل کرد***

*دانشجویان: بخاطر همین عرض می‌کنم این، در آینده به همان ساده‌اندیشی‌های گذشته ختم نمی‌شود؟

-زاکانی: من این را عین ژرف‌اندیشی می‌دانم، ساده‌اندیشی نمی‌دانم. ملاک جبهه پایداری این است که ما در فتنه موضع داشتیم و اعتراض کردیم. می‌گویم خیلی‌های دیگر بودند که موضع‌گیری کردند و حضور داشتند. در هرانتخاباتی سازوکاری تعریف می‌شود. بنده عرض کردم برای انتخابات آینده، طبق فرمایش رهبری هر کسی توانمند است بیاید. اما مبنا این است که اگر صحنه خطر آفرین بود-این یک ضرورت عقلی‌ست- ما تنازل کنیم و وقتی گفتمان به خطر نمی‌افتاد-نه افراد-محکم افراد با هم رقابت کنند.

*دانشجویان: برای اینکه ما به یک نتیجه‌ای برسیم، می‌گویم. بهتر نیست که خود نیروهای انقلاب که در مجلس یا ساز و کار قدرت هستند، برای انتخابات آتی ساختار سالم‌تری نسبت به ساختارهای موجود و به جای ساختارهای سابق به‌وجود بیاورند. به جای ساختارهایی که بعدا باید منتظر باشیم که از دودکش‌شان دود سفید بیرون می‌آید یا نه، یک ساختار دیگری تشکیل دهیم و دوباره بازی‌خورده‌ی ساز و کارهایی که شکل می‌گیرد و بعد از ما دعوت می‌شود نباشیم.

-زاکانی: بلی، این فرمایش شما کاملا قابل تامل هست و ما معتقدیم که در این مسیر می‌توان ائتلاف و پیوستگی‌های مختلفی ایجاد کرد که ماحصل آن، ائتلاف بین نیروهای انقلاب قوی‌تر و عمیق‌تر بشود. این کاملا شدنی‌ست.

***دستگاه قضا در پرونده مهدی هاشمی نشان داد با کسی تعارف ندارد***

*دانشجویان: با توجه به انتشار فایل صوتی در مورد پرونده مهدی هاشمی، دلیل آزادی ایشان تنها با پرداخت دیه چیست؟ آیا فقط ایشان به دلیل بیماری و مناسبات سیاسی آزاد شدند؟ یااینکه دلایل جانبی هم داشته است؟ می‌خواهیم موضع شما در این صحنه و صحنه عنایت‌های آقای مطهری! و دوستانشان در شورای نگهبان نسبت به آقای جنتی را بدانیم؟

-زاکانی: در رابطه با پرونده مهدی هاشمی عدالت باید جاری و ساری باشد و قانون رعایت شود. ما برای قاضی و بازپرس تعیین و تکلیف نمی‌کنیم و این کار را نادرست می‌دانیم. وقتی موضوعات حقیقی جامعه تنازل پیدا می‌کند و موضوع سیاسی مس شود، این آسیب می‌زند. عده‌ای می‌گویند باید آزاد شود؛ عده‌ای هم می‌گویند نباید آزاد شود. بازپرس و قاضی باید حکم کنند. نکته اصلی این است که وقتی قرار است یک قاعده‌مندی در جامعه پیاده شود، هر کس باید تقش خود را ایفا کند. پاسخگو هم باشند. اتفاق بزرگی افتاد و نشان داد که دستگاه قضا دنبال پیگیری این موضوع است.

در این مسیر درخواست من از دستگاه قضا همین بود و این اتفاق، اتفاق بزرگی است که دستگاه قضا نشان داد که با کسی تعارف ندارد. دستگاه قضا کار بزرگی کرد؛ ما هم نباید جامعه را مشوش کنیم. در برابر اینکه دستگاه قضا بگوید به این دلیل مرخصی دادم، یا به این دلیل، نتیجه رو قبول کرده‌ام، فقط باید بازپرس قانع شود و ما نباید خود خطا کنیم و بازپرس را تحت فشار بگذاریم.

***مهدی هاشمی اتهامات بسیار سنگینی دارد***

*دانشجویان: آیا این نباید در جامعه مطرح شود؟

-زاکانی: نه ،نباید مطرح شود، نه مطرح نمی‌شود؛ زیرا کار، کار قضایی است و دستگاه قضا دارد کار خود را می‌کند و این یک روند قضایی است. من هم کار خودم را کردم، دادگاه صورت گرفته است. جلسات برگزار شده است؛ وثیقه آورده‌اند و فرد آزاد هم شده است، تا دادگاه او را فرابخواند. طبیعی است که آیین دادرسی مسیری را مشخص کرده است. لذا ممکن است کسی نقدی داشته باشد، نقد نباید به فضای جامعه بیاید و طوری آن را ملتهب بکند که نسبت به دستگاه قضا و دیگری ظلم کنیم.

لذا بنده معتقدم که آقای مهدی هاشمی اتهامات بسیار سنگینی دارد و این اتهاماتِ بسیار سنگین باید رسیدگی شود. اما من از همین الآن پیش داوری نمی‌‌کنم که او را برای مثال 20 سال زندان یا 50سال یا 10سال یا 5سال زندان می‌برندیا نه؛ این اصلا کار من نیست.کار ما این است که مطالبه کنیم، دنبال کنیم، پیگیری کنیم، اما این که ما بخواهیم جای قاضی یا بازپرس بنشینیم نادرست است؛ چون در این وضعیت دیگر سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

*** اهانت به آیت‌الله جنتی باید پیگیری شود***

اما درباره آیت‌الله جنتی باید گفت که به نظرم باید پیگیری شود و نباید مسیری باز داشته باشد،که این‌ها بتوانند و یا کسی به خودش اجازه دهد که به این صورت اهانت کند؛ و باید پیگیری شود.

در آخر یک خاطره برایتان می گویم و بعد می‌روم، کسی هست که باید حقش را ادا کنم.

من و شما که با انقلاب هستیم، باید ببینیم به چه میزان با انقلاب هستیم؟این انقلاب خیلی قیمت دارد؛ من خواهشی از شما دارم. آینده‌ی انقلاب دست شما است. الان هم شما موثر هستید و باید این موضوع را جدی بگیرید. آقا فرمودند:"دوره‌ی جنگ در مقابل این دوره هیچ است". اما آنچه که برای ما مسجل است این است که وقتی آدم دوره‌ی جنگ را مرور می‌کند و شهدا را می‌بیند که خیلی بزرگ‌اند،خیلی عظمت دارند.

در حال حاضر که بنده خودم را نگاه می‌کنم؛ برای شما قضاوت ندارم، اما من خودم را که نگاه می‌کنم، خیلی خیلی خجالت می‌کشم. ما آب رفته‌ایم و با شهدا خیلی فاصله داریم. از آن سو که به صحنه نگاه می‌کنم، صحنه خیلی پیچیده است. صحنه سخت‌تر از جنگ است، آدم‌ها آب رفته‌اند. خودم را که دیگر می‌توانم بگویم ؛آب رفته‌ام.

***ذکر خاطره‌ای از دوران جنگ***

دو خاطره از دو شهید مطرح می کنم. برای همین است که می‌گویند بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه.

ما غرب کشور یک محوری را برای شناسایی تحویل گرفتیم. من معاون گروهان لشکر بودم. دوستی داشتم که در شناسایی پاوه روی مین رفت و پایش قطع شد. ما سه نفر بودیم. وقتی به خط عراق می‌رسیدیم مسئول جلو می‌رفت و چک می‌کرد. همه تاخط نمی‌رفتند. یک جایی شناسایی رفتیم. بالای دژ یکی به ما نگاه می‌کرد. دستم شکسته بود؛ برگشتم و این‌ها را تحویل دادم. گفتم کار من تمام شده و می‌خواهم بروم تهران و گچ دستم را باز کنم. تهران که رسیدم به من گفتند بیا و محور را تحویل بده. من رسیدم گفتن علی دیشب رفته روی مین.

آمدم پاوه و سپس از پاوه آمدم توی روستا و بعد دوباره علی رادیدم که پایش روی مین رفته بود.همان شب آمبولانس گرفتم و به تهران، خیابان بهار، بیمارستان شهربانی آوردمش. وضع پایش خیلی بد بود؛ طوری که به اصطلاح پزشکی ادنت شده بود. دراین حالت چون نمی‌توان عفونت زدایی کرد پا را از صبح تا بعداز ظهر درتشتی از بتادین و سرم گذاشتند و این فرد از درد عربده می‌کشید و خلاصه بعد از چهارده روز پایش را قطع کردند. یک پای چوبی که داخل گچ بود برایش درست کردند تا پایش ثبات پیدا کند و بتوانند از پایش برای ساختن پای مصنوعی قالبگیری کنند.

هنوز دوماه از این عمل جراحی نگذشته بود، عملیات کربلای پنج شد ومن به او گفتم که می‌خواهم به منطقه بروم و او هم گفت که من هم می‌آیم. گفتم تو که دوماه پیش پایت را قطع کردند؟ تو که پا نداری پای چوبی داری! توچه طور می‌خواهی به منطقه بیایی؟ علی هیکل درشتی داشت، گفت من نمی‌توانم تهران بمانم. به منطقه می‌آیم وخودم را روی خاک می‌کشم.

بالاخره بلیط گرفتیم و از تهران راه افتادیم. تقریبا به قم رسیده بودیم که پای چوبی علی از بیخ شکست. ناگزیر ماشین برای او گرفتم و او رابه تهران فرستادم.

ما به عملیات کربلای پنج رفتیم که دی ماه سال 65 انجام شد. مرحله دوم عملیات کربلای پنج شصت روز بعد از مرحله اول، نزدیک ماه دوازده‌ام سال بود.ما یک تاکتیک زدیم و عقب نشینی کردیم. جنگ لشکرما، که لشکر 10 بودیم، تن به تن بود. شب بود. دیدم یک نفر لنگان لنگان دارد می‌آید. دیدم علی است. گفتم: تو این جا چه کار می‌کنی؟ گفت: پا گذاشتم! اصلا نگفت که این جا چه می‌کنم.

عملیات بعدی کربلای هشت بود که در همان منطقه و فروردین ماه 66 بود که برای ترمیم کربلای هفت انجام شد. دوباره او را دیدم که همانطور لنگ زنان راه می‌رفت.اما مشخص بود که اذیت شده است. من هم تیر خورده بودم و افتاده بودم. آمد بالای سرم و مرا برد در پیاده‌روی گردان. گفتم: توچرا می‌لنگی؟ گفت:پایم پیچ خورده. اما مشخص بود که خیلی اذیت می شود.

گذشت تا عملیات بعدی والفجر10که عیدسال بود67. داشتیم برای شناسایی به غرب می‌رفتیم. علی آمد و گفت: کجا می‌روی؟ گفتم به غرب می‌روم به همدان. از لشکر با من تماس گرفتند و گفتند که بیا برای شناسایی و از آن جا هم برای شناسایی عملیات جدید که همان بیت المقدس 4 بود، رفتیم. علی گفت که من هم می‌آیم. با هم از تهران رفتیم. توی راه گفت این آخرین بار من است که می‌آیم. گفتم :چه طور؟

گفت: "مصطفی"؛ مصطفی از بچه‌های شناسایی بود و در سن کمی هم شهید شد.مادر وپدر مصطفی تیر خورده بودند و برادرش هم شهید شده بود.من که به هیچ کس نمی‌گفتم به جبهه نیا، به او گفتم نیا و برو به خانواده‌ات برس. تو فرزند کوچک خانواده هستی. آمد و خیلی زود هم شهید شد.الان هم در قطعه 26دفن است،

علی می‌گفت: مصطفی به خوابم آمده و آیات 69 تا 71 سوره مبارکه آل عمران که همان آیات "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا...." بود را برایم خواند و به من نشان می‌داد و می‌خندید. بیدار می‌شدم و دوباره می‌خوابیدم و دوباره او به خوابم می‌آمد و برایم آیات را می خواند. خلاصه علی در همان عملیات هم شهید شد.

ما از بچه‌های اطلاعات عملیات بودیم ومعمولا بچه‌های اطلاعات بچه‌های شلوغی بودند.البته من مظلوم بودم. پشت چادرمان آب افتاد و پیش بچه‌های مخابرات رفتیم. تا یک ربع خندیدیم وحرف زدیم و بعد خوابیدیم. نصفه شب، یک توپ فرانسوی آمد وخورد وسط چادرمان. چادر لرزید و فانوس‌مان خاموش شد. دوباره روشنش کردیم وخوابیدیم. چیزی نگذشت که دوباره توپ فرانسوی به چادر ما خورد و تکه تکه‌اش کرد و فانوس هم خاموش شد.

دوباره روشنش کردیم و خوابیدیم. خوابیده بودیم که دیدیم صدای خرخر می‌آید. دیدیم همان که با او زیاد مزاح می‌کردیم یکی از خمپاره‌های این توپ به گردنش خورده وخیلی طاقت نیاورد و همان جا شهید شد.کنار علی هم جعبه‌ی مهماتی بود که خمپاره به آن اصابت کرده بود. به او گفتم این‌ها همه نشانه است. به پیشواز آمده‌اند، او هم خندید و گفت که می‌دانم.

ظهر روز چهارم یا پنجم بود که به شهید حسین غلامی گفتم من با علی هستم. او در چادر بود. گفتم بیا. گفت شما بروید من می‌آیم.از هم جدا شدیم و هواپیما شروع به تیر اندازی کرد.دیدم چادر را زده‌اند. از شهید اسدالله که در مرصاد شهید شد، پرسیدم سید، علی چه شد؟ گفت:مجروح شده. رفتم به سمت چادر و چهار تا از بچه‌ها در چادر به طور کامل سوخته بودند.من تا قبل از آن نمی‌دانستم سوختن چه طور است؟!

علی هم سوخته بود، او رابه اورژانس بردیم. نمی‌توانستند برایش کاری بکنند. تا نیم ساعت جان می‌داد. سرش را روی پایم گذاشتم واو را نوازش کردم تا جان داد و شهید شد.

علی و امثال او که در ذهن من زیاد هستند؛ آنها ثابت کردند که در هر حالتی باشی و هر اتفاقی هم برایت بیافتد، نباید شانه خالی کرد و صحنه را ترک کرد. باید همیشه و در همه حال خدمتگزار بود.چون خودشان را مدیون انقلاب می‌دانستند.

*** خاطره از قبول قطع‌نامه***

خاطره‌ی دیگر این که وقتی قطع‌نامه را قبول کردند، من تیر خورده بودم. شب قبل از پذیرفتن قطعنامه کسی به خانه ما آمد که مثلا برای عیادت یک مجروح آمده باشد. به من گفت: انقلاب قدر سرمایه‌های خودش را نمی‌داند و دارد نخبه‌کشی می‌کند. گفتم:چه طور؟ گفت: «پسر من یک پزشک است. او را شش ماه به اهواز فرستادند. او که یک پزشک عمومی بود نه متخصص!» در ضمن اهواز در آخرهای جنگ بود نه اول جنگ. اول جنگ پرنده در آن پر نمی‌زد. اما آخر جنگ هزاران نفر در آن زندگی می‌کردند. گفت پسرم گفته در اهواز دارند نخبه‌کشی می‌کنند.من هم در جواب این مردچیزی نگفتم.

شب همان روز اعلام شد که امام(ره) قطعنامه را پذیرفته‌اند. ما خودمان خیلی متاثر بودیم که امام پذیرفته بودند. اما آنچه اینجا برای ما آن را آسان کرد، این بود که امام آن راپذیرفته‌اند و ما امام را باور داشتیم و تنها حسرتمان شهید نشدن بود. تا به حال وظیفه ما جنگیدن بود و بعد از آن پذیرفتن تصمیم امام. همان شب همان آقایی که می‌گفت در اهواز نخبه‌کشی می‌کنند، به خانه ما زنگ زد و کلی عصبانی بود که چرا حق ما راضایع کردند؟ اما شب ما برای رفتن به هیئت، رفتیم مسجد و پای من هم در گچ بود و با عصا راه می‌رفتم.

یکی از دوستانم را دیدم که رزمنده بود. نامش مجید بود. او به من گفت: خیلی خوشحالم که قطعنامه را پذیرفتند؛می‌دانی چرا؟ چون خیلی مرد هستم. گفتم: چرا؟ حالت خوب است؟ موجی شدی؟ این حرف ها را برای چه می‌زنی؟ گفت: بچه‌های گردان ما را برای مرخصی فرستادند و من با درخواست خودم به مرخصی نیامدم و نام من هنوز در لیست رزمنده‌هاست و من هنوز رزمنده‌ام و پیش امام رو سفیدم.

من خیلی خوشحالم. مجید دوباره به منطقه رفت و در عملیات مرصاد شهید شد و حالا شما منطق او و منطق آن آقا که پسرش پزشک بود را با هم مقایسه کنید.شما هم که الان دارید کار می‌کنید سعی کنید که با ملاک جلو بروید وهمیشه و همیشه خودتان را بدهکار بدانید. بدهکار به امام و به آقا و به انقلاب و مارا هم دعا کنید که بتوانیم این مسیر را درست و صحیح برویم.

منبع: تسنیم

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار