کوروش کبیر چگونه ایران را به اولین ابرقدرت تاریخ تبدیل کرد؟

پارسینه: کوروش کبیر یا کوروش دوم، بنیانگذار سلسله هخامنشی بود که با شکست مادها پادشاه ایران شد و پس از آن با پیروزی های پیاپی و شیوه حکمرانی منحصر به فردش توانست یکی از بزرگترین امپراتوری های تاریخ و اولین ابرقدرت جهان را بنیان نهد.
ظهور کوروش کبیر
کوروش کبیر متولد حدود سال ۶۰۰ قبل از میلاد، بنیانگذار اولین امپراتوری ایران (سلسله هخامنشی) متعلق به ایل نیمه کوچ نشین پاسارگاد بود که در جنوب غربی ایران کنونی گوسفند، بز و گاو پرورش میدادند. در مورد جوانی یا دودمان کوروش کبیر (کوروش دوم) اطلاعات قطعی کمی در دست است جز اینکه او از طریق تولد یا ازدواج بخشی از خانواده سلطنتی هخامنشی بوده است.
پنج سال پس از به تخت نشستن در سال ۵۵۸ قبل از میلاد به عنوان پادشاه دست نشانده امپراتوری ماد (که بیشتر ایران امروزی را تحت کنترل داشت)، کوروش رؤسای سایر قبایل ایرانی را متحد کرد و شورشی را علیه ایشتوویگو (آستیاگ)، پادشاه ماد رهبری کرد. کوروش با کمک یک ژنرال فراری ماد، نیروهای ایشتوویگو را در نبرد پاسارگاد شکست داد و پایتخت آنها یعنی هگمتانه (اکباتان) را در سال ۵۵۰ قبل از میلاد تصرف کرد.
پارسیان که زمانی تحت انقیاد بودند، فاتح شده بودند. با این حال کوروش به عنوان فرمانروا، به جای انتقام جویی مهربانی و خویشتنداری نشان داد. او یک مقرری شاهانه برای ایشتوویگو تعیین کرد، هگمتانه را به عنوان پایتخت تابستانی خود دست نخورده نگاه داشت و به اشراف مادها مناصب عالی در دربار و ارتش خود داد. البته بخشش او محدودیتهایی هم داشت: او داماد و نوههای ایشتوویگو را به قتل رساند، زیرا آنها را تهدیدی برای قدرت خود میدانست.

کوروش لیدیه را فتح کرد و امپراتوری خود را گسترش داد
برتری کوروش موجب نگرانی کرزوس، پادشاه لیدیه که نیمه غربی ترکیه کنونی را اشغال کرده بود، شد. کرزوس در حالی که به فکر حملهای به قدرت نوظهور ایران همسایگی بود، پیکی را برای مشورت با اوراکل یونانی در دلفی فرستاد. گفته میشود که رابط خدایان گفته است «اگر کرزوس به جنگ برود، امپراتوری بزرگی را نابود خواهد کرد.»
کرزوس که از این پیام الهی سرخوش بود، ارتش عظیمی را در راستای رودخانه هالیس (مرز ایران و لیدیه) رهبری و در سال ۵۴۷ قبل از میلاد به پارسیان حمله کرد. پس از یک نبرد ناتمام، کوروش با تعقیب نیروهای لیدیایی که در سرمای زمستان در حال عقب نشینی به سمت سارد، پایتخت، بودند، آنها را غافلگیر کرد.
هارپاگ، ژنرال ناراضی ماد که به شاه شدن کوروش کمک کرده بود، با نیروهای بی شمار پارسی در نبرد سرنوشتساز تیمبرا، سوارهنظام سوار بر شترهای جهازدار را در صف اول نبرد قرار داد. بوی زننده شترها آنقدر اسبهای لیدیایی را عقب راند که از میدان جنگ به در شدند. لیدیاییها با عقب نشینی به درون حصار سارد، سرانجام پس از محاصره توسط پارسیان تسلیم شدند.
به این ترتیب ثابت شد که سخنان اوراکل به کرزوس درست بوده است. یک امپراتوری نابود شده بود؛ اما این امپراتوری خود او بود.
کوروش همچون رفتاری که با مادها داشت، رویکردی آشتی جویانه با لیدیاییها در پیش گرفت. او خزانه را در سارد نگه داشت و کرزوس را به دربار خود آورد. او اجازه داد تا فرهنگها، مذاهب و قوانین محلی حفظ شود و این امر به او کمک کرد وفاداری رعایای جدید خود را به دست آورد. جان دبلیو. آی. لی استاد تاریخ در دانشگاه کالیفرنیا، میگوید: «کوروش میتوانست به سرعت ساختارهای اداری موجود در مکانهایی را که فتح کرده بود جذب کند یا بر آنها تسلط یابد، و بیشتر نخبگان محلی را در جایگاهشان حفظ میکرد.»
با این حال، ملایمت پادشاه پارسیان همیشگی نبود. هنگامی که اشراف مسئول خزانه داری لیدیه شورش کردند، کوروش شورشیان را اعدام کرد و پیروان آنها را به بردگی گرفت. ژنرال هارپاگ پس از فتح لیدیه با محاصره وحشیانه سکونتگاههای یونانی در ایونیه، بسیاری را مجبور به مهاجرت به ایتالیا و خالی شدن کامل شهرها کرد.
لی میگوید: «اسطورهسازیهای زیادی، چه باستانی و چه مدرن، درباره کوروش بهعنوان حاکمی خیرخواه وجود دارد. در حالی که کوروش مطمئناً نسبت به آداب و رسوم و مذاهب محلی مدارا میکرد و با نخبگان محلی کار میکرد، اسناد معاصر مانند الواح خط میخی نشان میدهد که امپراتوری پارسیان، مانند همه امپراتوری ها، بر استخراج ثروت و نیروی کار - از جمله از طریق برده داری - مردم مناطق فتح شده، متمرکز بوده است.»
با رشد امپراتوری پارسیان، ارتش آن هم تقویت شد. کوروش یک سپاه زبده متشکل از جنگجویان سواره را ایجاد کرد که در تیراندازی هنگام سواری مهارت داشتند و ارابههای جنگی را با تیغههای متصل به چرخها به کار میگرفتند. لی میگوید: «به نظر میرسد که نیروهای او بسیار با انگیزه و آموزش دیده بودند، و به نظر میرسد خود کوروش یک رهبر الهامبخش بوده است. به نظر میرسد که او حتی در زمستان توانسته است ارتشهایش را سریعتر از آنچه دشمنان پیشبینی میکردند به حرکت درآورد.»
پس از اینکه ارتش او سرزمینهای شرق ایران را فتح کرد، کوروش به تسخیر آخرین قدرت باقیمانده در غرب آسیا یعنی « امپراتوری بابل نو » اندیشید.
در سال ۵۳۹ قبل از میلاد، نیروهای ایرانی به این امپراتوری ثروتمند و حاصلخیز حمله کردند و ارتش بابل را برای تصرف شهر استراتژیک اوپی در حاشیه رودخانه دجله شکست دادند. یک هفته بعد، ارتش ایران به دیوارهای بابل، بزرگترین شهر جهان باستان رسید و بدون جنگ آن را تصرف کرد.
بر اساس منشور کوروش ، قطعه استوانهای شکل گلی با نوشتههای میخی بابلی که در سال ۱۸۷۹ کشف شد، پادشاه ایران پیروزمندانه و با آشتی به بابل وارد شد و «جایگاه سروری [خود] را با جشن و شادمانی» در کاخ شاهی برپا کرد.
کوروش اندکی پس از سقوط بابل، یهودیان بابلی که ۵۰ سال پیش به دنبال تخریب معبد اورشلیم (بیت المقدس کنونی) توسط نبوکدنصر دوم مجبور اسیر شده بودند را آزاد کرد. بسیاری از آنها که از تبعید در بابل آزاد شدند، به وطن معنوی خود در اورشلیم بازگشتند. کتاب اشعیا در عهد عتیق، کوروش را بهعنوان «مسحشده» از سوی خدا برای آنکه «امتها را در برابر او مطیع کند و پادشاهان را از اسلحههایشان خلع کند»، مورد ستایش قرار میدهد.
با فتح امپراتوری بابل نو، امپراتوری ایران از دریای اژه در غرب تا رود سند در شرق گسترش یافت. کوروش یکی از بزرگترین امپراتوریهایی را که جهان باستان به خود دیده ایجاد کرده بود و میتوانست به خود ببالد: «من کوروش هستم، شاه جهان.» (نقل از منشور کوروش)

کوروش میمیرد، اما امپراتوری پارس زنده می ماند
در مورد مرگ کوروش ، که در حدود سال ۵۲۹ قبل از میلاد اتفاق افتاد، اطلاعات کمی در دست است. بر اساس برخی گزارش ها، او در جریان یکی از لشکرکشیهای در مرزهای شرقی امپراتوری بر اثر زخمی شدن در میدان جنگ درگذشت. جسد او به پاسارگاد بازگردانده شد، در یک تابوت طلایی قرار داده شد و در یک قبر سنگی عظیم به سمت طلوع خورشید آرام گرفت.
پسرش کمبوجیه دوم جانشین کوروش شد که با فتح تمدن باستانی دیگری در مصر به گسترش مرزهای امپراتوری ادامه داد. امپراتوری ایران به مدت دو قرن مرفه و پایدار ماند تا اینکه در سال ۳۳۰ قبل از میلاد به دست ارتش اسکندر مقدونی افتاد.
درود بر کوروش کبیر
چيزي رو كه نمي تونيد بفميد بهتون ميگم. ذوالقرنين كه در قرآن آمده درباره كوروش است و تصويرش بصورت مردي با صورت نيمي انسان و نيمي آتش ديده ميشود كه اين نشانه فرشته بودن اوست. آن نيمه كه انسان ميبينيد بدني است كه فرشته در آن است. همانگونه كه انسان روح است و در بدن قرار دارد ولي آتش نيست. كوروش بزرگ فرشته سركوبگر دوم است. همين امروز در دوران مهمي زندگي ميكنيد كه فرشته سركوبگر سيزدهم روي زمين است.
کوروش اگر الان بود با اهریمن زمان میجنگید
آلبرت انیشتن را شیعه کردید بس است کوروش کبیر را بگذارید برای تاریخ دست نخورده بماند
صفات برجسته ذوالقرنین
از قرآن به خوبی استفاده می شود که ذوالقرنین دارای صفات برجسته و ممتازی بود که به این قرار است :
خداوند اسباب پیروزی ها را در همه ابعاد در اختیار او گذاشت.او سه لشگرکشی مهم داشت؛ به غرب، به شرق و به منطقه ای که در آنجا یک تنگه کوهستانی وجود داشت و در هر یک از این سفرها با اقوامی برخورد کرد.او مردی با ایمان، عادل و مهربان بود و از طریق عدل و داد منحرف نمی شد؛ به همین جهت مشمول لطف خاص پروردگار بود و به مال و ثروت دنیا علاقه ای نداشت.او به خدا و روز رستاخیز ایمان داشت.او سازنده یکی از مهمترین و نیرومندترین سدها بود، که در آن به جای آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شد که اگر مصالح دیگری هم در ساختمان آن به کار رفته بود، فرع بر این فلزات بود. هدف او از ساختن این سد، کمک به گروهی مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یأجوج و مأجوج بوده است. قبل از نزول قرآن نام او در میان جمعی از مردم شهرت داشت، از این رو قریش یا یهود از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره آن سؤ ال کردند.در قرآن چیزی بر پیامبری او تصریح نشده است ولی در الفاظ آن تعابیری است که از پیامبری او خبر می دهد. در روایات اسلامی از ذوالقرنین با عنوان «عبد صالح» نام برده شده است.