««کارکرد موازی نیروهای مقاومت در میدان سیاست»»

پارسینه: یکی از راهبردهای بلندمدتی که میتواند چشم انداز منطقه، موازنه قدرت و جغرافیای سیاسی خاورمیانه را تحت تاثیر قرار دهد، تبدیل نیروهای رزمنده و گروههای مقاومت به بازیگران سیاست و جنبشهای سیاسی ست.
بطور مصداقی میتوان گفت که فعالیتهای دبیرکل_النجبا و این گروه اسلامی در عراق و نمونههای موفق دیگر نظیر حماس و حزب الله لبنان، نشان از موفقیت این الگوی هدفمند و راهبردی دارد.
نباید فراموش نمود که در عصر جدید، رسانهها نقش موثری در گسترش و تعمیق این کارکرد دارند.
مقاومت اسلامى «نُجَباء» که به حزبالله نجباء هم بعضا شهرت داشته، سابقه فعالیتهای چشمگیری در مناطق مختلف عراق و بعضا سوریه را داشته و همچنین سرمایه عظیم اجتماعی چنین گروههایی به جنگ عراق نیز برمیگردد که مسئولیت عملیاتهای میدانی و نبردهای بسیار مهمی را در برابر نیروهای آمریکایی و بعضا نیروهای ائتلاف را بعهده داشته اند.
درهمین ارتباط میتوان گفت که گروهها و گردانهای متعددی که وظیفه مراقبت و پاسداری از عتبات و حرم اهل بیت را بعهده داشته اند، سرمایه اجتماعی قابل توجهی پس انداز نموده که در آینده خاورمیانه، قابلیت بهره برداری از آن وجود دارد.
مکتبی بودن چنین گروههایی با توجه به رسالت ماهوی شان، قابلیت بازتولید آنان در عرصههای سیاسی را فراهم نموده و البته مقدمه ظهورشان در قامت یک جنبش سیاسی با کارکردهای ساختاری، نیازمند مقدمهای ست که در عرصه فرهنگی و اجتماعی بازتعریف میشود.
بهرحال توفیق حزب الله لبنان و حماس در گذار از کارکردهای صرفا نظامی به کارکردهای پیچیدهتر و تبدیل شدنشان به عنصر فعال در میدان سیاست منطقه، چنین چشم اندازی را امری معقول مینمایاند که قطعا در آینده جغرافیای قدرت و موازنه قوا تاثیر گذار و چه بسا، تعیین کننده خواهند بود.
ارسال نظر