فال حافظ امروز دوشنبه ۷ آذر ۱۴۰۱ با تفسیر زیبا و دقیق

پارسینه: فال حافظ در دوشنبه ۷ آذر ۱۴۰۱ منتشر شد.
فال حافظ امروز دوشنبه ۷ آذر ۱۴۰۱ را با ما در ادامه بخوانید. برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم تا هر روز تعبیر یکی از غزلهای حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. در فال حافظ دوشنبه ۷ آذر ۱۴۰۱ به بررسی غزل شماره ۲۶۱ حافظ میپردازیم.
غزل شماره ۲۶۱ حافظ میگوید دل تنگ هستی و روح و روان خستهای داری که همگی درمان میشود، درهای وصال باز میشوند و شادی به رویت لبخند میزند. مخاطب این شعر محبوب شاعر است که از او طلب دارد درآید تا با آمدنش توان به دل خسته و جان به تن مرده حافظ بازگردند. در دوری جانان چشم حافظ بسته شده و فقط وصال میتواند او را بینا کند.
غزل شماره ۲۶۱ از دیوان حافظ - درآ که در دل خسته توان درآید باز
درآ که در دل خسته توان درآید باز
بیا که در تن مرده روان درآید باز
بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت
ز خیل شادی روم رخت زداید باز
به پیش آینه دل هر آن چه میدارم
بجز خیال جمالت نمینماید باز
بدان مثل که شب آبستن است روز از تو
ستاره میشمرم تا که شب چه زاید باز
بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ
به بوی گلبن وصل تو میسراید باز
تفسیر این غزل در فال حافظ شما
به شدت انتظار کسی را میکشی و شب و روز را با یادش سپری میکنی تا آنجا که دوست داری محبوب را فرابخوانی تا دلتنگی را از تو بزداید. به همین خاطر روح و روان تو در این چند وقت اخیر به شدت خسته شده است و اشک میریزی. غم را از وجودت خارج کن که همه این خستگیها درمان خواهد شد. درهای وصال باز میشوند و شادی به رویت لبخند میزند. خیالات واهی و حساسیت بیش از حد را کنار بگذار و منتظر اتفاقاتی باش که همگی از خوبی و شادی خبر میدهند.
تعبیر غزل شماره ۲۶۱ حافظ در فال شما :
اخیرا به شدت احساس خستگی می کنید و قلب و ذهنی غمگین و بی حوصله دارید، سعی کنید غم و غصه را از دل بیرون کرده و امید خود را حفظ کنید که به زودی راه رسیدن به مقصود باز خواهد شد و روزهای خوشی در انتظار شماست.
از دنیای خواب و خیال بیرون بیایید و خودتان را برای روزهای شاد و خوب آماده کنید که دلتنگی ها به سر خواهد آمد. کمی زودرنج و حساس هستید که باعث می شود زود از هر کاری دلسرد شوید، اما باید بدانید که دنیا همیشه به کام نیست و باید در سختی ها صبوری پیشه کنید.
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۶۱ حافظ
بیت اول
درآ که در دل خسته توان درآید باز
بیا که در تن مرده روان درآید باز
به خانهام بیا تا قلب عاشق آزردهام دوباره نیرو و قدرت بگیرد. نزد من بیا تا در بدن بیجان دوباره روح دمیده شود.
بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز
بشتاب که جدایی و فراق تو دیده مرا آنچنان بردوخت و کور کرد که همانا گشایش در وصال تو آن را باز میکند و روشن میسازد.
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت
ز خیل شادی روم رخت زداید باز
اندوهی که مانند لشکر ظلمت شب کشور دل را مسخر کرد، از سپاه طرب روم چهره روشن و درخشان تو زدوده خواهد شد.
زنگ ولایتی در آفریقای شرقی بوده با مردمانی سیهفام و روم در آسیای صغیر که مردمانش سپیدچهره بودند.
به پیش آینه دل هر آن چه میدارم
بجز خیال جمالت نمینماید باز
در برابر آیینه دل هرچه مینهم بجز صورت چهره تو چیزی در آن پدیدار نمیشود. یعنی در هرچیز نقش رخ تو را میبینم.
بدان مثل که شب آبستن است روز از تو
ستاره میشمرم تا که شب چه زاید باز
روزها در انتظار تو میمانم و اختر اشک میشمارم و میگریم تا بنگرم که شب از پرده غیب چه پدید آید که گفتهاند شب آبستن است. یعنی شاید شب آبستن روز مراد من باشد.
بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ
به بوی گلبن وصل تو میسراید باز
بشتاب که عندلیب خوشطبع دل حافظ دوباره در اشتیاق نهال وصال تو نغمهسرایی میکند.
ارسال نظر