سیاست چین در افغانستان چه تاثیری بر خاورمیانه خواهد داشت؟
پارسینه: پس از خروج امریکا از افغانستان، چین با مشکلاتی درخصوص تعامل با منطقه گستردهتر در خاورمیانه مواجه شده است.
به گزارش «پارسینه» به نقل از میدل ایست نیوز، دولت جدید طالبان در افغانستان، یک چالش سیاسی جدی برای چین به شمار میرود. برای نخستین بار است که چین خود را ناچار به توسعه نسبی نقشش در یک منطقه موثر میبیند؛ منطقهای که میتواند بر منافع خاصش تاثیر منفی بگذارد.
پکن از خروج امریکا از افغانستان غافلگیر نشد و در عین حال چین تلاش زیادی کرده است تا بخشی از «گورستان امپراطوری ها» نباشد. درحالیکه مقامات چین از خروج امریکا ابراز خرسندی میکنند، اما اظهارات آنها با وضعیت کنونیشان در تناقض است. با خروج امریکا از افغانستان، چین دیگر از امنیت رایگان که حاصل حضور امریکا در طول مرزهای پاکستان-افغانستان و افغانستان-چین بود، بهرهمند نیست؛ منطقهای استراتژیک که به «افپاک» معروف است.
ثبات و امنیت در منطقه افپاک به توسعه راهرو اقتصادی چین و پاکستان کمک کرده است. این مسیر یکی از اصول ژئواستراتژیک چین در طرح «کمربند و جاده» است که محور سیاست متمایز «شی جین پینگ»، رئیس جمهور، این کشور شده است.
چین اکنون باید راههای جدیدی برای حفاظت از منافع خود برگزیند. این کشور هم اکنون درحال مشخص کردن چگونگی تعامل با افغانستان پس از خروج امریکا است. شناخت ژئوپولتیک چین از منطقه افپاک و بازیگران اصلی در آن از جمله ایران، مسائل مهمی را درباره چگونگی تعامل پکن با خاورمیانه و تجربه آن در منطقه افپاک بر سیاستش در قبال خاورمیانه روشن میکند. اندیشکده آمریکایی «واشنگتن اینستیتیوت» ادامه می دهد:
پکن از خروج امریکا از افغانستان غافلگیر نشد و در عین حال چین تلاش زیادی کرده است تا بخشی از «گورستان امپراطوری ها» نباشد. درحالیکه مقامات چین از خروج امریکا ابراز خرسندی میکنند، اما اظهارات آنها با وضعیت کنونیشان در تناقض است. با خروج امریکا از افغانستان، چین دیگر از امنیت رایگان که حاصل حضور امریکا در طول مرزهای پاکستان-افغانستان و افغانستان-چین بود، بهرهمند نیست؛ منطقهای استراتژیک که به «افپاک» معروف است.
ثبات و امنیت در منطقه افپاک به توسعه راهرو اقتصادی چین و پاکستان کمک کرده است. این مسیر یکی از اصول ژئواستراتژیک چین در طرح «کمربند و جاده» است که محور سیاست متمایز «شی جین پینگ»، رئیس جمهور، این کشور شده است.
چین اکنون باید راههای جدیدی برای حفاظت از منافع خود برگزیند. این کشور هم اکنون درحال مشخص کردن چگونگی تعامل با افغانستان پس از خروج امریکا است. شناخت ژئوپولتیک چین از منطقه افپاک و بازیگران اصلی در آن از جمله ایران، مسائل مهمی را درباره چگونگی تعامل پکن با خاورمیانه و تجربه آن در منطقه افپاک بر سیاستش در قبال خاورمیانه روشن میکند. اندیشکده آمریکایی «واشنگتن اینستیتیوت» ادامه می دهد:
چین در افغانستان و پاکستان با چه چیزی مواجه است؟
چین در منطقه افپاک، تازه وارد محسوب نمیشود. این کشور مرزی به طول ۹۲ کیلومتر با افغانستان در انتهای گذرگاه دور افتاده واخان دارد که در واقع حائل بین امپراطوری روسیه و بریتانیا بود.
چین از دهه ۱۹۵۰ با پاکستان رابطه دارد و به برنامه هستهای نظامی آن هم کمک کرده است.
در زمان اشغالگری شوروی، چین با امریکا در کمک به مجاهدین همکاری کرد و زمانی که طالبان، در اواخر دهه ۹۰ کنترل افغانستان را به دست گرفت، پکن تلاش کرد تا اطمینان حاصل کند افغانستان به گروههای جدایی طلب مخالف چین پناه نمیدهد. در مقابل چین از لحاظ سیاسی طالبان در افغانستان را به رسمیت شناخت و سرمایه گذاری خارجی برای این کشور فراهم کرد. در سال ۲۰۰۰، فرستاده چین به پاکستان، نخستین دیپلمات بلندپایه غیر مسلمان بود که با ملا عمر دیدار کرد؛ ملا عمری که متعهد شده بود طالبان به گروههای افراطی اویغور اجازه فعالیت در افغانستان یا حمله به چین را نخواهد داد.
منطقه افپاک در حال حاضر به دو دلیل منطقهای مهم برای چین به شمار میرود. نخست آنکه اقلیت مسلمان اویغور که در سین کیانگ ساکن هستند، روابط تاریخی و ریشهای از طریق مرزهای شمال غربی چین با پاکستان، افغانستان و تاجیکستان دارند. در گذشته، رزمندگان اویغور به دنبال پناهگاهی امن در افغانستان بودند و با گروه القاعده ارتباط گرفتند، صدها نفر از آنها نیز به جنگ در سوریه رفتند. چین نگران آن است اویغورها از گذرگاه دور افتاده واخان در افغانستان برای حمله و تحریک مخالفان در سین کیانگ استفاده کنند.
نگرانی دوم چین که با نگرانی نخست نیز ارتباط تنگاتنگ دارد، استفاده گروههای تروریستی از افغانستان به عنوان تهدیدی برای منافع رو به رشد چین در پاکستان است. گذرگاه اقتصادی بین چین و پاکستان که به موازات مرزهای افغانستان و پاکستان امتداد دارد، شمال غرب چین و ساحل جنوبی پاکستان را از طریق راه آهن، جاده و خط لوله وصل میکند و شرکتهای چینی درحال ساخت یک بندر بین المللی در گوادر هستند. بندر گوادر که به تقاطع بین اقیانوس هند و دریای عمان اشراف دارد، هزینههای عبور و مرور را کاهش میدهد و امنیت واردات سوخت فسیلی از خاورمیانه به چین را تامین میکند.
احتمال دارد بندر گوادر، دومین پایگاه دریایی چین در خارج از کشور پس از جیبوتی باشد که به این کشور اجازه میدهد در دریای عرب، خلیج فارس و دریای سرخ قدرت نمایی کند.
چین تاکنون نزدیک به ۶۰ میلیارد دلار در پروژههای مربوط به گذرگاه اقتصادی پاکستان سرمایه گذاری کرده است. این پروژهها برای توسعه پاکستان اهمیت زیادی دارد و پیش از این توسط تروریستها و جدایی طلبان در پاکستان هدف قرار گرفته است.
با وجود ناکامیهای بزرگ، چین از طریق گذرگاه اقتصادی بین خود و پاکستان، آنچه را که شوروی در هنگام حمله به افغانستان میخواست، محقق کرد و آن تضمین یک مسیر ورودی به دریای عرب و اقیانوس هند است، از این رو چین اهمیت زیادی برای تامین امنیت منافع و داراییهای خود در پاکستان قائل است.
منافع استراتژیک و تجاری بلند مدت چین در افغانستان شامل ذخایر خاکی کمیاب و فلزات ضروری برای صنعتی شدن است. یک گزارش امریکایی که در سال ۲۰۱۰ تهیه شده، ارزش معادن افغانستان را یک تریلیون دلار برآورد کرده بود. اما ضعف در زیرساخت و بی ثباتی ریشه دار در این کشور مانع از استخراج معادن شده است؛ امری که نشان میدهد امنیت سرمایه گذاری خارجی در معادن این کشور تضمین شده نیست.
در همین رابطه در سال ۲۰۰۸ دو شرکت چینی قراردادی ۳۰ ساله برای بهره برداری از یک معدن بزرگ مس امضا کردند، اما هنوز استخراج از آن آغاز نشده است، چرا که ترجیح دادند استخراج آن را تا زمانی که افغانستان امنتر و با ثباتتر شود به تعویق بیاندازند. در آوریل ۲۰۲۰ طالبان به این معدن حمله کرد و ۱۹ پلیس افغانستان را کشت.
اولویتهای چین در مدیریت «یک منطقه موثر» چیست؟
از آنجا که چین سیاست خارجی خود در قبال افغانستان و ایران را به یکدیگر مرتبط میداند، رویکرد در حال تحول چین نسبت به منطقه افپاک، نگاهی اجمالی از چگونگی تقویت منافع چین در خاورمیانه ارائه میدهد.
تمرکز چین در این منطقه سخت، سه بعد مرتبط را آشکار میکند: اولویت دادن به منافع مستقیم و کاملا مشخص چین و تضمین آن، تلاش برای تسهیل حل منازعات و تلاش برای تحقق اهداف استراتژیک بلند مدت.
چین ابتدا بر تضمین منافع خاص خود یعنی حفاظت مادی از سرمایه گذاری هایش از جمله افراد و ساخت و ساز و تبدیل مرزهایش به یک مانع غیرقابل نفوذ متمرکز است. گفته میشود چین از سیستمهای نظارتی گسترده برای جلوگیری از ورود به کشور از طریق گذرگاه واخان استفاده میکند. چین از شرکای خود انتظار همکاری و حمایت از منافع امنیتی خود نظیر تسهیل دسترسی کامل شرکتهای امنیتی خصوصی را دارد؛ این کشور سربازانش را در مراکز بازرسی که در تاجیکستان و برای نظارت بر مرزهای تاجیکستان و افغانستان احداث کرده، مستقر میکند.
درحالی که رهبران و کارشناسان چینی به تقویت جایگاه این کشور از طریق مدیریت مناطق موثر امید دارند، پکن تاکید میکند که به عدم دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر پایبند است. از آنجا که رویکرد چین در قبال افغانستان در واقع در امور داخلی این کشور عمق دارد، کارشناسان پیشنهاد میکنند تا چین رویکرد انعطاف پذیر تری که آنها مشارکت سازنده مینامند را در پیش بگیرد.
در ژوئن ۲۰۲۱، چین طرح ۸ مادهای خود برای افغانستان را ارائه کرد که شامل فرآیند آشتی فراگیر برای تشکیل دولتی با ثبات و موثر بود. اما افتادن کنترل افغانستان به دست طالبان اهمیت این طرح را از بین برد. با مشاهده این وضعیت، پکن بلافاصله حمایت خود از رهبری طالبان را اعلام کرد.
البته چین همچنان بر خطوط قرمزش تاکید دارد: جلوگیری از تروریسم فرامرزی که چین را هدف قرار میدهد به طور مشخص در منطقه سین کیانگ یا منافع چین در پاکستان. رسانههای چینی از اظهارات سران طالبان که سعی در رفع نگرانیهای پکن داشتند، ابراز خرسندی کردند.
تعامل عملی با منطقهای مهم در مرز چین که بر منافع اساسی این کشور تاثیر میگذارد و در نوع خود نخستین تعامل به شمار میرود، تجربهای آموزشی در تلاش برای مدیریت درگیری با استفاده از عناصر اساسی سیاست خارجی چین به شمار میرود.
استراتژیستهای چینی در حال بررسی استفاده از همکاری با ایران و حمایت این کشور از منطقه افپاک برای نفوذ چین در خاورمیانه هستند.
تجربه منطقه افپاک چگونه بر مانور چین در خاورمیانه تاثیر خواهد گذاشت؟
همانطور که خروج امریکا از افغانستان بر موضع جهانی چین تاثیر گذاشته است، شیوه تعامل چین با افغانستان و منطقه افپاک نیز بر رویکرد چین در قبال خاورمیانه و جایگاهش در این منطقه تاثیر خواهد داشت.
در ابتدا چین معتقد است که میراث جنبش عدم تعهد همچنان مهم است. برای توضیح این مساله باید گفت که چین میداند که حمایت از قضیه فلسطین همچنان محبوبیت دارد. چین همچنان پایبند به اصول افراطی در مخالفت با غرب برای حل منازعات است؛ بنابراین طرحهای چین برای حل منازعات، اصولی سازمان یافته و چند مادهای است که برای همه طرفهای موثر دیگر، خارج از چارچوب به نظر میرسد.
چین علاوه بر طرح ۸ مادهای خود برای افغانستان، طرحی ۴ مادهای برای حل درگیری اسرائیل و فلسطین و طرحی ۴ مادهای برای حل بحران سوریه ارائه کرد. هیچ یک از این طرح ها، تاکنون تاثیری واقعی نداشته، اما به درک دیدگاه چین از نقش خود در منطقه کمک میکند.
مساله دیگر این است که نخبههای سیاسی چین به کشورهای دارای میراث تاریخی غنی احترام میگذارند، امری که به تلقی چین از ایران به عنوان یک عامل ثبات منطقه کمک میکند. پکن معتقد است پیوندهای قومی و تاریخی ایران، این کشور را به یک کشور تاثیرگذار در افغانستان تبدیل میکند. بنابر گزارشهای ایران، چین از بهانه بحران افغانستان برای تضمین پیوستن ایران به سازمان همکاریهای شانگهای استفاده کرد و گفت وضعیت افغانستان همکاری کامل ایران برای حل بحران را میطلبد.
در این زمینه، کارشناسان ارشد چین به جد این ایده را بررسی میکنند که چین، محور نفوذ از پاکستان و افغانستان تا ایران را هدایت کند. امروز نیز بیشترین اهمیت را به قرارداد ۲۵ ساله با ایران که در ماه مارس اعلام شد، میدهند.
به گفته تحلیلگران، این شراکت نشان داده است که امریکا نمیتواند کاری انجام دهد و ترتیباتی اتخاذ شده تا یوان دیجیتال به عنوان واحد پولی تجارت با ایران استفاده شود که این مساله برای امریکا گران تمام خواهد شد، چرا که هژمونی امریکا اساسا به دلار وابسته است.
تصورات نادرست چین در مورد خاورمیانه و افغانستان تاکنون پیامدهای منفی کمی داشته است، زیرا چین هنوز نقش مستقیمی در مدیریت بحرانهای خاورمیانه ایفا نکرده است. در عوض چین از روابط صمیمانه با شرکای خاورمیانهای خود برخوردار است، که به دنبال جلب رضایت این مشتری دائمی انرژی و سرمایه گذار سخاوتمند با تایید سیاست چین در قبال اقلیت اویغور هستند و در عین حال در مورد برداشتهای نادرست چینیها سکوت میکنند.
در هر صورت، ممکن است کنترل طالبان بر افغانستان، عامل تغییر بزرگی برای سیاستهای چین در خاورمیانه و جایگاه آن در منطقه باشد. چگونگی تامین امنیت گذرگاه اقتصادی بین چین و پاکستان، جلوگیری از تروریسم فرامرزی و مدیریت چالشهای جدیدی که عرصه افغانستان به وجود آورده است، در خارج از مرزهای چین طنین انداز خواهد بود.
همانطور که پکن خلأ قدرت به جا مانده از امریکا را پر میکند، درسهای آموخته شده در افغانستان میتواند تاثیر بسزایی در چگونگی گسترش نفوذ چین در خاورمیانه و چگونگی تعامل با ایران و ایجاد تعادل در روابط با کشورهای اهل سنت داشته باشد.
به هر ترتیب، تجربه چین در افغانستان تاثیر مستقیمی بر سیاستها و مواضع این کشور در منطقه وسیعتر خاورمیانه خواهد داشت.
ارسال نظر