یک نگاه: تیر خلاص مجلس به احمدینژادهای رامنشدنی!
پارسینه: احمدینژاد هرچیزی که بود و هرچیزی که هست، کاری نداریم به آن؛ در یک صفت متفاوت با سایر روسای جمهور ایران است. دکتر اولین و تنها رئیس جمهور بود که بدون هیچگونه پشتوانهی سابق سیاسی، یا پشتوانهی خانوادگی به ریاست جمهوری رسید. احمدی نژاد برخلاف سایر روسای جمهور، قبل از ریاست جمهوریش در دایرهی قدرت نبود. او حتی مثلاً مثل آقای خاتمی از یک خانوادهی مطرح هم نبود. احمدینژاد حتی داماد یک شخصِ خاص هم نبود!
رییس جمهور نهم ایران یک نفر آدم معمولی خارج از دایرهی قدرت بود. در دوران انتخابات هم اول مقبولیت مردمی را به دست آورد و بعد گروههای خاصی از حاکمیت با دیدن این مقبولیت و البته ارزشهای شخصیتی و اعتقادیش به او گرایش پیدا کردند.
..
حلاصه کنم، احمدینژاد از خودشان نبود! ولی رامشدنی نشان میداد. کسانی جامعه را به دو دستهی "مردم" و "مسولان" تقسیم کرده بودند و با زدوبند و ازدواج های سیاسی کانونهای قدرت تشکیل داده بودند و غیرخودشان را در آن کانونهای قدرت برنمیتافتند.
کسانی که "مسول" شده بودند و حاضر نبودند بعد از پایان مسولیت دوباره "مردم" بشوند و خیال میکردند آنها یک درجه از "مردم" بالاتر هستند احمدی نژاد را گرچه خارج از دایرهی قدرت اما رام شدنی میپنداشتند. و دقیقاً مشکل از زمانی شروع شد که دکتر چموشی نشان داد.
خیلی زود احمدینژاد نه تنها از "مردم" بودن خارج و وارد "کانونهای قدرت" نشد که بلکه میخواست مرزهای ممنوعه را هم به هم بریزد. میخواست کاری کند که دیگر جامعه دو دستهی "مردم" و "مسولان" نباشد و البته متاسفانه دکتر این وسط زیرچرخهای کانونهای قدرت "له شد".
به گونهای که تفکر عدالتخواهانهی سوم تیر را حالا با کاردک باید از کف آسفالت جمع کرد و آرزوهای اینهمه جوان برای بازگشت به ارزشهای اول انقلاب دوباره یک رویایی دست نیافتنی است.
قطعاً در این گناه هم خودِ احمدی نژاد مقصر است و هم سادهلوحی خودمان. آن بالا هم کانونهای قدرت دارند به ریشمان میخندند که اگر نتوانستیم رامتان کنیم لهتان که کردیم.
حالا شما بنشین هزارویک "پایداری" و "متحد" بساز، وقتی هیچ خطری برای کانونهای قدرت نداری یعنی که از همین حالا رامی و قطعاً کانونهای قدرت هم کاری با تو ندارند.
این از پَرپَر کردن گفتمان بازگشت به ارزشهای انقلاب.
اما گرگهای گرسنهی کانونهای قدرت از آنی که فکر میکنیم درندهترند و به این لهکردن اکتفا نمیکنند. باید راهکاری پیدا کرد که دیگر حتی امیدی به جوانه زدن دوباره مردمانی از جنس مردم در دل کانونهای قدرت نباشد. باید به طبقهی حاکمیت و مرزبندی میان "مردم" و "مسولان" وجههی قانونی داد. باید با خطکش قانون مانع ورود کسی از مردم به جمع مسولان شد. و این میشود که بزرگترین دغدغهی برخیها "تصویب قانون اصلاح انتخابات" میشود یا در خوشبینانهترین فرض، از دل چنین قانونی چیزی بجز چنین مرزبندی میان "مردم" و "مسولان" نخواهد جوشید.
#آیکیویی در حد پنگون دارد کسی که این متن را تاییدی بر احمدینژاد فعلی بپندارد.
درود بر احمدی نژاد مردمی.
از اسم ویلاگ معلوم که چه خبره .