گوناگون

متن های روانشناسی برای حال خوب شما

متن های روانشناسی برای حال خوب شما

پارسینه: گاهی وقت ها نیاز داریم زمانی بگذاریم برای خواندن و شنیدن نوشته هایی که شاید زندگیمان را متحول کنند، شاید راهی برای شاد بودنمون پیدا کردیم، گاهی باید وقت بگذاریم و فکر کنیم.

چه انتظاری از مردم داری
من زندگی خودم را میکنم و برایم مهم نیست چگونه قضاوت میشوم
چاقم، لاغرم؛ قد بلندم، کوتاه قدم؛ سفیدم؛ سبزه ام
همه به خودم مربوط است…
مهم بودن یا نبودن رو فراموش کن
روزنامه روز شنبه زباله روز یکشنبه است!
زندگی کن به شيوه خودت
با قوانين خودت با باورها و ايمان قلبی خودت
مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند
برايشان فرقی نمی کند چگونه هستی
هر جور که باشی، حرفی برای گفتن دارند.
شاد باش و از زندگی لذت ببر
چه انتظاری از مردم داری ؟
آنها حتی پشت سر خدا هم حرف می زنند …

رابطه باکیفیتِ عاشقانه
حواستان به داشته های زندگیتان باشد؛
اینکه یک رابطه باکیفیتِ عاشقانه را
يادتان نرود که چه چیزی را در قبالِ چه از دست می دهید
نکند برای برداشتن چند تکّه سنگ زیبا از روی زمین
الماسِ با ارزشی را که در دست دارید از دست بدهید !
نگاهتان به دستِ خودتان باشد …
به اَلماستان
زمین همیشه پر از تکّه سنگ های بی ارزش است !

بعد از مردن
چند سال بعد از اينكه از دنيا مى رويد
هيچكس به خاطر نخواهد آورد كه چقدر ثروتمند و زيبا بوده ايد
اما همه يادشان خواهد ماند …
كه چه تأثيرى روى دلها و ذهن ها گذاشته ايد

تو یک زنی
یادت باشد تو یک زنی
زیبا باش
لباس خوب بپوش
ورزش کن
مواظب هیکل و اندامت باش
هر سنی که داری خوب و زیبا بگرد
همیشه بوی عطر بده
مطالعه کن و آگاهيتو بالا ببر
خودت را به صرف قهوه ای یا چایی در يک خلوت دنج مهمان کن
برای خودت گاهی هديه ای بخر
وقتی به خودت و روحت احترام میگذاری
احساس سربلندی می کنى
آنوقت ديگر از تنهایی به ديگران پناه نمیبری
و اگر قرار است انتخاب کنی کمتر به اشتباه اعتماد می کنی

تحسین دیگران
بعضی از مردم اصرار دارند که خود را به دیگران بشناسانند
ثروت خود را به رخ آنها بکشند
اما این نوع آدمها در درون خود زجر می کشند
زیرا شادی آنها وابسته به تفکر دیگران است !
مهم بودن را فراموش کنید تا آرامش نصیب تان شود
هرچه کمتر نیازمند تحسین دیگران باشید
بیشتر تحسین می شوید …

مگه تو این طور فکر نمی‌ کنی ؟
اولین روزهایی كه در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل بر می‌ داشت و به محل کار می‌ برد، ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى بود ما صبح‌ ها زود به کارخانه می‌ رسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک می‌ کرد.

در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند کارخانه اسکانیا با ماشین شخصى به سر کار می‌ آمدند، روز اول، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم : آیا جاى پارک ثابتى داری ؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک می‌ کنى ؟ در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست

او در جواب گفت: براى این که ما زود می‌ رسیم و وقت براى پیاده‌ رفتن داریم این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر می‌ رسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیک‌ تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند.


برنده شدن
فرهنگ عامل اصلی در پیشرفت جوامع بشری است
در بحث با فردی با هوش برنده شدن خیلی سخته
اما در بحث با یک احمق
برنده شدن، نزدیک به غیر ممکنه !

آهو و شیر
ﺳﺮﻋﺖ ﺁﻫﻮ 90 ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ که سرعت شیر 57 کیلومتر در ساعت ﺍﺳﺖ
ﭘﺲ ﭼﻄﻮﺭ ﺁﻫﻮ ﻃﻌﻤﻪ شیر می‌ شود؟
ﺗﺮﺱ ﺁﻫﻮ ﺍﺯ ﺷﮑﺎﺭ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﻣيشود ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ سنجیدن فاصله خود با شیر مدام به پشت ﺳﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ همین سرعتش بسیار کم می‌ شود ! تا جایی که شیر میتواند به او برسد
یعنی ﺍﮔﺮ ﺁﻫﻮ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ طعمه ﺷﯿﺮ نمیشود!
ﺍﮔﺮ ﺁﻫﻮ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ شیر به نیرویش ایمان دارد؛ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﻃﻌﻤﻪ ﺷﯿﺮ نخواهد شد ﺍﯾﻦ ﻗﺼﻪ ﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ، ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ایمان نداشته باشیم و در طول زندگی ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻧﮕﺎﻩ کنیم و به مرور خاطرات ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯾﻢ؛
ﻫﻢ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﻋﻘﺐ میمانیم
ﻭ ﻫﻢ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ…

گاهی زندگی را جدی نگیر
گاهی باید همه چیزو ساده تر بگیری
به جای پلو خورش، نیمرو و سیب زمینی سرخ کرده بزنی
به جای رستوران لوکس تو زعفرانیه، بری تجریش یه کاسه آش رشته بخوری
مزخرف ترین فیلمی که در طول تاریخ ساخته شده رو بذاری توی دستگاه و ولو شی رو مبل و بعد از شدت خسته کننده بودن فیلمه همونجا خوابت ببره
گاهی باید به جای موزیک فاخر، سنتی شجریان و بی کلام باخ و سمفونی پنجم بتهوون، یه آهنگ قر دار که ترانه ش از معیارای یه ترانه ی درست، فقط وزن داره پخش کنی و به مسخره ترین شکل ممکن باهاش برقصی
گاهی باید "عقاید یک دلقک" و "صد سال تنهایی" رو بذاری تو همون کتابخونه بمونن و به جاش بری چند تا جوک تکراری رو از نو بخونی و بخندی
به جای بحث در مورد روند تکمیل انسان و تاریخ تمدن، بشینی انقدر با دوستات مسخره بازی دراری و بخندی که دیگه خنده به دل درد بندازدت اصلا گاهی باید همه چیز رو به طرز احمقانه ای ساده بگیری تا حالت جا بیاد
گاهی باید زندگی رو اونقدری که همیشه جدی می گرفتی جدی نگیری، حال کنی با زندگیت
اگه این کارا رو نکنی، دیگه نمی تونی از اون پلو خورش و رستوران لوکس و اون فیلمی که پارسال اسکار گرفت و موزیک لایت و کتابای برتر جهان و بحث های فلسفی لذت ببری
هیچ یکنواختی ای لذتبخش نیست.
حتی یه پادشاه هم گاهی از تشریفات و پادشاه بودنش خسته میشه..

مردم چيزهاي قشنگ را خراب مي كنند
سفر كن و به هيچكس نگو
مثل يك داستان واقعي زندگي كن
و به هيچ كس نگو
با خوشحالي زندگي كن و به
هيچ كس نگو
مردم چيزهاي قشنگ را خراب مي كنند

زندگی برای دیگران !
بیشتر مشکلات زندگیمان از ‌آنجا شروع میشود که
ما نه برای خودمان بلکه برای آدم های اطراف مان زندگی می کنیم
لباسی میپوشیم که مد باشد
در رشته ای درس میخوانیم که کلاس داشته باشد
با کسی ازدواج می کنیم تا دهان مردم را ببندیم
بچه دار می شویم که برایمان حرف در نیاورند و این داستان تا آخر عمر ادامه دارد…
برای مردم زندگی کردن، یعنی خوشبخت بودن در ذهن مردم در حالیکه احساس خوشبختی کردن یک کیفیت درونی و شخصی است
لازمه احساس خوشبختی درک واقعیتهای زندگی شخصی و استفاده از شرایط موجود برای خلق بهترین های ممکن است.

جهان سوم
جهان سوم جاییست که درآمد یک دعانویس از یک برنامه نویس بیشتر است
جهان سوم جایی است که بسیاری از مردمانش با یک عطسه از هدف خود دست می کشند
جهان سوم جاییست که مردمانش حتی حوصله ۵ دقیقه مطالعه در روز را ندارند
این جغرافیا نیست که جهان سومی بودن را تعیین می کند،
آدمها هستند که آن را می سازند.
جهانسوم جا نیست
شخص است

الفباىِ تمام كردن
يك نفر بيايد و تمام كردن را يادمان دهد
نقطه گذاشتن و سرِ خط رفتن را
ما اسطوره هايى از نسلِ رابطه هاى بى سر و ته ايم
كم و بيش همه ما،
يك رابطه معلق را تجربه كرديم …
نه دلِ كندن داشتيم نه توانِ ماندن
نه دوستش داشتيم و نه طاقتِ با ديگرى ديدنش را
به خودمان كه آمديم؛
ديديم شيرين ترين لحظه هاى زندگىِ مان را
داديم براىِ آدمى كه بعدترها بى لياقتى اش را ثابت كرد
يك نفر بيايد و الفباىِ تمام كردن را يادمان دهد !

ﺷﻌﺮﯼ ﺯﻳﺒﺎ ﺍﺯ اقبال لاهوری
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ﻱ ﺍﻗﺒﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ
ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺧﻮﺩﺕ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ
ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﯼ
ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻠﻢ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ
ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ
ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺑﯽ ﻏﻢ ﻭ ﻣﻨﺖ
ﻣﻨﺖ ﻧﮑﺶ ﺍﺯ ﻏﯿﺮ ﻭ ﭘﺮ ﻭ ﺑﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ
ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺍﮔﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﺎﻧﯽ ﮔﺬﺭﺍﻧﯽ
ﭘﺲ ﺷﺎﮐﺮ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﻭ ﻫﺮ ﺳﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ …

گریه و افسوس
فيلسوفی لطیفه‌ ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند
بعد از چندلحظه او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
او لبخندی زد و گفت: وقتی نمی توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خورن در مورد مسئله ای مشابه ادامه می دهید ؟
گذشته را فراموش کنید و با آن آینده را بسازید به جای افسوس خوردن

لایق تو کسی نیست جز آن کسی که:
تو را انتخاب کند … نه امتحان
تو را نگاه کند … نه اینکه ببیند
تو را حس کند … نه اینکه لمست کند
تو را بسازد … نه اینکه بسوزاند
تو را بیاراید … نه اینکه بیازارد
تو را بخنداند … نه اینکه برنجاند
تو را دوست بدارد و بدارد و بدارد

بهترین خیاط
تو یه کوچه ای چهار تا خیاط بود كه همیشه با هم بحث میکردند …
یک روز، اولین خیاط یه تابلو بالای مغازه اش نصب کرد.
روی تابلو نوشته بود : بهترین خیاط شهر
دومین خیاط روی تابلوی بالای سردر مغازش نوشت: بهترین خیاط کشور
سومین خیاط نوشت: بهترین خیاط دنیا
چهارمین خیاط وقتی با این واقعه مواجه شد روی یک برگه کوچک با یه خط معمولی نوشت :
بهترین خیاط این کوچه
قرار نیست دنیایمان را بزرگ کنیم که در آن گم شویم
در همان دنیایی که هستیم می شود
آدم بزرگى باشیم …
منبع : رویداد ایران

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار