روایتی از دیدار با هاشمی رفسنجانی: چقدر خسته بود و افسرده!
پارسینه: بهخدا! | شوکه بودی موقعِ خُداحافظی! | و این پیرمرد همانی نبود که پیشتر دیده بودی | با وجودِ همهء ابرازِ علاقهاش... | مُدامـ فراموش میکرد و باید از نو توضیح میدادی | ...
به گزارش پارسینه،حسین دهباشی پژوهشگر تاریخ معاصر در صفحه شخصی خود در فیس بوک روایتی از دیدار با اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نگاشته است که بدین شرح است:
به لُطفِ دوستی | رفته باشید دیدنِ آقایِ «هاشمیِ رفسنجانی» | در همان ساختمانِ مجمع که زمانی «کاخِ مرمر» بوده | با باغِ پُر از دار و درخت و طوطی و اینها... | (راستی مُدامـ کُنجکاو میشُدی که در آن عصرِ ۲۱ فروردینماهِ ۱۳۴۴ سرباز وظیفه «شمسآبادی» در کُجایِ باغ تیرانداخته و «محمدرضاشاه» از کدامـ سویِ پلّهها دویده و گریخته و الخ) | که تا اینجایِ از آبوگل درآمدهء مجموعهء «تاریخِ شفاهیِ ایران در عصر پهلوی» را ببینند و | اخذِ رهنمودی از یکی که برایِ دههها |در هرحال| از مهمترین رجالِ تاریخِ معاصر ایران بوده و...
بهخدا! | شوکه بودی موقعِ خُداحافظی! | و این پیرمرد همانی نبود که پیشتر دیده بودی | با وجودِ همهء ابرازِ علاقهاش... | مُدامـ فراموش میکرد و باید از نو توضیح میدادی | و چقدر خسته... | و چهافسرده | و... وا رفتی وقتی بارها تاکید کرد از همهء پژوهشها چند نُسخهء دیگر همـ باشد که کارِ اینجا بیکتاب است |
اگه بجای روزنامه جمهوری ؛ کیهان را مطالعه میکرد از قطار پیادش نمی کردند !
پارسینه ! معلوم است پاره سنگ چه کسی ر ا به سینه می زنی؟ واقعا معلوم نیست آیا مردم رنگ عوض می کنند یا روزگار؟