بدون تعارف با پزشکی که در جراحی و انسانیت رکورد دار است + فیلم
پارسینه: بدون تعارف این هفته میزبان جراحی ۴۸ ساله از تبریز است که تا امروز هزاران عمل چشم را برای نیازمندان رایگان انجام داده.
دکتر بهنام غفارزاده ۱۵ سال است که جراحی چشم را در تبریز آغاز کرده و تا امروز حدود چهل هزار عمل انجام داده که یک رکورد بالا به شمار میرود.
او علاوه بر این رکورد در کار خیر هم رکورد خوبی دارد به گونهای که عمل چشم برای افراد نیازمند و کم توان مالی را به صورت رایگان انجام میدهد که تعداد آن تا امروز به حدود سه هزار عمل جراحی رسیده است.
دکتر غفارزاده در برنامه بدون تعارف به بخشهایی از فعالیت هایش اشاره کرده که متن آن به شرح زیر است:
مجری: آقای دکتر خیلی ممنون که پذیرفتید ما در خدمت شما باشیم
مهمان: خیلی ممنون از دعوت شما به برنامه خوبتان
مجری: اهل کجایید؟
مهمان: من اهل تبریز هستم
مجری: چند سالتان هست؟
مهمان: ۴۸ سالم هست
مجری: چه پزشکی هستید؟
مهمان: من جراح چشم پزشک هستم
مجری: چند سال است که پزشک هستید؟
مهمان: حدود ۱۴- ۱۵ سال است که پزشک هستم
مجری: از چه خانوادهای هستید؟
مهمان: خانواده ما یک خانواده کارمندی بود پدرم کارمند راه آهن بود و در آن خانواده بزرگ شدیم.
مجری: خواستیم در بدون تعارف خدمت شما باشیم به دلیل اینکه پزشک موفقی هستید، تعداد عملهای شما در این ۱۴ - ۱۵ سال به چند تا رسیده است؟.
مهمان: حدوداً ۴۰ هزار تا عمل داشتم که ۲۰ هزار تا از آن فقط در بیمارستانهای دولتی بوده و ۲۰ هزار تای دیگر بیمارستانهای دولتی و نظامی و صحرایی بود.
مجری: ۴۰ هزار تا عمل جراحی چشم مثلا بیشترین تعداد عملی که در یک روز داشتید به چندتا رسیده؟
مهمان: یک روزی مجبور شدیم که یک اتفاقی بود مجبور شدم ۶۷ تا عمل کنیم، بیمارستان صحرایی بود و مجبور شدیم ۶۷ تا عمل در یک روز انجام دهیم از ساعت ۸ صبح شروع کردیم تا ساعت ۱۲ شب، اما چون کار مالی نبود و پولی در کار نبود بازم انرژی داشتیم و خود مریضها هم به ما روحیه میدادند.
مجری: میخوام برم سر این موضوع شما با حدود ۴۰ هزار تا عمل جراحی خیلی از این عملها را رایگان انجام دادید.
مهمان: فکر کنم سه - چهار هزار تا رسیده باشه.
مجری: یعنی هیچ دستمزدی و هیچ چیزی نگرفتید.
مهمان: خیلی هاشون را هم هزینه هاشون را هم باید بدیم، هزینه ماشین شان را بدیم، هزینه بیمارستان را بدیم، خودمون اتوبوس میگیریم ایاب و ذهاب شان را پرداخت میکنیم و میاریم به تبریز، بیمارستان دولتی و یا خصوصی عمل شان میکنیم.
مجری: بدون هزینه عمل شان را انجام میدید برمی گردند؟
مهمان: بله عینک هاشون رو هم همون جا میدهیم عینک رایگان برای هر کسی که لازم دارند.
مجری: چند هزار تا عینک رایگان دادید؟
مهمان: فکر کنم ۱۰ هزار تا یا ۲۰ هزار تا بشه، باید غذاشان را بدهیم ایاب و ذهاب شان همه چیزشان را بدهیم، باید عزت و نفس اون فرد باید حفظ بشه عزت نفس خیلی مهم است، قرار نیست برای کسی کاری کنیم منت بزاریم، وظیفه مان است تفاوت ندارد اون مریض که رایگان عمل میکنیم با یک فامیل درجه یک تفاوت بزاریم، در لنز چشم و در عمل جراحی کردن و یا در تخت بستری اش و در نوبتش یعنی باید بهتر هم باشد اگر غیر از این باشد یعنی هیچ...
مجری: آقای دکتر چی شد که رفتید به سمت این کار ارزشمند چند هزار عمل چشم رایگان.
مهمان: وظیفه مان در مقابل جامعه است خوب ما کجا درس خواندیم کجا زندگی کردیم از کجا چشم پزشک شدم از پول همین جامعه مردم ممکن بود من جای اون فقیری باشم یا اون نیازمندی باشم که نیاز داشته جامعه یک جوری شده که ما شدیم چشم پزشک پس وظیفه است من جز وظیفه چیز دیگری نمیبینم و باید توفق باشد به آدم خدمت کردن.
مجری: این چند هزار نفری که عمل کردید اگر پول میگرفتید چقدر میشد؟
مهمان: پولش را گرفتیم دیگه مگه همش پول مادی باشد معنوی هم هست از یک جای دیگه خدا میرسونه.
مجری: شده دکتر از کارت خودش بکشه برای مریضها خرج کند؟
مهمان: بله الان دست بیمارستان است و هزینهای باشد برای مریض انجام میدهند.
مجری: یکسری تصاویر و عکس و فیلم از شما دیدم که رفتید به مناطق محروم جاهایی که شاید واقعاً به هر دلیلی نتونستند سراغ یک چشم پزشک بروند. رفتید آنها را ویزیت کردید ماجرای اون چی هست؟.
مهمان: آنها واقعاً یک لذت دیگهای دارد وقتی نمیری آدم فکر میکنه یه چیزی از دست داده، اصلا منت نداره آدم یه چیزی اضافه میشود براش. ما یک بار رفتیم سیستان و بلوچستان زرآباد از چاربهار ۱۰۰ کیلومتر این ورتر بود، رفتیم ویزیت کردیم فکر کنم ۴۰ -۵۰ تا عمل میخواستند رفتیم عمل کردیم، آخرین مریض مان فکر کنم ساعت ۲ شب شد، چون همان جا که وسایل گذاشتیم بعد همشون را بی حسی عمل کردیم، بدون بیهوشی، چون وسایل اتاق عمل کامل نبود و خطرناک بود و یک مریض بود ۱۰۵ سالش بود یک پیرمرد خیلی کیف داد.
مجری: شد در این مناطقی که میرید برای ویزیت رایگان و جراحی کسی بوده باشد که اینقدر نرفته به پزشک به هر دلیلی بینایی اش را از دست داده باشد؟.
مهمان: یک نفر را عمل کردیم بعد نوه اش پیشش بود بعد که چشماش رو باز کرد نوه اش گفت پدر بزرگ حالت خوبه بعد گفت این کیه من تو را نمیشناسم ۵ - ۶ سال آب مروارید چشمش را عمل نکرده بود دید نداشت نوه اش را نمیشناخت.
مجری: ادامه گفتگویمان را با مهمان بزرگواری که به ما اضافه میشود انجام دهیم آقای دکتر شما معرفی کنید.
مهمان: خانم من خانم دکتر رویا باقرنژاد متخصص قلب هستند.
مجری: چند ساله زندگی مشترک دارید؟
همسر مهمان: ۱۸ سال
مجری: چند فرزند؟
همسر مهمان: ۲ تا فرزند دارم
مجری:آقای دکتر همسرتان با شما همراه هستند؟
مهمان: فکر کنم از همراهی بیشتر هستند، چون من یک قسمت از در آمدم را واقعیتش که وظیفه مان است هزینه میکنیم برای دیگران، خانم دکتر کل هزینه اش را. کارتش اصلا دست خودش نیست کارتهای پولش دست یک نفر دیگه است واسه کارهای خیری که انجام میدهند، یعنی کل در آمدش را وقف کار خیر کرده است.
مجری: مطب هم دارید؟
همسر مهمان: بله
مجری: کارتهای بانکی شما دست چه کسی هست؟.
همسر مهمان: دست پدرم
مجری: کار خیرشون چه چیزها هست؟.
همسر مهمان: در حال بازسازی یکی از مساجدهای شهرمان هستند که از نو دارن میسازند.
مجری: پدر چه شغلی دارند؟.
همسرمهمان: نظامی هستند در ارتش امیر هستند، پدر من تقریباً نزدیک ۱۰۰ ماه یعنی بیشتر از کل جنگ جبهه داشتند یعنی چطور یعنی قبل و بعدش در مناطق جنگی هم تا زمانی که کامل مرز پاک سازی شود حضور داشتند.
مجری: چرا بعضیها نمیتوانند بگذرند از مال دنیا؟.
همسر مهمان:، چون شیرینی کار را نچشیدند، باید وارد گود بشی شیرینی کار را بچشی اون موقع دیگه نمیتوانی ول کنی، اون موقع وقتی مریضی پول نداشته باشد نمیتوانی بگی من جراحی تان نمیکنم، چون پول نداری، چون میبینی یک نفر از اون بالا میبیند یک نفری که تمام زندگی، تمام سلامتی را مدیون ایشان هستید
مجری: سبک زندگی تان چطور است؟.
همسر مهمان: ۱۸ سال است که زندگی کردیم تقریبا ۱۴-۱۵ سال است که در یک محلهای که زندگی میکنیم نه تعویض خونه داشتیم نه تعویض اجناس داخل خونه داشتیم.
مهمان: ۱۵ سال است که مبل هامون همان است اگر خانه ما تشریف بیارید میبینید همون را عوض نکردیم، یخچالها همونی که از جهیزیه خانم دکتر آورده بود همون را استفاده میکنیم.
مجری: شما آقای دکتر علاوه بر ویزیت رایگان و جراحیهای رایگان انجام میدهید در زمینههای دیگر هم من شنیدم کارهای خیر میکنید مثلا در بحث آزادی زندانیان بوده دانش آموزان استثنایی بوده.
مهمان: خدا را شکر با انجمن حمایت از زندانیان اومدن پیش من قرارداد بستیم، ویزیت همه خانواده هاشون بچه هاشون بعلاوه که من گفتم عینک شان را هم من تقبل میکنم یک قرار هم بستیم که هر زندانی در استان مان باشد بچه اش و یا خودش معلول باشد به من اطلاع بدهند که چنین فردی هست و من آزادشان کنم.
مجری: آقای دکتر شما یک کار خیلی به نظرم ارزشمندی کردید فکر کنم برای اولین بار بود عمل کردن چشم اسب، سنجاب و طوطی اینها چی بود ماجراش؟
مهمان: سنجاب عمل کردیم، اسب عمل کردیم و خروس عمل کردیم خروس خیلی جالب بود خروس ۵ ساله عمل کردیم.
مجری: چرا این کار را کردید یادم هست اخبارش در دنیا هم سر و صدا کرد یعنی در شبکههای خارجی هم پرداختند به این موضوع.
مهمان: به هر حال یک کمکی است که میتوانیم به اون حیوان بکنیم.
مجری: شد به این فکر کنید شما پزشک همسرتان پزشک برید خارج از کشور و در آنجا کار کنید با در آمد ارزی.
همسر مهمان: به نظر من کل افرادی که دارن از کشور خارج میشود به علت هر شرایطی حالا زندگی بهتر اقتصاد سختتر و یا کار کمتر دارن به کشور لطمه میزنند باید بمانند، باید بمانند کمک کنند بسازند کشور پیشرفت کند با رفتن از کشور هیچ چیزی عوض نمیشود و هیچ چیز بهتر نمیشود باید بمانیم کمک کنیم تحقیقات انجام بدهیم دانش کشور را ببریم بالا تا حرفی برای گفتن داشته باشیم.
مجری: آرزوی شما امروز چی هست خانم دکتر؟.
همسر مهمان: آرزوی امروز من خیلی نزدیک باشه ریشه کنی کرونا هست.
مجری: الهی آمین. شما آقای دکتر آخر برنامه بدون تعارفترین جمله تان؟
مهمان: من از مردممان تشکر میکنم شاید بعضی از موقعها فشار کاری باعث شده با یکی بد رفتاری کنم ناراحت بشن مریض زیاد بود از آنها طلب حلالیت میکنم.
مجری: خیلی خوشحال شدیم که خدمت شما بودیم ممنون.
او علاوه بر این رکورد در کار خیر هم رکورد خوبی دارد به گونهای که عمل چشم برای افراد نیازمند و کم توان مالی را به صورت رایگان انجام میدهد که تعداد آن تا امروز به حدود سه هزار عمل جراحی رسیده است.
دکتر غفارزاده در برنامه بدون تعارف به بخشهایی از فعالیت هایش اشاره کرده که متن آن به شرح زیر است:
مجری: آقای دکتر خیلی ممنون که پذیرفتید ما در خدمت شما باشیم
مهمان: خیلی ممنون از دعوت شما به برنامه خوبتان
مجری: اهل کجایید؟
مهمان: من اهل تبریز هستم
مجری: چند سالتان هست؟
مهمان: ۴۸ سالم هست
مجری: چه پزشکی هستید؟
مهمان: من جراح چشم پزشک هستم
مجری: چند سال است که پزشک هستید؟
مهمان: حدود ۱۴- ۱۵ سال است که پزشک هستم
مجری: از چه خانوادهای هستید؟
مهمان: خانواده ما یک خانواده کارمندی بود پدرم کارمند راه آهن بود و در آن خانواده بزرگ شدیم.
مجری: خواستیم در بدون تعارف خدمت شما باشیم به دلیل اینکه پزشک موفقی هستید، تعداد عملهای شما در این ۱۴ - ۱۵ سال به چند تا رسیده است؟.
مهمان: حدوداً ۴۰ هزار تا عمل داشتم که ۲۰ هزار تا از آن فقط در بیمارستانهای دولتی بوده و ۲۰ هزار تای دیگر بیمارستانهای دولتی و نظامی و صحرایی بود.
مجری: ۴۰ هزار تا عمل جراحی چشم مثلا بیشترین تعداد عملی که در یک روز داشتید به چندتا رسیده؟
مهمان: یک روزی مجبور شدیم که یک اتفاقی بود مجبور شدم ۶۷ تا عمل کنیم، بیمارستان صحرایی بود و مجبور شدیم ۶۷ تا عمل در یک روز انجام دهیم از ساعت ۸ صبح شروع کردیم تا ساعت ۱۲ شب، اما چون کار مالی نبود و پولی در کار نبود بازم انرژی داشتیم و خود مریضها هم به ما روحیه میدادند.
مجری: میخوام برم سر این موضوع شما با حدود ۴۰ هزار تا عمل جراحی خیلی از این عملها را رایگان انجام دادید.
مهمان: فکر کنم سه - چهار هزار تا رسیده باشه.
مجری: یعنی هیچ دستمزدی و هیچ چیزی نگرفتید.
مهمان: خیلی هاشون را هم هزینه هاشون را هم باید بدیم، هزینه ماشین شان را بدیم، هزینه بیمارستان را بدیم، خودمون اتوبوس میگیریم ایاب و ذهاب شان را پرداخت میکنیم و میاریم به تبریز، بیمارستان دولتی و یا خصوصی عمل شان میکنیم.
مجری: بدون هزینه عمل شان را انجام میدید برمی گردند؟
مهمان: بله عینک هاشون رو هم همون جا میدهیم عینک رایگان برای هر کسی که لازم دارند.
مجری: چند هزار تا عینک رایگان دادید؟
مهمان: فکر کنم ۱۰ هزار تا یا ۲۰ هزار تا بشه، باید غذاشان را بدهیم ایاب و ذهاب شان همه چیزشان را بدهیم، باید عزت و نفس اون فرد باید حفظ بشه عزت نفس خیلی مهم است، قرار نیست برای کسی کاری کنیم منت بزاریم، وظیفه مان است تفاوت ندارد اون مریض که رایگان عمل میکنیم با یک فامیل درجه یک تفاوت بزاریم، در لنز چشم و در عمل جراحی کردن و یا در تخت بستری اش و در نوبتش یعنی باید بهتر هم باشد اگر غیر از این باشد یعنی هیچ...
مجری: آقای دکتر چی شد که رفتید به سمت این کار ارزشمند چند هزار عمل چشم رایگان.
مهمان: وظیفه مان در مقابل جامعه است خوب ما کجا درس خواندیم کجا زندگی کردیم از کجا چشم پزشک شدم از پول همین جامعه مردم ممکن بود من جای اون فقیری باشم یا اون نیازمندی باشم که نیاز داشته جامعه یک جوری شده که ما شدیم چشم پزشک پس وظیفه است من جز وظیفه چیز دیگری نمیبینم و باید توفق باشد به آدم خدمت کردن.
مجری: این چند هزار نفری که عمل کردید اگر پول میگرفتید چقدر میشد؟
مهمان: پولش را گرفتیم دیگه مگه همش پول مادی باشد معنوی هم هست از یک جای دیگه خدا میرسونه.
مجری: شده دکتر از کارت خودش بکشه برای مریضها خرج کند؟
مهمان: بله الان دست بیمارستان است و هزینهای باشد برای مریض انجام میدهند.
مجری: یکسری تصاویر و عکس و فیلم از شما دیدم که رفتید به مناطق محروم جاهایی که شاید واقعاً به هر دلیلی نتونستند سراغ یک چشم پزشک بروند. رفتید آنها را ویزیت کردید ماجرای اون چی هست؟.
مهمان: آنها واقعاً یک لذت دیگهای دارد وقتی نمیری آدم فکر میکنه یه چیزی از دست داده، اصلا منت نداره آدم یه چیزی اضافه میشود براش. ما یک بار رفتیم سیستان و بلوچستان زرآباد از چاربهار ۱۰۰ کیلومتر این ورتر بود، رفتیم ویزیت کردیم فکر کنم ۴۰ -۵۰ تا عمل میخواستند رفتیم عمل کردیم، آخرین مریض مان فکر کنم ساعت ۲ شب شد، چون همان جا که وسایل گذاشتیم بعد همشون را بی حسی عمل کردیم، بدون بیهوشی، چون وسایل اتاق عمل کامل نبود و خطرناک بود و یک مریض بود ۱۰۵ سالش بود یک پیرمرد خیلی کیف داد.
مجری: شد در این مناطقی که میرید برای ویزیت رایگان و جراحی کسی بوده باشد که اینقدر نرفته به پزشک به هر دلیلی بینایی اش را از دست داده باشد؟.
مهمان: یک نفر را عمل کردیم بعد نوه اش پیشش بود بعد که چشماش رو باز کرد نوه اش گفت پدر بزرگ حالت خوبه بعد گفت این کیه من تو را نمیشناسم ۵ - ۶ سال آب مروارید چشمش را عمل نکرده بود دید نداشت نوه اش را نمیشناخت.
مجری: ادامه گفتگویمان را با مهمان بزرگواری که به ما اضافه میشود انجام دهیم آقای دکتر شما معرفی کنید.
مهمان: خانم من خانم دکتر رویا باقرنژاد متخصص قلب هستند.
مجری: چند ساله زندگی مشترک دارید؟
همسر مهمان: ۱۸ سال
مجری: چند فرزند؟
همسر مهمان: ۲ تا فرزند دارم
مجری:آقای دکتر همسرتان با شما همراه هستند؟
مهمان: فکر کنم از همراهی بیشتر هستند، چون من یک قسمت از در آمدم را واقعیتش که وظیفه مان است هزینه میکنیم برای دیگران، خانم دکتر کل هزینه اش را. کارتش اصلا دست خودش نیست کارتهای پولش دست یک نفر دیگه است واسه کارهای خیری که انجام میدهند، یعنی کل در آمدش را وقف کار خیر کرده است.
مجری: مطب هم دارید؟
همسر مهمان: بله
مجری: کارتهای بانکی شما دست چه کسی هست؟.
همسر مهمان: دست پدرم
مجری: کار خیرشون چه چیزها هست؟.
همسر مهمان: در حال بازسازی یکی از مساجدهای شهرمان هستند که از نو دارن میسازند.
مجری: پدر چه شغلی دارند؟.
همسرمهمان: نظامی هستند در ارتش امیر هستند، پدر من تقریباً نزدیک ۱۰۰ ماه یعنی بیشتر از کل جنگ جبهه داشتند یعنی چطور یعنی قبل و بعدش در مناطق جنگی هم تا زمانی که کامل مرز پاک سازی شود حضور داشتند.
مجری: چرا بعضیها نمیتوانند بگذرند از مال دنیا؟.
همسر مهمان:، چون شیرینی کار را نچشیدند، باید وارد گود بشی شیرینی کار را بچشی اون موقع دیگه نمیتوانی ول کنی، اون موقع وقتی مریضی پول نداشته باشد نمیتوانی بگی من جراحی تان نمیکنم، چون پول نداری، چون میبینی یک نفر از اون بالا میبیند یک نفری که تمام زندگی، تمام سلامتی را مدیون ایشان هستید
مجری: سبک زندگی تان چطور است؟.
همسر مهمان: ۱۸ سال است که زندگی کردیم تقریبا ۱۴-۱۵ سال است که در یک محلهای که زندگی میکنیم نه تعویض خونه داشتیم نه تعویض اجناس داخل خونه داشتیم.
مهمان: ۱۵ سال است که مبل هامون همان است اگر خانه ما تشریف بیارید میبینید همون را عوض نکردیم، یخچالها همونی که از جهیزیه خانم دکتر آورده بود همون را استفاده میکنیم.
مجری: شما آقای دکتر علاوه بر ویزیت رایگان و جراحیهای رایگان انجام میدهید در زمینههای دیگر هم من شنیدم کارهای خیر میکنید مثلا در بحث آزادی زندانیان بوده دانش آموزان استثنایی بوده.
مهمان: خدا را شکر با انجمن حمایت از زندانیان اومدن پیش من قرارداد بستیم، ویزیت همه خانواده هاشون بچه هاشون بعلاوه که من گفتم عینک شان را هم من تقبل میکنم یک قرار هم بستیم که هر زندانی در استان مان باشد بچه اش و یا خودش معلول باشد به من اطلاع بدهند که چنین فردی هست و من آزادشان کنم.
مجری: آقای دکتر شما یک کار خیلی به نظرم ارزشمندی کردید فکر کنم برای اولین بار بود عمل کردن چشم اسب، سنجاب و طوطی اینها چی بود ماجراش؟
مهمان: سنجاب عمل کردیم، اسب عمل کردیم و خروس عمل کردیم خروس خیلی جالب بود خروس ۵ ساله عمل کردیم.
مجری: چرا این کار را کردید یادم هست اخبارش در دنیا هم سر و صدا کرد یعنی در شبکههای خارجی هم پرداختند به این موضوع.
مهمان: به هر حال یک کمکی است که میتوانیم به اون حیوان بکنیم.
مجری: شد به این فکر کنید شما پزشک همسرتان پزشک برید خارج از کشور و در آنجا کار کنید با در آمد ارزی.
همسر مهمان: به نظر من کل افرادی که دارن از کشور خارج میشود به علت هر شرایطی حالا زندگی بهتر اقتصاد سختتر و یا کار کمتر دارن به کشور لطمه میزنند باید بمانند، باید بمانند کمک کنند بسازند کشور پیشرفت کند با رفتن از کشور هیچ چیزی عوض نمیشود و هیچ چیز بهتر نمیشود باید بمانیم کمک کنیم تحقیقات انجام بدهیم دانش کشور را ببریم بالا تا حرفی برای گفتن داشته باشیم.
مجری: آرزوی شما امروز چی هست خانم دکتر؟.
همسر مهمان: آرزوی امروز من خیلی نزدیک باشه ریشه کنی کرونا هست.
مجری: الهی آمین. شما آقای دکتر آخر برنامه بدون تعارفترین جمله تان؟
مهمان: من از مردممان تشکر میکنم شاید بعضی از موقعها فشار کاری باعث شده با یکی بد رفتاری کنم ناراحت بشن مریض زیاد بود از آنها طلب حلالیت میکنم.
مجری: خیلی خوشحال شدیم که خدمت شما بودیم ممنون.
منبع:
خبرگزاری صدا و سیما
ارسال نظر