فال حافظ امروز جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱ با تفسیر زیبا و دقیق

پارسینه: فال حافظ در جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱ منتشر شد.
فال حافظ امروز جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱ را با ما در ادامه بخوانید. برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم تا هر روز تعبیر یکی از غزلهای حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. در فال حافظ جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱ به بررسی غزل شماره ۲۵۸ حافظ میپردازیم.
غزل شماره ۲۵۸ از دیوان حافظ - هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز
هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز
ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز
روندگان طریقت ره بلا سپرند
رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز
غم حبیب نهان به ز گفت و گوی رقیب
که نیست سینه ارباب کینه محرم راز
اگر چه حسن تو از عشق غیر مستغنیست
من آن نیم که از این عشقبازی آیم باز
چه گویمت که ز سوز درون چه میبینم
ز اشک پرس حکایت که من نیم غماز
چه فتنه بود که مشاطه قضا انگیخت
که کرد نرگس مستش سیه به سرمه ناز
بدین سپاس که مجلس منور است به دوست
گرت چو شمع جفایی رسد بسوز و بساز
غرض کرشمه حسن است ور نه حاجت نیست
جمال دولت محمود را به زلف ایاز
غزل سرایی ناهید صرفهای نبرد
در آن مقام که حافظ برآورد آواز
تفسیر این غزل در فال حافظ شما
به زودی به آنچه که دلت میخواهد میرسی و این از یاری و لطف خدا و البته اصرار و پافشاری خودت در راه رسیدن به مقصود است. اکنون در هر لحظه از یاد پروردگار غافل مشو و شکر او را به جای آور حتی اگر به مصیبتی گرفتار شدهای و بالا و پایین زندگی تو را خسته کرده است. با خودت کنار بیا؛ با اشک و غم، کاری از پیش نخواهی برد. سرنوشت حوادث زیادی برایت رقم زده است؛ مرد عمل باش تا با همه آنها مقابله کنی و به دولت برسی. با حرفهای نسنجیده دیگران را آزار مده. رازهایت را با هرکسی درمیان مگذار که به غصه تو شاد نشوند.
تعبیر غزل شماره ۲۵۸ حافظ در فال شما :
همواره به یاد خداوند باشید و به درگاهش شکرگزاری کنید. زندگی پستی بلندی های فراوانی دارد و سختی ها و مشکلات شما را خسته کرده است. با غم و غصه خوردن به جایی نمی رسید، با اراده قوی برخیزید و با همه مشکلات مبارزه کنید تا به مراد دل برسید.
به زودی بخت و اقبال به شما روی خواهد آورد اما باید با فکر و دقت کافی اقدام کنید و تردید و دودلی را از خود دور کنید. دست از لجبازی بردارید و دیگران را با حرف های خود آزار ندهید.
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۵۸ حافظ
هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز
ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز
خدا را بسیار سپاس میگویم که تو را آنطور که دلم آرزو میکرد، دیدم که از روی راستی و پاکدلی با دل من همدم و موافق شدهای.
ارسال نظر