فلور نظری بالاخره مهاجرت کرد+ سند
پارسینه: فلور نظری تصویر جدیدی را در اینستاگرامش منتشر کرد.
فلور نظری از بازیگران مشهور تلویزیون و سینماست. فلور نظری استاد دانشگاه هم است. پسر فلور نظری به تازگی ازدواج کرده است. ظاهرا ارتباط خوبی فلور نظری با عروسش دارد. استوری که فلور نظری خطاب به عروسش منتشر کرد را مشاهده کنید.
فلور نظری تصویر زیر را در اینستاگرام منتشر کرد که در کپشن حرف از رفتن و بازنگشتن در میان است که این شائبه را ایجاد کرده است که وی قصد بازگشت به ایران را ندارد.
کپشن او را در ادامه میخوانید:
فلور نظری تصویر زیر را در اینستاگرام منتشر کرد که در کپشن حرف از رفتن و بازنگشتن در میان است که این شائبه را ایجاد کرده است که وی قصد بازگشت به ایران را ندارد.
کپشن او را در ادامه میخوانید:
رفتن داستانی است
رفتن از سر ناچاری
رفتن و رفتن
دور شدن
برنگشتن
خسته از جایی که بودی
بیقرار در جایی که هستی
رسیدن به این بیقراری و گفتن هرچه باداباد
شاید جایی که میروم دلت خوش باشد شاید هم نه، اما یک چیز مسلم است ذله که بشوی سرسام که بگیری نداشته هایت بیشتر از داشته هایت که بشود به مرزی میرسی که قدرت تحمل شرایط و اوضاع و احوالت کم میشود آنوقت دیگر میخواهی بروی. بروی حتی پشت سرت را هم نگاه نکنی. چون دیگر طاقتت طاق شده. تغییر لازم داری. تغییر استرس دارد، اما با جان میپذیری. دوری از خاطرات دارد، اما تو مصممی. مگر دنیا چقدر میارزد که این همه در رنج باشی؟ وطن تو آنجایی میشود که دلت خوش است. در عین حال کاش آدمی میتوانست وطنش را هم در چمدانش بگذراد و برود. وطن همیشه مال توست. در قلبت است. رفتن، کوچ و مهاجرت تصمیم بزرگی است. اما این تصمیم بزرگ در گرو قلب و فکرت شکل میگیرد پخته میشود و اجرایی میشود. آری هر رفتنی برگشتنی ندارد. تو وطنت را در دلت میکاری آب و دونش میدهی بزرگش میکنی و در خاطراتت زندگی میکنی در جایی که آرامش داری و این زندگی ست همان زندگی که یکبار برای هر کسی هست. برای خودت کاملترین و بهترین تصمیم باش. تو خالق زندگیت هستی. خوب خلقش کن. تو میتوانی.
رفتن از سر ناچاری
رفتن و رفتن
دور شدن
برنگشتن
خسته از جایی که بودی
بیقرار در جایی که هستی
رسیدن به این بیقراری و گفتن هرچه باداباد
شاید جایی که میروم دلت خوش باشد شاید هم نه، اما یک چیز مسلم است ذله که بشوی سرسام که بگیری نداشته هایت بیشتر از داشته هایت که بشود به مرزی میرسی که قدرت تحمل شرایط و اوضاع و احوالت کم میشود آنوقت دیگر میخواهی بروی. بروی حتی پشت سرت را هم نگاه نکنی. چون دیگر طاقتت طاق شده. تغییر لازم داری. تغییر استرس دارد، اما با جان میپذیری. دوری از خاطرات دارد، اما تو مصممی. مگر دنیا چقدر میارزد که این همه در رنج باشی؟ وطن تو آنجایی میشود که دلت خوش است. در عین حال کاش آدمی میتوانست وطنش را هم در چمدانش بگذراد و برود. وطن همیشه مال توست. در قلبت است. رفتن، کوچ و مهاجرت تصمیم بزرگی است. اما این تصمیم بزرگ در گرو قلب و فکرت شکل میگیرد پخته میشود و اجرایی میشود. آری هر رفتنی برگشتنی ندارد. تو وطنت را در دلت میکاری آب و دونش میدهی بزرگش میکنی و در خاطراتت زندگی میکنی در جایی که آرامش داری و این زندگی ست همان زندگی که یکبار برای هر کسی هست. برای خودت کاملترین و بهترین تصمیم باش. تو خالق زندگیت هستی. خوب خلقش کن. تو میتوانی.
ارسال نظر