گوناگون

آینده نظامی آمریکا در خاورمیانه؛ کیومرث یزدان‌پناه: آمریکا به دنبال این است حکومت‌های منطقه را به حال خود رها کند

آینده نظامی آمریکا در خاورمیانه؛ کیومرث یزدان‌پناه: آمریکا به دنبال این است حکومت‌های منطقه را به حال خود رها کند

پارسینه:  دکتر کیومرث یزدان پناه، دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران درباره آینده حضور نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه اظهار می دارد: آمریکایی‌ها در مقطعی از تاریخ قرار گرفته‌اند که برای ماندگاری به عنوان ابرقدرت جهانی باید یک سری از راهبردهای خود را تغییر دهند. این نشان دهنده این است که اساساً خاورمیانه اهمیت خود را برای آمریکایی‌ها از دست داده است. آمریکایی‌ها با توجه به اتکای ۳۷ درصدی اقتصاد این کشور به فروش تسلیحات نظامی به این نتیجه رسیده اند که چه بهتر تا این منطقه را به طور موقت ترک کنند و منطقه دوباره درگیر مسائل خود شود و ناامنی‌ها سرباز کنند و به همین بهانه فرصتی به دست بیاورند تا سلاح‌های بیشماری به کشورهای منطقه بفروشند و از این منظر درآمد هنگفت و بی دردسری نصیب آن‌ها شود. آنچه مسلم است نشان می‌دهد شرایط فعلی به هیچ وجه آینده کوتاه مدتی را برای خاورمیانه گوشزد نمی‌کند و نگرانی‌ها نسبت به سرآغاز جنگ‌های داخلی و بر هم ریختن نظم منطقه‌ای به ما نشان می‌دهد که باید در رابطه با آینده امنیتی منطقه نگران بود.

متن گفت وگویی با دکتر یزدان پناه را می خوانید:

_با توجه به حضور چندین دهه نظامی آمریکا در منطقه و احداث پایگاه های نظامی قابل توجه اما چرا آمریکا سرانجام به ترک نظامی از خاورمیانه مجاب شده است؟ آیا این یک استراتژی بلندمدت است یا نه مقطعی است و ممکن است مجددا به این منطقه برگردد؟ چرا که به نظر می رسد حضور یا عدم حضور آمریکا در خاورمیانه همانند تیغی دو لبه است که در هر صورت خسارت هایی دارد. یا اینکه مدل نظامی گری آمریکا در جهان متفاوت شده است و با استفاده از ابزارهای مدرن در تلاش است تا مدل جدیدی بدون دخالت نیروی نظامی انسانی پیاده کند؟ در مجموع استراتژی نظامی آمریکا برای خاورمیانه چیست؟

آمریکایی‌ها در مقطعی از تاریخ قرار گرفته‌اند که برای ماندگاری باید یک سری از راهبردهای خود را تغییر دهند

اساساً خاورمیانه اهمیت خود را برای آمریکایی‌ها از دست داده است

موضوع استراتژی آمریکا در منطقه حساس خاورمیانه و غرب و جنوب غرب آسیا موضوعی بسیار پیچیده است که امروز دست کم با گذشت بیش از چهار دهه حضور مستقیم و مستمر نظامی آمریکا در مناطق مختلف خاورمیانه از مدیترانه تا منتهی الیه کمربند شکننده یعنی افغانستان نیاز به بررسی دقیقتر و عمیقتری در این مقطع تاریخی دارد. یکی از نگاه خود آمریکایی‌ها است اینکه اساساً برای چه به این منطقه آمده‌اند و چرا اینهمه پایگاه احداث کردند و برای چه اینهمه قربانی دادند و امروز چه اتفاقی افتاده که آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که این منطقه را از اولویت و راهبردهای ژئواستراتژیک خود خارج کنند. استنباط من این است که آمریکایی‌ها در مقطعی از تاریخ قرار گرفته‌اند که برای ماندگاری به عنوان ابرقدرت جهانی باید یک سری از راهبردهای خود را تغییر دهند. این نشان دهنده این است که اساساً خاورمیانه اهمیت خود را برای آمریکایی‌ها از دست داده است. آنچه که ما امروز در منطقه شاهد آن هستیم کناره گیری ناگهانی آمریکا از میدان افغانستان است که بیست سال تمام آنجا حضور نظامی داشته است و بخش بزرگی از دولت ملت سازی افغانستان را از آن خود می‌داند. ولی به یکباره چه اتفاقی افتاده است؟ یا در مورد عراق که بنا بر اهمیت راهبردی خود در مقایسه با افغانستان برای آمریکایی‌ها مهمتر است چه اتفاقی افتاده است که آمریکا به یکباره ده‌ها هزار نیروی نظامی خود را بعلاوه تمامی امکانات و تجهیزات از این کشور خارج می‌کند؟ نکته اول از دست رفتن اهمیت خاورمیانه در سیاست خارجی درازمدت آمریکا است.

_ چرا منطقه اهمیت خود را برای آمریکا از دست داده است؟ خاورمیانه مهم ترین بازار تسلیحاتی آمریکا است و سود و منافع سرشاری برای این کشور داشته است!

دو دلیل کم رنگ شدن خاورمیانه در استراتژی‌های بلندمدت آمریکا

آمریکا درباره هزینه‌کرد چند تریلیون دلاری خود در خاورمیانه به عقلانیتی مقطعی رسیده است

خروج آمریکا از منطقه قطعاً تیغی دو لبه است

دو مساله اساسی وجود دارد؛ از دلایل کم رنگ شدن خاورمیانه در استراتژی‌های بلند مدت آمریکا اول؛ بی نیازی امریکا به این منطقه است. زمانی آمریکایی‌ها بخش قابل توجهی از نفت خود را از منطقه خاورمیانه و به طور مشخص از خلیج فارس تأمین می‌کردند. نیازهای روزانه آمریکا به نفت خلیج فارس به زیر یک میلیون بشکه در روز رسیده است یعنی آمریکا خود را نسبت به اساسی‌ترین نیاز خود در منطقه بی نیاز کرده است و تولیدات داخلی خود را به حدی رسانده که در آینده نزدیک حتی پیش بینی آمریکا این است که مثل روسیه به صارد کننده انرژی در دنیا تبدیل شود. موضوع دیگر این است که ساختار رو به تغییر درون سیستمی ایالات متحده آمریکا با توجه به ظهور رقبای نوظهورش در عرصه رقابت‌های جهانی با محوریت چین مواجه است و آمریکا به این نتیجه رسیده است که هزینه کرد تصاعدی آنها در جغرافیایی مثل افغانستان توجیه ندارد بلکه استمرار این رویه می‌تواند هزینه رقابت آمریکا را با رقبای اصلی به شدت افزایش دهد. به نظر می‌رسد آمریکا درباره هزینه کرد چند تریلیون دلاری خود در کشورهایی مثل عراق و افغانستان و دیگر کشورهای خاورمیانه به عقلانیتی مقطعی رسیده است و سرمایه گذاری بی نتیجه‌ای در این کشورها داشتند البته این ظاهر قضیه است و آمریکاییها به اندازه کافی منابع کشورهایی چون عراق و افغانستان و دیگر کشورهای منطقه را غارت کرده‌اند لذا به نظر می‌رسد موضوع اقتصاد دومین عامل عقب نشینی آمریکا از سیاست‌های خود در قبال خاورمیانه است. مساله سوم که مساله ای مهمتر است به بن بست رسیدن راهبردهای آمریکا بعد از فروپاشی بلوک شرق است. آمریکا بعد از فروپاشی بلوک شرق رویکرد مداخله مستقیم نظامی را با استراتژی ضربه مرگبار و مشت آهنین انتخاب کردند و امروز به این نتیجه رسیده‌اند که این استراتژی جواب نمی‌دهد و چه بهتر است که به جای ایفای نقش ناجی برای مردم منطقه امورات منطقه را به دست مردمان منطقه بسپارند و این به سؤال اولیه شما بر می‌گردد و یک دوگانگی ایجاد می‌شود. اینکه آیا خروج آمریکا واقعاً مثبت است یا منفی است؟ پس قطعاً تیغی دو لبه است از یک طرف آمریکایی‌ها طی چهار دهه اخیر امنیت منطقه را در این منطقه حساس به شدت به خودشان وابسته کرده‌اند و بسیاری از حکومت‌ها و دولت‌های حاکم در حوزه جغرافیای سیاسی جهان اسلام متاسفانه به آمریکا وابسته شده‌اند و این از افغانستان تا اردن و مدیترانه این وابستگی دیده می‌شود و اگر آمریکایی‌ها به یکباره بخواهند این صحنه را ترک کنند خلأ امنیتی وحشتناکی ایجاد می‌شود و مسلماً عواقب امنیتی زیادی برای بسیاری از کشورها بوجود می‌آورد و رهآورد دیپلماسی و هزینه‌های هنگفتی برای آن کشورها در پی خواهد داشت. آمریکایی‌ها با توجه به اتکای ۳۷% اقتصاد این کشور به فروش تسلیحات نظامی به این نتیجه می‌رسند که چه بهتر تا این منطقه را به طور موقت ترک کنند و منطقه دوباره درگیر مسائل خود شود و ناامنی‌ها سرباز کنند و به همین بهانه فرصتی به دست بیاورند تا سلاح‌های بیشماری به کشورهای منطقه بفروشند و از این منظر درآمد هنگفت و بی دردسری نصیب آن‌ها شود.

_ آمریکا قدرت نظامی برتری در دنیا است آیا این کشور با خروج از خاورمیانه به لحاظ نظامی تضعیف نخواهد شد؟ آیا ممکن است کشورهای دیگری جایگزین آن شوند؟

آمریکا برای مدت مدیدی همچنان قدرت نظامی اول دنیا خواهد ماند

آمریکا به دنبال این است که حکومت‌های منطقه را به حال خود رها کند

خاورمیانه مستعد افراط گرایی های خشونت آمیز است

احتمال بروز جنگ‌های داخلی به مراتب خشن‌تر از یک دهه اخیر عراق وسوریه و سه دهه اخیر افغانستان در آینده

اینکه رفتار اخیر آمریکایی‌ها را به منزله تضعیف شدن قدرت نظامی آنها بدانیم فقط این آورده را دارد که خوش آیند برخی مطبوعات و رسانه‌های ما است که گاهی حاضرند به هر قیمتی بگویند آمریکا در حال افول است. ولی این کشور برای مدت مدیدی همچنان قدرت نظامی اول دنیا خواهد ماند. رویه فعلی مسلماً در مسیر احیای اقتصاد آمریکا است. آمریکایی‌ها زیرکانه سناریوهای بعدی خود را در خاورمیانه و زودتر از موعد مقرر انجام می‌دهند قاعدتاً این سناریوها باید از ۲۰۲۵ به بعد انجام شود اما اینکه دولت بایدن به سرعت و شتاب زده به آنها پرداخته است جای تأمل و بحث و بررسی دارد. آمریکا به دنبال این است که حکومت‌های کشورهای منطقه را با مردمان خود به حال خود رها کند و ببینند حکومت‌ها می‌توانند خود را با خواسته‌های مردمان خود وفق بدهند یا به ابزار خشونت متوسل می‌شوند؟ متاسفانه منطقه ما مستعد افراط گرایی های خشونت آمیز است و مجدداً گروه‌های تروریستی ظهور می‌کنند و دست به سلاح می‌برد و شاید شاهد جنگ‌های داخلی به مراتب خشن‌تر از یک دهه اخیر عراق وسوریه و سه دهه اخیر افغانستان خواهیم بود. این مساله جدی‌ترین دغدغه کشورهایی است که آمریکا به یکباره صحنه این کشورها را ترک کردند.

_ به سناریوهای آمریکا اشاره کردید این نقشه‌ها چیست؟

آمریکا در پس بسیاری از سناریوهای خود در حال تخریب بار ژئوپولتیکی کشورهای منطقه به ویژه عربستان و ایران بود

آمریکا در افغانستان به بزرگترین صادرکننده مواد مخدر تبدیل شد

تصور آمریکاییها این بود که تا ۲۰۱۵ افغانستان به مرحله ثبات می‌رسد و هیچ نیازی به آمریکا نخواهد داشت و کشوری است که به ثبات رسیده است و در عرصه داخلی و بین المللی خود را نشان می‌دهد اما عملاً چنین اتفاقی نیفتاد بلکه این کشور دوباره به دوران بی ثباتی برگشت. در مورد عراق هم تصور همین بود که تا ۲۰۱۴ عراق به ثبات قطعی می‌رسد و آمریکاییها دیگر آنجا حضور نخواهند داشت و عراق دیگر هزینه‌ای برای آمریکاییها ندارد که عراق هم همینطور بود و می‌بینیم این کشور امروز با کوهی از مشکلات و انواع و اقسام بی ثباتی‌ها و ناامنی‌ها دست و پنجه نرم می‌کند. سوریه بهم ریخت و یمن درگیر جنگ شد و عربستان با حمایت آمریکا جنگی در یمن آغاز کرد و همه اینها نشان می‌دهد آمریکا در پس بسیاری از سناریوهای خود در حال تخریب بار ژئوپولتیکی کشورهای منطقه به ویژه عربستان و ایران بود. آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که با چماق بالای سر حکومت‌ها و مردم نمی‌توان دموکراسی و آزادی آورد و چه بهتر که در این مقطع مردم این کشورها را زیر فشار سنگین و ناکارآمدی مدیریتی رها کرد که به زعم خودشان بعد از گذراندن مرحله‌ای وارد چرخه عصیان و خشم و آشوب و انقلاب مجدد می‌شوند. این برآیند یکی از برآیند های کلی سیاست‌های آمریکا برای منطقه است. به زبانی ساده‌تر به سیاست‌های مداخله گرانه ای که بابت این سیاست‌ها میلیاردها دلار هزینه متحمل شدند خاتمه می‌دهند. البته به نظر من این سیاست فریب و فرار به جلو است چون آمریکایی‌ها منابع کشورها را در این مدت غارت کردند. آمریکا در افغانستان به بزرگترین صادر کننده مواد مخدر تبدیل شد و منابع فراوانی از افغانستان خارج شد ولی برای اینکه القا کنند ما برای شما هزینه می‌کنیم و با رأی شما دلار خرج می‌کنیم و برای شما جان می‌دهیم و حضور ما در جغرافیای شما دیگر برای ما مقرون به صرفه نیست میدان را مثل یک مدعی ترک می‌کنند، درحالیکه در نگاهی واقع بینانه آمریکا مسئول بسیاری از مصیبت‌های کشورهای منطقه و جغرافیای سیاسی جهان اسلام است و اگر زمانی دادگاه عادلی وجود داشت آمریکا باید به خاطر این همه خشونت و نابسامانی در کشورهای منطقه محاکمه شود ولی متاسفانه دست برتر دارند و امروز به عنوان مدعی دست برتر را در کشورهای خاورمیانه و جنوب غرب آسیا دارند تا اگر زماین این کشورها و دولت‌ها به التماس بازگرداندن آمریکایی‌ها افتادند این کشور بتواند با قید و شرط برگردد و سلطه و هژمونی خود را برای طولانی مدت بر این کشورها تثبیت کند.

_در مجموع معتقدید آمریکا در آینده به صورت مستقیم درگیر نظامی با کشورهای خاورمیانه نخواهد شد؟

استراتژی آمریکا برای خاورمیانه جنگ نیست

آمریکا به دنبال این است که خاورمیانه بار دیگر خود را بیرون بریزد

آمریکا باید زمینه مداخله گری را کنار بگذارد

خاورمیانه باز منطقه‌ای برای جولانگاه تسلیحاتی خواهد شد

استراتژی آمریکا برای خاورمیانه جنگ نیست و این برنامه را با رهاسازی دولت‌ و ملت‌ها جایگزین کرده‌اند. آنها به دنبال این هستند که خاورمیانه بار دیگر خود را بیرون بریزد، اگر این ریزش مبتنی بر خشونت بود ممکن است دوباره مداخله نظامی کنند و اگر این بیرون ریختن مبتنی بر عقلانیت بود معادله چیز دیگری است که تمامی شواهد نشان می‌دهد منطقه ما عاری از عقلانیت است. افغانستان و ظهور مجدد طالبان و خیزش‌ها نشان می‌دهد عقلانیتی در منطقه وجود ندارد و منطقه مستعد جنگ و درگیری و خشونت و مسائلی این چنینی است. آنچه که مسلم است این است که آمریکا باید زمینه مداخله گری را کنار بگذارد و از زیر بار فشارهای افکار عمومی کشورش خارج شود و خود را نوسازی کند و رقبای خود را محک بزند و ببیند چین به چه اندازه در سطح جهانی قدرت رقابت پیدا کرده است و می‌تواند بخشی از مناقشات قاره خود را با مداخله مسالمت آمیز حل و فصل کند. بعلاوه اینکه سومین هدف آمریکایی‌ها از تصمیمات جدید خود این است که با خاورمیانه‌ای سازی جنگ و مناقشه بار دیگر بازار تسلیحاتی خود را گرم کنند. استمرار این مناقشات که به همسایگان منطقه کشیده خواهد شد نیاز این کشورها و نیاز گروه‌های مبارز را به سلاح بیش از هر زمان دیگری رو خواهد کرد و خاورمیانه باز منطقه‌ای برای جولانگاه تسلیحاتی خواهد شد و این یعنی سود سرشاری به آمریکا و متحدین غربی این کشور و حتی روسیه می‌رسد و در راستای آن هیچ خونی از آمریکایی‌ها در این منطقه بر زمین ریخته نخواهد شد.

_ یکی از انتقاداتی که در عراق و افغانستان از آمریکا شده بود؛ عدم تحویل سلاح به دولت‌ها بود. با اینکه آمریکا موظف به تأمین امنیت عراق و افغانستان بود اما سلاح های پیشرفته و بروز خود را در اختیار دولت‌های این کشورها قرار نداد. شاید تجهیز ارتش‌ها در این کشورها می‌توانست دولت عراق و افغانستان را در غلبه بر تروریست ها موفق کند؟

آمریکا هم به گروه های تروریستی و هم به ارتش عراق سلاح می فروخت

آمریکایی‌ها بیش از ۳۷ درصد از اقتصاد ملی خود را از طریق فروش تسلیحات نظامی تأمین می‌کنند

اتفاقاً در زمان کشمکش‌های ارتش و دولت عراق و نیروهای مردمی با گروه‌های تروریستی و در رأس آنها با داعش بیشترین فروش تسلیحاتی آمریکا برای چند کشور عربی از جمله عراق تثبت شد. عراق مرتباً محل تأمین سلاح از آمریکا بود و آمریکا هم به گروه های تروریستی و هم به ارتش عراق سلاح می فروخت و رفتاری مشابه با زمان جنگ ایران و عراق رخ داده بود. آمریکایی‌ها از هر گونه جنگ و درگیری داخلی و غیر داخلی و نیابتی سود برده‌اند و براساس گزارش‌های رسمی منتشر شده بیشترین فروش تسلیحات نظامی جهان را در اختیار دارند و مطابق با گزارش گلوبال فایر یا قدرت جهانی آتش، آمریکایی‌ها بیش از ۳۷ درصد از اقتصاد ملی خود را از طریق فروش تسلیحات نظامی تأمین می‌کنند و بنابراین آمریکایی‌ها از هر گونه خشونت و جنگ و درگیری در هر گوشه از دنیا استقبال می‌کنند و این سناریو آمریکایی‌ها است تا به هر قیمتی مناطقی را به هم بزنند تا فرصتی برای فروش تسلیحات نظامی برایشان فراهم شود و این صنعت در آمریکا ورشکست نشود.

_ آیا هم زمان با خروج آمریکا از منطقه این مساله می تواند تبدیل به فرصتی برای کشورها شود؟ کشورهایی مثل ترکیه و ایران و عربستان می‌توانند ابتکاراتی به خرج بدهند و پیمان نامه‌ای منطقه‌ای بین خود امضا کنند و اتحادی ایجاد کنند یا رقابت‌های چند صد ساله در بین این کشورها پتانسیل وحدت را از بین می‌برد؟

فهم مشترک نسبت به دغدغه‌ها و دردهای مشترک؛ مهمترین راهبرد برای خروج کشورهای منطقه از بحران‌های تساعدی است

فقر منطقه در فقدان حکمرانی منطقی و عاقلانه است

اگر خاورمیانه روزی به حکمرانی مطلوب و عاقلانه و منطقه‌ای برسد مطمئناً می‌تواند در کوتاه مدت بر همه مشکلات خود فائق بیاید

به قدر مسلم مهمترین راهکار و راهبرد برای خروج کشورهای منطقه جنوب غرب و غرب آسیا از بحران‌های تساعدی امنیتی و بحران‌های پر هزینه و خلاص شدن از پیامدهای آن، فهم مشترک نسبت به دغدغه‌ها و دردهای مشترک است. اگر کشورهای منطقه این مدل از حکمرانی امنیتی را بپذیرند مسلماً بر تمام مشکلات منطقه‌ای و داخلی فائق می‌آیند و هرگز شاهد بروز این حجم از ناامنی‌ها نخواهیم بود و بهانه‌ای برای مداخله قدرت‌های فرامنطقه ای چون آمریکا در این منطقه فراهم نخواهد شد. مدل‌های مشابه در دنیا امتحان شده و جواب داده است. اتحادیه اروپا محصول همین تفکر و رسیدن به فهم مشترک نسبت به دغدغه‌های مشترک است و نتیجه این شد که اتحادیه‌ای مشترک شکل گرفت و حصار امنیتی بسیار قدرتمندی به دور اروپا ایجاد شد. یا کشورهای عضو آ س آن که اتفاقاً کشورهایی اتفاقاً فاقد هرگونه زیرساخت‌های جغرافیایی هستند ولی دست به دست هم دادند و بهترین و محکمترین کمربند امنیتی را ایجاد کردند و رفته رفته به همکاری‌های مثمرثمر و سازنده روی آوردند و فعالیت‌های تولیدی داشتند و امروز پنجمین اقتصاد قدرتمند دنیا همین کشورهای آ س آن در شرق آسیا هستند و فهم مشترک و راهبردی از دغدغه‌های هم دارند. اگر کشورهای منطقه خاورمیانه نیز از جمله ایران و عراق و پاکستان و افغانستان اختلافات زیر سطحی و ایدئولوژیک و بیشتر اختلافات وارداتی خود را کنار بگذارند و از تفکرات فرقه گرایی و کشمکش‌های قومیتی خارج شوند و پدیده عرب و عجم و عرب و ترک را کنار بگذارند و در قالب جغرافیای موثری خود را معرفی کنند و دست به دست هم بدهند؛ مطمئناً می‌توانند یکی از قدرتمندترین حوزه‌های ژئوپولتیک جهان را تشکیل بدهند و امنیت خود را به دست خود تأمین و تضمین کنند و در کمترین زمان ممکن می‌توانند به یکی از قطب‌های اقتصادی دنیا تبدیل بشوند. اتفاقاً پایان دردها و آلام منطقه بستگی به فهم مشترک این کشورها نسبت به مسائل مشترک خود دارد که امروز متاسفانه با واگرایی شدید روبرو هستند و این واگرایی و افتراقات شدید ایدئولوژیک و مشکلات وارداتی اجازه فهم مشترک را گرفته است. فقر منطقه در فقدان حکمرانی منطقی و عاقلانه است. اگر خاورمیانه روزی به حکمرانی مطلوب و عاقلانه و منطقه‌ای برسد مطمئناً می‌تواند در کوتاه مدت بر همه مشکلات خود فائق بیاید.

_ آیا این حکمرانی عاقلانه منوط به برقراری دموکراسی در این کشورها است؟

یکی از مسائلی که اختلافات را بیشتر می‌کند نگاه ارباب رعیتی کشورها به یکدیگر است

کشورها باید به نوع حکومت و سیستم حکمرانی هم احترام بگذارند

نه ربطی به این موضوع ندارد؛ یکی از مسائلی که اختلافات را بیشتر می‌کند نگاه ارباب رعیتی کشورها به یکدیگر است. به طور مثال در کشور ایتالیا حکمرانی سلطنتی حاکم است در کشورهای آ س آن هم همه حکمرانی‌ها یا شبه نظامی یا اقتدار گرایانه است این تفکر یعنی مداخله در امور داخلی هم ولی کشورها باید به نوع حکومت و سیستم حکمرانی هم احترام بگذارند و بدون مداخله در امور و ساختارهای سیاسی بیایند و درک مشترکی داشته باشند و به چالش‌های مشترکی برسند. فکر و روش جدید بدون فهم واقعیت برای کشورهای منطقه امکان پذیر نیست. این واقعیتی است که باید کشورهای منطقه هر چه سریعتر به آن برسند، اینکه مدل من اینطور است و مدل تو جور دیگری است به اختلافات دامن می زند و دردی را دوا نمی‌کند.

_ آینده افغانستان را بعد از خروج آمریکا چگونه می‌بینید و در صورت خروج نظامی آمریکا از عراق آیا این کشور هم به سرعت راه افغانستان را در پیش می‌گیرد؟ آیا ممکن است افغانستان کمی به سمت ثبات پیش برود؟ چون برخی کشورها اعتقاد دارند طالبان ساختار دیگری پیدا کرده و دیگر طالبان دهه‌های قبل نیست یا شواهد گویای آینده دیگری است؟

تحولات افغانستان به هیچ وجه مطلوب مردم این کشور و به نفع کشورهای منطقه نیست

جنگ داخلی فعلی در افغانستان سرآغاز بازی خطرناک دیگری است

اگر طالبان مجدداً بر کل افغانستان سیطره پیدا کند کوچکترین فرصتی به حفظ دموکراسی حداقلی افغانستان نمی‌دهند

تحولات عراق هم به نوعی آتش زیر خاکستر است

شرایط فعلی به هیچ وجه آینده مطلوبی ولو کوتاه مدت را برای خاورمیانه گوشزد نمی کند

باید در رابطه با آینده امنیتی منطقه نگران بود

هر گونه بر هم خوردن نظم امنیتی در همسایگان امنیت مرزهای ایران را به شدت به خطر می‌اندازد

افغانستان فعلی و تحولات این کشور به هیچ وجه مطلوب مردم این کشور و به نفع کشورهای منطقه نیست. جنگ داخلی فعلی در افغانستان سرآغاز بازی خطرناک دیگری است که عمق آن می‌تواند برای کل منطقه به ویژه افغان‌ها بسیار تلخ و ناگوار تمام شود. تحولات افغانستان و پیشروی طالبان در خاک افغانستان سرفصل بحرانی پیچیده در این کشور است که همچون بحران‌های دو دهه قبل دامن منطقه را در ابعاد مختلف نظامی و امنیتی و اقتصادی و نظامی می‌گیرد چرا که تردیدی وجود ندارد که اگر طالبان مجدداً بر کل افغانستان سیطره پیدا کند کوچکترین فرصتی را به حفظ دموکراسی حداقلی افغانستان نمی‌دهند و دولت و مجلس و ارتش فعلی که در ساختارهای حاکمیتی معنا و مفهومی پیدا کرده‌اند به سرعت نابود خواهند شد. این نشان دهنده عدم آینده‌ای مطلوب برای کشور افغانستان و مردم این کشور است. در مورد کشوری مثل عراق که هنوز به ثبات دائمی نرسیده و تحولات این کشور هم به نوعی آتش زیر خاکستر است بیانگر این واقعیت است که اگر روزی بسترها و زمینه‌های لازم برای بی ثباتی در عراق فراهم شود این کشور هم مانند افغانستان به شکل برق آسا در تمام مناطق خود دوباره درگیر پیامدهای داخلی و جنگ‌های تروریستی و بی ثباتی می‌شود، بنابراین آنچه مسلم است نشان می‌دهد شرایط فعلی به هیچ وجه آینده مطلوبی ولو کوتاه مدت را برای خاورمیانه گوشزد نمی کند و نگرانی‌ها نسبت به سرآغاز جنگ‌های داخلی و بر هم ریختن نظم منطقه‌ای به ما نشان می‌دهد که باید در رابطه با آینده امنیتی منطقه نگران بود. اتفاقات منطقه‌ای در تمام کشورهای منطقه تأثیر دارد و با توجه به نزدیکی ایران به افغانستان هر گونه بر هم خوردن نظم امنیتی در همسایگان و درگیر شدن آنها با جنگ‌های داخلی در امنیت ما نیز تأثیر خواهد گذاشت و حداقل این است که امنیت مرزهای ما را به شدت به خطر می‌اندازد. شاید در آینده نزدیک با موجی از آوارگان افغانی در کشور روبرو باشیم که نمی‌تواند پیام خوبی برای کشور ما باشد.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار