۱۶ ساعت با دود...
پارسینه: تحمل و تنفس و زندگي با شانزده ساعت «دود»، از هشت صبح تا يازده شب، حتي سق زدن هولهولكي به چند لقمه ناهار در ضيافت شبانهروز همين دود جريان دارد.
اين سهم و زندگي كارگران قهوهخانههاست، كارگراني كه معمولا به چشم نميآيند، بماند دستور و سركوفت و سفارشهاي تمامنشدني مشتريان از سوختن ذغال و تمام شدن تنباكو كه فرصت سر خاراندن هم براي كارگران باقي نميگذارد.
كارگران قهوهخانهها، «روزمزد» هستند، آخر شب، صاحب قهوهخانه، از دخل پولشان را ميدهد و آنها ميروند تا فردا، فردايي كه ممكن است نباشند، اخراج شوند، بهخاطر كم شدن مشتري يا يك اتفاق غيرمترقبه همچون ممنوعيت قليان. يادتان باشد آن پيرمردهاي فرسوده يا جوانكهاي تازه رسيده از شهرستان كه براي شما قليان و چاي ميآورند، همه «روزمرد» هستند و طبعا بدون بيمه!
تخصصيترين كارگر قهوهخانه ـ كه بيشترين دستمزد را هم ميگيرد ـ «سرزن» است، يك سرزن ماهر، ميداند چقدر و چطور تنباكو بزند كه قليان، قليان شود، بقيه كارگرهاي قهوهخانه، عملا فقط در كار حمل و نقل قليان و چاي هستند.
آن دود سفيد و معلق و سرطاني كه از ريه قليانكشها بيرون ميآيد و در سقف كوتاه قهوهخانه ميچرخد و بالانشيني ميكند، محصول نهايي رنج محنتآور و شايد بيحاصل كارگراني است كه عصاره قليانكشي دهها نفر، روزي اجباريشان است، آنها گاهي به جاي من و شماي قلياني، سرطان ميگيرند.
ارسال نظر