گوناگون

نتایج و دستاوردهای ائتلاف ۲+۱

پارسینه: امر سیاسی و سیاست‌ ورزی را به یک معنا می‌توان در امر «تصمیم‌گیری» خلاصه کرد که در رقابت‌های سیاسی به ویژه مبارزات انتخاباتی حساسیت و اهمیت تصمیمات مضاعف می‌گردد.

پرویز امینی پژوهشگر سیاسی در یادداشتی که خبرگزاری فارس آن را منتشر کرد می نویسد: مطلوب است که تصمیمات در عرصه رقابت های سیاسی و انتخاباتی دو دستاورد داشته باشد. از یک طرف، در موضع فعال نگه داشتن موضع و ظرفیت خود و پیش برنده اهداف و استراتژی های سیاسی ما باشد و از طرف دیگر قادر باشد موضع و ظرفیت جریان های رقیب را منفعل یا محدود و کنترل کند و بر اهداف و استراتژی های آنها نقش بازدارنده داشته باشد.
از این منظر شکل گیری ائتلاف 2+1 به عنوان یک تصمیم در کارزار انتخابات ریاست جمهوری سال 92 نتایج و دستاوردهایی دقیقا برعکس دارد که در قالب چند نکته به توضیح آن می پردازم:

1) آنچنان که روشن است یکی از قطب های اصلی انتخابات و به طور طبیعی رقیبِ ائتلاف 2+1 جریان دولت و احمدی نژاد است. به موازات و یا در ادامه استراتژی احمدی نژاد در انتخابات سال 84 که بر «هاشمی- ضد هاشمی کردن» و در انتخابات سال 88 بر دو قطبی «احمدی نژاد- هاشمی» در فضای انتخابات استوار بوده است، استراتژی محوری این جریان در رقابت های انتخاباتی سال 92 بر «احمدی نژاد و ضد احمدی نژاد » کردن رقابت های انتخاباتی بنا گذاشته شده است. شکل دادن به یک ائتلاف سیاسی که رقیب طبیعی دولت و جریان احمدی نژاد در انتخابات آینده است خصوصا ائتلافی که قالیباف به عنوان یک چهره دارای تضاد و تعارض شناخته شده با احمدی نژاد در آن نقش جدی دارد، موضع احمدی نژاد در شکل دادن به دو قطبی احمدی نژاد و ضد احمدی نژاد را تقویت خواهد کرد و وی در پیشبرد استراتژی خود در موضع فعالی قرار خواهد داد. اگر بخواهم خیلی روشن تر بگویم، احمدی نژاد می تواند ائتلاف شکل گرفته را مظهر و مصداقِ قرار داشتن «همه علیه خود» طرح کند به خصوص این که احمدی نژاد در طرح ضد احمدی نژادی ها در این انتخابات، بیشتر بر روی افراد و گروهها و جریانات و حتی نهادهایی که به اصول گرایان منتسب اند، تمرکز خواهد کرد و جریانات موسوم به اصلاح طلبان در مجموعه ضداحمدی نژاد ی ها اولویت اول او نیستند.

2) در فضای سیاسی ایران بعد از انقلاب اسلامی که سازوکار انتخابات و نقش آفرینی مردم در جابجایی نخبگان سیاسی به یک امر رایج و نهادینه تبدیل شده است، یک مسئله محوری وجود دارد که عبارت است از این که «امر سیاسی» تابعی از «امر اجتماعی است» و بنابراین در سیاست ورزی کسانی موفق ترند که رویکردی از «پایین به بالا» در سیاست دارند و تلاش می کنند تصمیمات سیاسی را از دل بدنه اجتماعی و فضای عمومی به صحنه سیاست بیاورند. شکل گیری ائتلاف 2+1 درست برعکس این منطق، از روند سیاست ورزی از بالا به پایین تبعیت می کند که می خواهد تصمیم ساخته شده در بالا و در بین حلقه سیاستمداران را به صحنه اجتماعی سرایت و گسترش دهد یا به تعبیر منتقدین این نوع سیاست ورزی تصمیمات سیاسی را به حوزه عمومی تحمیل کنند که به طور طبیعی با مقاومت اجتماعی روبرو می شود. خاصه این که این فرصت و امکان را در اختیار جریانات رقیب قرار می دهد که فضای اجتماعی را بر روی این مسئله حساس و متمرکز کنند و با نقد این نوع تصمیم گیری که تصمیمات خود را قطع نظر از فضای اجتماعی و مردمی می گیرد، ائتلاف مذکور را در برابر مردم قرار دهد که در این صورت عرصه بر ائتلاف مذکور از نظر اجتماعی تنگ خواهد شد و فضای فعالی در اختیار رقبای آنها خصوصا جریان جبهه پایداری قرار خواهد گرفت. در واقع خطای تصمیم گیران ائتلاف 2+1 در این است که تنها به چیستی تصمیم توجه کرده و با تلقی مثبت داشتن از اصل ائتلاف در برابر تکثر، به تصمیم 2+1 رسیده اند. در حالی که آنچه در سیاست ورزی همپای چیستی تصمیمات مهم است، چگونگی و فرایند و نحوه ظهور و بروز دادن تصمیمات است که در جریان مذکور مورد بی توجهی قرار گرفته است. در واقع جریان مذکور باید اجازه می داد که این ائتلاف به عنوان یک تصمیم سیاسی از دل بستر طبیعی اجتماعی و پس از شکل گیری جدی تر فضای انتخاباتی بیرون می آمد تا فضای اجتماعی را با خود همراه کند.

3) این تصمیم از نظر هدف اصلی اعلام شده از سوی تصمیم گیرانش یعنی وحدت یا ائتلاف نیز بسیار آسیب پذیر است. اساسا این ترکیب ائتلافی خود ضد ائتلاف است و برعکس، مرزبندی جریان های موسوم به اصول گرا را تشدید خواهد کرد. حضور قالیباف در این ترکیب که خط قرمز دو جریان دولت و جبهه پایداری است در نقطه شروع کار و بدون هیچ بحث و گفتگویی، آنها را به سه جریان در انتخابات تبدیل خواهد کرد. این ترکیب ائتلافی به دلیل حضور قالیباف در ترکیب خود تنها جریاناتی که گمان می رفت بتوانند به هم نزدیک شوند یعنی پایداری و تحول خواهان را کاملا از هم دور کرد و حتی در مقابل هم قرار داد.

به لحاظ تاریخی نیز تجربه شورای هماهنگی در انتخابات سال 84 که یک تشکیلات نسبتا منسجمی بود، پیش روی ماست که مسئله ائتلاف و وحدت را پیگیری می کرد که علاوه بر این که در تحقق هدف خود به شکست رسید و به حضور چهار کاندیدا(رضایی، قالیباف،احمدی نژاد و لاریجانی) در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 منجر شد، فروپاشی شورای هماهنگی را نیز در پی داشت. در شرایط کنونی که تکثر وضعیت غالب فضای سیاسی است و مجموعه شکل دهنده ائتلاف 2+1 نیز در مقایسه با شورای هماهنگی فاقد آن سازوکارهای تشکیلاتی انسجام بخش است، به چه میزان می توان به تداوم چنین ائتلافی امیدوار بود؟

4) تنها نفعی که قالیباف از این ائتلاف می تواند ببرد این است که با قرار گرفتن در کنار حداد و ولایتی بخشی از چالش های پیشین خود با جریانات مذهبی را پر کند که در بخش هایی از جریان های اصولگرا کم و بیش موثر است. اما باید توجه داشت که در بدنه اصولگرا گرایش هایی مانند هواداران آیت الله مصباح یا جبهه پایداری وجود دارد که به هیچ وجه با مسئله قالیباف کنار نخواهند آمد و بنابراین دامنه این اثر مثبت نیز محدود است. همچنین این ائتلاف نتایج برعکس برای موقعیت حداد عادل و ولایتی نیز در بین آن گرایش های اصولگرا خواهد داشت و همراهی و همنشینی آنها با قالیباف، جایگاه آنها را در بین آنها کاهش خواهد داد.

5) بر اساس منطقی که در ترجیح و برتری سیاست ورزی از پایین به بالا گفته شد، بیشترین خسارت این تصمیم(ائتلاف 2+1) بر خلاف تصور بسیاری ها، متوجه کاندیدای جدی تر این ائتلاف یعنی قالیباف است. چرا که این ائتلاف سیاسی در این مقطع و زمان که هنوز رقابت های انتخاباتی در نقطه شروع هستند، وی را از فاز ظرفیت سازی های اجتماعی ِ ناشی از کار در شهرداری تهران، وارد روند سیاسی می کند و همین امر برای او محدودیت های اجتماعی خواهد ساخت. علاوه بر این با قرار گرفتن در کنار ولایتی و حدادعادل که چهره های شناخته شده ای هستند و ذهنیت اجتماعی مشخصی از آنها وجود دارد، دامنه عمل و میزان انعطاف پذیری سیاسی قالیباف محدود می شود . مخصوصا راه نفوذ وی برای جلب آرایی که گرایش اصلاح طلبانه به معنای اجتماعی آن دارند با مشکل و چالش مواجه می شود.

6) مسئله مهم دیگر این ائتلاف 3نفره این است که باید به قاعده همه برای یک نفر و یک نفر برای همه تن بدهند و هر یک از این سه نفر علاوه بر توجیه و دفاع از مواضع و عملکرد گذشته و حال خود ،مدافع و توجیه کننده مواضع و عملکرد دو نفر دیگر در گذشته و حال باشد و این مسئله ظرفیتی در اختیار رقبای آنها قرار می دهد که به واسطه ضعف ها و چالش های تنها یکی از این سه نفر، کل ائتلاف را به تنگنای سیاسی و اجتماعی بکشاند. به طور مثال اگر از حداد عادل بپرسند که نظر شما درباره مواضع قالیباف در فضای حوادث بعد از انتخابات چیست؟ یا بر عکس از قالیباف درباره رفتار حداد و ولایتی در حوادث بعد از انتخابات بپرسند یا از آنها بخواهند درباره رفتار خارجی دولت کنونی نظر بدهد و مسایلی از این دست و.. که چاره ای جز تایید یکدیگر علیرغم تفاوت مواضع با هم ندارند. دامنه این پرسش ها و چالش ها را می توان به مسایل دیگر در گذشته و حال چه از نظر سیاسی و چه از نظر کارشناسی توسعه داد و بعید است که به طور واقعی این سه نفر درباره همه مسایل یک دیدگاه و یک نظر داشته باشند و همین نقطه ای است که رقبای آنها بر روی آن کار خواهند کرد و این ائتلاف را به چالش اجتماعی و سیاسی خواهند کشاند.

7) مشکل بزرگ دیگر تصمیم مذکور این است که قابل تجدیدنظر و ترمیم نیست و نمی توان از آن رها شد و تا پایان انتخابات باید با آن و هزینه هایش سر کرد. این تصمیم و پیامدهای آن در کوران یک رقابت سنگین انتخاباتی نشان داد که بین رفتار سیاستمداران کشور با سیاست ورزی عقلانی که هدف محور است و می تواند ابزارها را متناسب با اهداف تشخیص دهد و بکار ببندد، فاصله زیادی است و آنها هنوز به اندازه سیاست و امر سیاسی پیچیده نیستند.

منبع: خبرگزاری فارس

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار