«کودا» تحقق رویا در دوراهیِ اجبار و علاقه
پارسینه: روز جهانی ناشنوایان و زبان اشاره در تقویم جهانی ۳۰ سپتامبر مصادف با ۸ مهر است که به این بهانه مردم زمین می توانند بهتر و آگاهتر با مشکلات و مسائل پیرامون ناشنوایان آشنا شوند. روش زندگی و تعامل با آنها را بیاموزند و بپذیرند ناشنوایان به عنوان یک معلولِ در قالب انسانی سالم، هم توانایی انجام امور روزمره را دارا هستند و هم هرگز نمی توانند از زندگی عادی و عاری از مشکلات معلولیت لذت کافی ببرند.
سعیده سنایی- تحریریه پارسینه| به قول علیرضا احمدی دنیای ناشنوایان، دنیایی است که با سکوت مطلق همراه است، سکوتی که قادر نیستی درد دل ها و یا خواسته هایت را عنوان کنی؛ دنیایی که در آن صدا و صوت نباشد، مملو از تنهایی است. میلیونها انسان در سراسر زمین با این معلولیت زندگی می کنند.
اما شاید هیچ چیزی به اندازه یک نمایش و جلوه قاب تصویر نتواند به اندازه کافی روش تعامل با این افراد از یک سو و معرفی ناشناخته های پیرامون زندگی افراد دارای معلولیتهای خاص از سوی دیگر را برای سایر افراد جامعه روشن و آشکار سازد.
جایی که جادوی سینما نه تنها برای مخاطب دنیای اطراف معلولین را تجسم می کند، بلکه این قدر قدرت دارد تا بتواند به خوبی دنیای افرادی که با معلولین همزیستی دارند و از زندگی با آنها روزگارشان متاثر می شود هم به تصویر بکشد.
به بهانه سی ام سپتامبر مصادف با روز جهانی ناشنوایان، شاید بهترین بهانه برای معرفی فیلم تحسین برانگیز «کودا» باشد.
نیمه آگوست ۲۰۲۱ فیلم آمریکایی «کودا» که بر پایه ژانر درام خانوادگی ساخته شده برای نخستین بار منتشر و بر روی پرده نقرهای سینما ظاهر شد. گفته شده این درام لطیف و جذاب نسخهای کاملتر از فیلم فرانسوی La Famille Bélier و موضوع آن بُرشی از اتمسفر حاکم بر زندگی و همزیستی افراد ناشنوا در میان مردم به شکل عام و به شکلی متمرکز نمایش تجربه و چالشهای پیش روی زندگی روزمره «دختر نوجوان سالم» یک خانواده ناشنواست!
کودا نمایش کوتاهی از زندگی دختر نوجوانی با والدین و برادر ناشنوایش است که با دست مایههای درام، طنز و تاحدودی موزیکال توانسته برای مخاطب جذابیتی قابل تحسین بیافریند. کارگردانی و نویسندگی خلاقانه این فیلم را سیان هدر ۴۴ ساله برعهده دارد؛ بسیاری از مردم تجربه نویسندگی «هدر» را قبل از این فیلم در سریال «نارنجی مد جدید است» دیده اند که پخش و توزیع آن بر عهده نتفلیکس بوده است و علاوه بر این فیلم کوتاه مادر یکی دیگر از آثار نویسندگی اوست.
سیان هدر با کسب نمره ۸.۱ برای کودا در بانک اطلاعات اینترنتی فیلمها "IMDb" و کسب چندین جایزه توانست کارنامه بسیار موفقی از خودش در دنیای سینما باقی بگذارد. قطعاً موفقیت این فیلم در جلب توجه منتقدان فیلم تا سینما دوستان از یک سو و رضایت ۹۶ درصدی کاربران گوگل از این اثر سینمایی از سویی دیگر در خرید ۲۵ میلیون دلاری حق پخش این فیلم توسط اپل تی وی بی اثر نبوده است.
نقش اصلی این فیلم (روبی) را امیلیا جونز بازی میکند. جونز ۱۹ ساله در حالی تجربه نقش آفرینی در چندین فیلم و سریال را دارد که از ده سالگی پا بر عرصه سینما گذاشته است. دیگر بازیگران این فیلم عبارتاند از: مارلی مارتین، تروی کاستر، دنیل دورانت و فردیا پیلو.
انگیزه نام گذاری واژه «کودا» برای این اثر سینمایی چیزی نیست جز children of deaf adults به معنای فرزندِ والدین ناشنوا. همچنین، کودا نشانگر آمال و آرزوهایی است که اشخاص برای رسیدن به آنها دچار چالشهای گوناگون شده و در دوراهی قرار میگیرند. درنتیجه این فیلم علاوه بر اینکه درکی نسبت به دنیای افراد ناشنوا به بیننده میدهد، تلاش میکند فرد را با شرایطی از پیش تعیین و پیش بینی نشده رو به رو کند.
" روبی" تنها فرزند سالم یک خانواده ناشنواست. همانطور که قبلاً اشاره شد، "کودا" بُرش خلاصهای از زندگی چند روزه یا چند ماهه دختر نوجوانی است که با وجود برادر و والدین ناشنوا در گذر روزگار با چالشهای زیادی مواجه و با آنها دست و پنجه نرم میکند.
" روبی" هرروز ۳ صبح مجبور است از خواب بیدار شود و با پدر و برادر خود به ماهیگیری برود. او در تمام ۱۷ سال زندگی اش مترجم خانواده بوده و تقریبا میتوان گفت انجام شدن کار هیچ یک از اعضای خانواده بدون او میسر نیست. دنیای روبی متفاوتترین دنیا نسبت به خانوادهاش است. او در بسیاری از شرایط علاقه و تمایل شخصی خود را کنار میگذارد تا برای جلوگیری از بروز هرگونه اتفاقی کنار خانواده باشد. مسئولیت پذیری و توقع تلویحی والدین از این دختر گرچه انتخاب و علاقه دلخواه او نیست، اما گاهی نیروی اجبار او را وادار به پذیرش میکند، درحالی که بنظر میرسد هیچ یک از افراد خانواده درک درستی از شرایط و وزن مسئولیت این فرزند خانواده ندارند.
در خانوادهای صامت، "روبی" بر خلاف ریتم زندگی خانواده اش به شکل خارق العادهای عاشق خوانندگی است. علاقه او به هنر «آواز» در ابتدای ابرازش در میان اهالی خانواده، با استقبال مواجه نمیشود و حتی در سکانسی از فیلم، مادر روبی از اینکه ممکن است دخترش صدای ناهنجاری داشته باشد احساس ناراحتی و یأس دارد و دخترش را از این کار منع میکند. درنتیجه تفاوت دنیایی روبی و خانوادهاش تنها به وقوع چالشها ختم نمیشود و علایق و سلایق را هم در برمیگیرد، تا جایی که او حتی حمایت خانواده را از دست میدهد.
در کنار نگاه فانتزی کارگردان به زندگی روبی، شاید گنجاندن سکانسهایی از دنیای واقعی افرادی که در کنار اعضای معلول خانوادهشان زندگی میکنند و سرکوب، فشار اجتماعی و نوعی حقارت و سرافکندگی را تجربه میکنند، قابل تحسین باشد.
این نگاه درام کارگردان به زندگی روبی در سکانسهایی از جمله نحوه واکنش تمسخرآمیز همکلاسیهایش به سبک زندگی، لباس پوشیدن، خوابیدنهای سرکلاس و رفتار خانوادهاش ظهور و بروز کرده است. اما در برابر این همه سنگینی نگاه ها، تصمیم شجاعانه روبی برای حضور در کلاس موسیقی و الحاقش به گروه کُر نتیجهای جز زیر و رو شدن زندگی این دختر نوجوان ندارد. شاید جاذبه اصلی این اثر سینمایی همین تحقق رویاهایی باشد که در زندگی روزمره چندان جدی گرفته نمیشود.
مسئولیتهای چالش برانگیز روبی از نگاه بیننده عادی با زندگی نرمال فراتر از کارزار زندگی یک دختر ۱۷ ساله است و اگر پیش از دیدن کودا به آنها فکر کنیم خسته کننده به نظر میرسند، درحالی که روبی هیجانزدهتر و آمادهتر از آن چیزی است که میتوان تصور کرد.
اگر بپذیریم که کارگردان تمایل دارد ضمن نمایش چالشهای فردی مثل روبی در هر قالبی تلاش میکند شرایط حاکم بر زندگی این فرد را در مسیر توقف در اجبار و حرکت در انتخاب رویای پیش رو نمایش دهد، بیراه نیست؛ لحظاتی ناب از دوراهی گزینش امیال و خواستهها تا توقف برای تحقق نیازهای خانواده در نقش یک قربانی، نمایش لحظاتی دراماتیک از زندگی واقعی هر فردی در قالب «روبی» که بیننده فیلم کودا را در شوک فرو میبرد!
هیچگاه نمیتوان زبان مشترکی پیدا کرد که تمام افراد دنیا بتوانند از یک کلمه یک منظور را درک کنند. حتی در گذشته هم رموزی که برای به کارگیری در ایجاد ارتباط استفاده میشد، یکسان نبود و در هر مکان با مکان دیگر تفاوت داشت. درنتیجه این زبان مشترک را جهت برقراری ارتباط، باید ایجاد کرد. خانواده روبی زبان مشترکی با افراد شنوای بیرون از خانه نداشتند و این روبی بود که میبایست دو دنیای متفاوت را به هم متصل میکرد، گرچه دنیای خود نیز با آنها تفاوت داشت، اما اتصال خانوادهاش به افراد شنوا برعهده او بود. او پس از تمرین فراوان برای آمادگی در آزمون کالج موسیقی در بوستون، بخاطر همین اتصال از میل خود صرف نظر کرد و تصمیم گرفت همراهشان بماند. تضاد خواستهها و جبر در زندگیاش او را در دوراهی سختی قرار داده بود، اما بالاخره تاثیر جبر بر او چیره شد.
در مجموع هدر در این فیلم اقتباسی قصد دارد بیانگر و نشانگر آنچه باشد که ناشنوایان نمیتوانند بگویند و بشنوند؛ آن سکوتی که زبان مشترکی برای برقراری ارتباط با صدای اطراف ندارد. علاوه بر این علاقه به پیشرفت و تسلیم نشدن با وجود چالشهای بزرگ رو به رو، باعث میشود امیدی در دل بیننده کاشته و سرخوردگی و غمی قدیمی در قلب او کشته شود. به طور کلی با اینکه این فیلم سعی دارد افراد را از توهین به افراد ناشنوا، درک آنها و نادیده گرفتن آنها بازدارد، نمیتوان گفت کودا فیلمی آموزشی است، اما در کنار خندهها، اشکها و احساساتی که برمیانگیزد نباید آنچه هدر قصد دارد به ما بگوید را فراموش کنیم: احساس، زبان مشترک همه ماست.
ارسال نظر