فال حافظ امروز ۲۷ بهمن ۱۴۰۰

پارسینه: امروز بیست و هفتم بهمن ماه مانند روال هر روز یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان تعبیر و تفسیر می کنیم.
برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم تا هر روز تعبیر یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز بیست و هفتم بهمن ماه به غزل شماره ۱۴۴ حافظ می پردازیم. غزل شماره ۱۴۴ حافظ به طور غیرمستقیم به یکی از اشعار شاه نعمت الله ولی اشاره میکند. شاه نعمت الله ولی از عارفان و شعرای زمان حافظ بود و با اینکه دیداری با حافظ نداشتند، اما اشعار زیبایی در مناظره با یکدیگر سرودهاند. شاه بیت این غزل بیت ششم آن است که برای رفتن به کوی طریقت گذر کردن از خلق و خوی حیوانی را توصیه میکند.
به سر جام جم آن گه نظر توانی کرد
که خاک میکده کحل بصر توانی کرد
مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر
بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد
گل مراد تو آن گه نقاب بگشاید
که خدمتش چو نسیم سحر توانی کرد
گدایی در میخانه طرفه اکسیریست
گر این عمل بکنی خاک زر توانی کرد
به عزم مرحله عشق پیش نه قدمی
که سودها کنی ار این سفر توانی کرد
تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
بیا که چاره ذوق حضور و نظم امور
به فیض بخشی اهل نظر توانی کرد
ولی تو تا لب معشوق و جام می خواهی
طمع مدار که کار دگر توانی کرد
دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی
چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد
گر این نصیحت شاهانه بشنوی حافظ
به شاهراه حقیقت گذر توانی کرد
از مقصد و مقصود خودت آگاهی داری اما به راهی میروی که به آن منتهی نمیشود و وقتت را صرف کارهایی میکنی که در راستای هدف تو نیست. آگاهانه و بسیار هوشیارانه عمل کن که با این کار به سرعت به هدفت نزدیک خواهی شد. شرط رسیدن به موفقیت در راه عشق دوری از دروغ و ریا و اخلاص داشتن در برابر خداوند قادر است. مطمئن باش خداوند در عاقبت به راستگویان کمک خواهد رساند.
معنی و تفسیر فال
معنی
١- یادش بخیر آنکسی که هنگام سفر از ما یادی نکرد و با بدرودی، دل غمزده ما را شادی نبخشید.
۲- آن نیکبختی که بر دلها نشان خوبی و مقبولیت میزد نمی دانم چرا این بنده پیر را از بند غم و اندوه نجات نبخشید
۳- جامه کاغذین دادخواهی خود را با خون خویش خواهم شست زیرا که آسمان، مرا به زیر در فش عدل و داد، راهنمایی نکرد.
۴- دل به این امید که شاید ناله و صدایی از او به تو برسد، ناله های فراوانی کرد آنقدر که فرهاد نکرد.
۵- تا سایه خود را از من گرفتی و از آنجا رفتی، مرغ سحر خوان دیگر در چین زلف شمشاد، لانه نکرد.
۶- شایسته است که پیک باد صبا نیز از تو، سرعت را بیاموزد زیرا که حتی باد هم به آن چالاکی که تو از نزد ما رفتی، حرکت نمی کند.
۷- هرکس که به زیبایی خداداد تو اعتراف نکرد، قلم آرایشگر آفرینش نیز نقش آرزوی او را ترسیم نخواهد کرد.
۸- ای رامشگر، نغمه ای را که مینواختی تغییر بده و نغمه عراق را بنواز زیرا یار ما به آن سو (عراق) رفت و از ما یاد نکرد.
۹- اشعار حافظ، غزلیات دلپذیر عراقی است، چه کسی این نغمه های جانسوز را شنید که فریاد و فغان نکرد.
تفسیر اول فال
تمام سعی و تلاشت را به کار گرفتی ولی نهایتا به نتیجه مطلوب نرسیدی. اما امید خود را از دست مده. اگر یک در بسته است درهای دیگری هست که می توانی آن را با کلید صبر و تلاش بگشایی. راههای دیگر را امتحان کن و بدان که موفق خواهی شد.
تفسیر دوم فال
با هوشیاری و دقت به زودی به مقصود خود خواهید رسید. اما ممکن است نیاز به مشورت با افراد آگاه پیدا کرده و تمام تلاش و سرعت عمل خود را به کار بگیرید تا به آن دست پیدا کنید.
حوصله به خرج دهید. گمشده تان به زودی پیدا می شود، برای مسافرت زمان خوبی است. روزهای جوانی را غنیمت شمرده و از آن لذت ببرید. اگر در معامله دچار خسران شده اید از به هم زدن آن نگران نباشید زیرا به سود شماست.
معنی و تفسیر غزل شماره ۱۴۴ حافظ
به سر جام جم آن گه نظر توانی کرد
که خاک میکده کحل بصر توانی کرد
آن زمانی میتوانی به جام جم نگاه کنی یا به دیگر معنی وقتی میتوانی از راز دل پیر طریقت آگاه شوی که خاک در میخانه عشق را سرمه چشمانت سازی. «جام جم» آیینهای بود که جمشید چهارمین پادشاه پیشدادی با مشورت حکیمان اختراع کرده بود و در آن اسرار جهان را مشاهده مینمود. اما در اینجا مقصود دل عارف است که از همه اتفاقات هستی خبر دارد.
مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر
بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد
هیچ لحظهای از عمرت را بدون باده شراب و آواز رامشگر سپری مکن، چراکه در زیر این سقف آسمان تنها با نغمه مطرب میتوانی غم و غصه را از دلت بیرون کنی.
گل مراد تو آن گه نقاب بگشاید
که خدمتش چو نسیم سحر توانی کرد
گل آرزوی تو زمانی پرده از رخ بر میدارد و شکوفا میشود؛ یعنی زمانی به آرزوهایت خواهی رسید که در خدمت می و مطرب باشی و همچون نسیم سحرگاهی برای شکوفاییاش تلاش کنی.
گدایی در میخانه طرفه اکسیریست
گر این عمل بکنی خاک زر توانی کرد
نشستن بر در میخانه عشق برای طلب و عرض نیاز، اکسیری شگفتانگیز است و اگر این کار را انجام دهی، میتوانی خاک بیارزش را به طلا تبدیل کنی. اکسیر مادهایست که کیمیاگران به دنبال یافتنش بودند تا توسط آن فلزات بیارزش همچون مس را به طلا تبدیل کنند.
به عزم مرحله عشق پیش نه قدمی
که سودها کنی ار این سفر توانی کرد
به قصد گام گذاشتن در راه و سفر عشق قدمی پیش بگذار، چراکه اگر بتوانی این سفر را انجام دهی، سود زیادی خواهی برد.
تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
تو که نمیتوانی از این جهان مادی بیرون بروی، چگونه میتوانی به سرای عالم معنا راه یابی؟ یعنی برای رسیدن به معنویات باید ابتدا علاقه به مادیات را کنار بگذاری.
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
بر روی چهره محبوب برقع و پردهای نیفتاده است. این تو هستی که باید غبار و گرد آلایشها را از چشمانت پاک کنی تا بتوانی به او نگاهی بیندازی.
بیا که چاره ذوق حضور و نظم امور
به فیضبخشی اهل نظر توانی کرد
بشتاب که راه رسیدن به لذت حضور و نظم کارها را تنها با فیض رساندن صاحبنظران میتوانی دریابی.
ولی تو تا لب معشوق و جام می خواهی
طمع مدار که کار دگر توانی کرد
اما تو تا وقتی که به بوسیدن لب معشوق و نوشیدن باده شراب تمایل داری، امید نداشته باش که بتوانی به کار دیگری بپردازی.
دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی
چو شمع خندهزنان ترک سر توانی کرد
ای دل، اگر از پرتو هدایت آگاه شوی، همچون شمعی شاد و خرم، میتوانی سر خود را نثار کنی.
گر این نصیحت شاهانه بشنوی حافظ
به شاهراه حقیقت گذر توانی کرد
ای حافظ، اگر این پند ارزشمند و نصیحت گرانبها را گوش کنی، میتوانی از راه اصلی رسیدن به حقیقت عبور کنی.
منبع: اندیشه معاصر
ارسال نظر