گوناگون

"زن و بچه ام را قربانی لذت هایم کردم"

پارسینه: از آن زمان خیلی می گذرد، کریم هر روز، روزها را بر سر مزار دختر می گذراند وشبها را زیر نور ماه و مرگ را از خدا طلب می کند. همسایه ها هر روز از روی ترحم تکه نانی برای خوردن به وی صدقه می دهند.

در یکی از شهرستانهای استان تهران در محله ای دور افتاده بنام مهدی آباد در کوچه ای تنگ و تاریک در آخرین خانه فردی بنام کریک 54 ساله، زندگی می کند.

طبق گفته اهالی طی چند سالی است که خود را در خانه حبس کرده، گویا افسردگی شدید و بیماری روانی دارد.

همسایه ها می گویند که سالهای خیلی دور، کریم زندگی بسیار خوبی داشته در آن موقع کلی کارگر و شاگرد داشته و با کلی برو وبیا

آنروزها بزم های شبانه و قمار بازی نوعی تفریحی شیرین در زندگی بحساب می آمد. غافل از اینکه همین تفریحات به نظر شیرین و گاها ساده زندگیش را به آتش کشد. کریم باغ و زمین و کلی ملک واملاک داشته هر چند که از ارث پدر بوده اما باز هم او را یه جورایی پسر ارباب و پولدار می خواندند کم کم شروع شد.

طوری که اول باختن چند گوسفند، چندین رأس گوسفندان خود را از دست داد و دیری نپایید که اکثر ملک و املاک خود را در این بازی باخت.

دخترش در 7 سالگی دچار بیماری حصبه شد اما دریغ از ریالی پول که خرج بیماری اش کند. زهرای کوچک با درد دست و پنجه نرم می کرد و پدر در فکر بردن رقیبانش......

دیری نگذشت که زهرا برای همیشه چشم از دنیا گشود و مادرش نیز بدون اینکه حتی شوهرش لحظه ای نبودنش را حس کند، خانه را برای همیشه ترک کرد.
از آن زمان خیلی می گذرد، کریم هر روز، روزها را بر سر مزار دختر می گذراند وشبها را زیر نور ماه و مرگ را از خدا طلب می کند. همسایه ها هر روز از روی ترحم تکه نانی برای خوردن به وی صدقه می دهند.
همه می دانند که کریم همان مردی بود که سالها در بیشه زار خود می چرخید و از زندگیش لذت می برد ولی امروز در گوشه اتاقی به یاد می آورد که زن و فرزندش را قربانی لذت هایش کرد.

منبع: باشگاه خبرنگاران

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار